eitaa logo
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
9.3هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
7هزار ویدیو
235 فایل
http://eitaa.com/joinchat/235732993Ccf74aef49e گروه مرتبط با کانال http://eitaa.com/joinchat/2080702475Cc7d18b84c1 بالاتر از نگاه منے آه "ماه مـــن " دستم نمےرسد بہ بلنداے چیدنتـــ اے شہید ... ڪاش باتو همراه شوم دمے ...لحظہ اے «کپی با صلوات آزاد»
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📔کتاب : خاکهای نرم کوشک🌹 ❇️ سرگذشت . زندگی نامه و خاطرات شهید عبدالحسین برونسی🌹 🖌 نویسنده : سعید عاکف🌹 قسمت : بیست و ششم🌹 🌱🌙@mahman11🌙🌱
🔰 ستاد استهلال دفتر مقام معظم رهبری: 👈 هلال ماه شوال رؤیت نشد دوشنبه ۱۲ اردیبهشت ۳۰ رمضان المبارک است 🔺️ ستاد استهلال دفتر مقام معظم رهبری اعلام کرد هلال ماه شوال در غروب روز یکشنبه ۱۱ اردیبهشت رؤیت نشد و فردا دوشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۱ مطابق با ۳۰ رمضان المبارک ۱۴۴۳ هجری قمری خواهد بود. 🌙 @Khamenei_ir
✨بخوان دعای فرج را 🌺 دعا اثر دارد 🤲 دعا کبوتر🕊 عشق❤️ است و بال و پر🌱 دارد ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 💠 2 💠 روحیه سلحشوری و جنگندگی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 📖 السَّلاَمُ عَلَى شَمْسِ الظَّلاَمِ وَ بَدْرِ التَّمَامِ...🤚🌱 🌱سلام بر مولایی که با طلوع شمس وجودش، مجالی برای ظلم و ظلمت باقی نخواهد ماند. 🌱سلام بر او و بر لحظه‌ای که با دیدن روی ماهش، زمین و زمان غرق سرور خواهد شد. 📚 مفاتیح الجنان، زیارت امام زمان سلام الله علیه به نقل از سید بن طاووس 🤲✨ ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
معلم خوب از معبر حرفهایش درهای بهشت را باز میڪند بہ روی شاگردانی ڪہ در ملڪوتِ قلب او آمادهٔ درس گرفتن هـستند سلام بر معلمانی ڪہ راههای آسمان را به شاگردانشان نشان دادند سلام بر شهدا؛ معلمان مکتب شهادت
🔰 | 🔻امام خامنه‌ای: به نظر من، مرحوم مطهری قوی‌ترین ایدئولوگ ما بود. -  من خودم را شاگرد آقای مطهری می‌دانم. -  هم عارف بود و هم اهل تهجد و اهل ذکر و یاد و گریه و دعا. -  من به حال آقای مطهری غبطه می‌خورم. - این لطفی که خداوند در حق ایشان کرد؛ واقعا چیز عجیبی است. - جامعه‌ ما و انقلاب ما بر اساس همان پایه‌هایی بنا شده که در معرفی شهید مطهری از اسلام دیده می‌شود و فهمیده می‌شد. - امروز آنی که پاسخ به سؤالات ماها را می‌دهد کتاب‌های شهید مطهری است. -  آثار آن بزرگوار، مثل یاد او زنده است. کتاب‌هاى شهید مطهرى‌، قابل مردن و قابل تمام شدن نیست. 💠۱۲ اردیبهشت ماه و گرامی باد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌شهیدی که نذر حضرت زهرا بود،در ولادت حضرت زهرا بدنیا امد و با شهادتش شهید شد 🌹زوج جوان ساکن قم بودند و با اینکه چند سالی از ازدواجشان گذشته بود اما هنوز صاحب فرزند نشده بودند، روزی برای دیدار با آیت الله گلپایگانی به حضور رسیدند و موضوع را با وی در میان گذاشتند. آقا به آنها سفارشی کرد تا انجام دهند و اینکه در شب ولادت بانوی دو عالم حضرت صدیقه طاهره (س) سفره ای پهن و عده ای از طلاب را به آن دعوت کنند و آن وقت به آن حضرت متوسل شوند. ... یک سالی گذشت و روز ولادت بی بی فرا رسید که درد بر مادر جوان مستولی شد. بچه که به دنیا آمد، پسر بود، نامش را علی گذاشتند. ... سالیانی از این قضیه گذشت که دیگر علی برای خودش جوانی خوش سیما شده بود و در کسوت معلمی مشغول اما جنگ و دفاع از میهن بر او واجبتر می آمد. 🌹سنگر مدرسه و سنگر دفاع را با هم در آمیخته بود تا اینکه سال ۶۵ و روز شهادت بی بی برای او روز رفتن بود. آمدنی با ولادت او و رفتنی با شهادت او. فرزندی که نذر حضرت زهرا (س) بود و عاقبت به خیری اش در شهادت رقم خورد. " "
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
معلم دلسوز کار کم دردسر را رها کرد و به سراغ کار معلمی که کاری پر دردسر بود رفت، با حقوقی کمتر! امــا به تنها چيــزی که فکر نمی کرد ماديات بود. می گفــت: روزی را خدا می رساند. برکت پول مهم است. کاری هم که برای خدا باشد برکت دارد. به هر حال برای تدريس در دو مدرســه مشــغول به کار شــد. دبير ورزش دبيرســتان ابوريحان (منطقه۱۴) و معلــم عربی در يکی از مــدارس راهنمایی محروم (منطقه ۱۵) تهران شد. تدريس عربی ابراهيم زياد طولانی نشد. از اواسط همان سال ديگر به مدرسه راهنمایی نرفت! حتی نمی گفت که چرا به آن مدرسه نمی رود! يک روز مدير مدرسه‌ی راهنمایی پيش من آمد. با من صحبت کرد و گفت: تو رو خدا، شما که برادرآقای هادی هستيد با ايشان صحبت کنيد که برگردد مدرسه! گفتم: مگه چی شده؟! کمی مکث کرد و گفت: حقيقتش، آقا ابراهيم از جيب خودش پول می داد به یکی از شاگردها تا هر روز زنگ اول برای کلاس نان و پنير بگيرد! آقاي هادی نظرش اين بود که اين‌ها بچه‌های منطقه‌ی محروم هســتند. اکثراً سر کلاس گرسنه هستند. بچه‌ی گرسنه هم درس را نمی فهمد. مدير ادامه داد: من با آقای هادی برخورد کردم. گفتم: نظم مدرسه‌ی ما را به هم ريختی، در صورتی که هيچ مشکلی برای نظم مدرسه پيش نيامده بود. بعد هم سر ايشان داد زدم و گفتم: ديگه حق نداری اينجا از اين کارها بکنی. آقای هادی از پيش ما رفت و بقيه‌ی ساعت‌هايش را در مدرسه‌ی ديگری پرکرد. حالا همه‌ی بچه‌ها و اوليا از من خواسته‌اند که ايشان را برگردانم. همه از اخلاق و تدريس ايشان تعريف مي‌کنند. ايشان در همين مدت كم، برای بسياری از دانش آموزان بی بضاعت و يتيم مدرسه، وسائل تهيه کرده بود که حتی من هم خبر نداشتم. با ابراهيم صحبت کردم. حرف‌های مدير مدرسه را به او گفتم. اما فايده‌ای نداشت. وقتش را جای ديگری پر کرده بود. ابراهيم در دبيرستان ابوريحان، نه تنها معلم ورزش، بلکه معلمی برای اخلاق و رفتار بچه‌ها بود. دانش آموزان هم که از پهلواني‌ها و قهرمانی های معلم خودشان شنيده بودند شيفته‌ی او بودند. درآن زمان كه اكثر بچه های انقلابی به ظاهرشان اهميت نمی دادند، ابراهيم با ظاهری آراسته وكت وشلوار به مدرسه مي‌آمد. چهره‌ی زيبا و نورانی، کلامی گيرا و رفتاری صحيح، از او معلمی کامل ساخته بود. در کلاســداری بســيار قوی بود، به موقع می خنديد. به موقع جَذبه داشت. زنگ‌های تفريح را به حياط مدرسه می‌آمد. اکثر بچه‌ها در كنارآقای هادی جمع می‌شدند. اولين نفر به مدرسه می‌آمد و آخرين نفر خارج می شد و هميشه در اطرافش پر از دانش‌آموز بود. ســال تحصيلي ۵۹- ۵۸ آقــای هادی به عنوان دبير نمونه انتخاب شــد. هر چندکه سال اول و آخر تدريس او بود. اول مهر ۵۹ حكم اســتخدامی ابراهيم برای منطقــه ۱۲ آموزش و پرورش تهران صادر شد، اما به خاطر شرايط جنگ ديگر نتوانست به سر كلاس برود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌 معلم ، افسر پیشرفت 🌹 : در این لشکر عظیم فرهنگی آموزش و پرورش ، افسرانی که عدّه‌ ها و مجموعه‌ ها را اداره میکنند همین معلّمینند . آموزش و پرورش وسیله‌ی پیشرفت کشور است . معلّمین عزیز ما در حقیقت افسران سپاه پیشرفت این کشور هستند . ( ۱۳۹۹/۶/۱۱ ) 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎤👈 همسر رحمة الله علیه 🔶 مادر استاد در مورد گفتند: در زمانی که استاد مطهری را هفت ماهه حامله بودم، در خواب دیدم که در مسجد فریمان تمام زنان فریمان نشسته اند و من هم آنجا هستم. 🔶 یک دفعه دیدم که خانم بسیار محترم و مقدّسی با مقتعه وارد شدند و دو خانم دیگر دنبال ایشان آمدند، در حالی که گلاب پاش هایی را در دست داشتند. 🔶 آن خانم مجلّلی که در جلو آن دو خانم بودند، به آنها گفتند: گلاب بریز، آنها روی سر تمام خانم ها گلاب پاشیدند. وقتی به من رسیدند، سه دفعه روی سر من گلاب ریختند. 🔶 ترس مرا فرا گرفت که نکند در امور دینی کوتاهی کرده باشم. ناگزیر مجبور به سؤال کردن شدم و از آن خانم پرسیدم: چرا روی من سه دفعه گلاب پاشیدند⁉️ 🔶 گفتند: به خاطر آن جنینی که در رحم شماست. این بچّه به اسلام خدمتهای بزرگی خواهد کرد. 🔶 وقتی مرتضی به دنیا آمد، با بچّه های دیگر فرق داشت، به طوری که در سه سالگی کُت مرا بر دوش می انداخت و به اتاقی در بسته می رفت و در حالی که آستینهای کت به زمین می رسید، به نماز خواندن می پرداخت. 📚 پاره ای از خورشید، ص 97