eitaa logo
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
10.9هزار دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
7.6هزار ویدیو
235 فایل
http://eitaa.com/joinchat/235732993Ccf74aef49e گروه مرتبط با کانال http://eitaa.com/joinchat/2080702475Cc7d18b84c1 بالاتر از نگاه منے آه "ماه مـــن " دستم نمےرسد بہ بلنداے چیدنتـــ اے شہید ... ڪاش باتو همراه شوم دمے ...لحظہ اے «کپی آزاد» @mobham_027
مشاهده در ایتا
دانلود
✅خاطرات دلتنگی 🌹مصطفی سعی می‌کرد سیستم مخابراتی را ببرد در دل دشمن و تلفن را وصل کند تا رزمنده‌ها راحت با خانواده‌هایشان تماس بگیرند. 🌹هرجا هم تلفن را وصل می‌کرد، زنگ می‌زد با من تست کند که درست شده یا نه. موقع تست با لهجه عربی می‌گفت: «ابوس ادیک!» یعنی دستت را ببوسم. 🌹من هم عربی‌ام خوب بود و می‌گفتم «السلام‌وعلیکم یا بعلی» و باهم کلی شوخی می‌کردیم. همسر شهید مدافع حرم @mahman11
صدایی نظرم را جلب کرد ، برگشتم ، با خنده گفت " برادر ، یک عکس از ما بگیر " گفتم : "شرمنده ، تعداد کمی فیلم برایم مانده ، دنبال سوژه ام" گفت : "حتما باید شهید یا زخمی بشیم تا سوژه پیدا کنی ؟" با شرمندگی گفتم : "نه برادر این چه حرفیست ؛ من در خدمتم." نشست، چفیه اش را به سر بست و با زدن عطر " تی رز " به خودش ، صدای خنده بچه ها بلند شد . عکس که گرفتم کلی تشکر کرد ... هنوز چند قدم از او جدا نشده بودم که خمپاره ای کنارمان خورد . با عجله برگشتم او را ببینم . به خیل شهدا پیوسته بود ... عکاس : سید مسعود شجاعی طباطبایی عملیات کربلای یک _ منطقه مهران @mahman11
خرید عقدمان یک حلقه‌ی‌ نهصد تومانی بود برای من، همین و بس. بعد از عقد، رفیم حرم، بعدش گلزار شهدا. شب هم شام خانه‌ی ما. صبح زود مهدی برگشت جبهه. راوی: همسر شهید مهدی زین‌الدین @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹شهید : با دسیسه و حقه‌بازی، باعث شدند تا [متوسلیان] به دست اسرائیلی‌ها اسیر شود و این بزرگ‌ترین ضربه‌ روحی بود که من در زندگی‌ام تجربه کردم... @mahman11
🌹حاج احمد استاد من است.. قسمت اول 💠 شهید از جمله جوانانی بود که در 14 آبان ماه 1357 در دانشگاه تهران توسط عوامل رژیم ستم‌شاهی دستگیر و روانه زندان شد. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، لباس سبز سپاه را بر تن کرد و در طول دوران جنگ تحمیلی تا لحظه شهادت جهت تثبیت حاکمیت انقلاب اسلامی که هدف سپاه نیز بود، تلاش کرد. 🔸در دوران ماموریت خود در کردستان با و شهید آشنا شد و این آشنایی باب دوستی را باز کرد. فعالیت‌های آن‌ها از کردستان به ، مناطق عملیاتی جنوب و لبنان کشیده شد. 🔹محمدرضا دستواره، 10 روز پس از شهادت برادرش حسین، در روز آزادسازی شهر مظلومانه به شهادت رسید. 🎙شهید «سید محمدرضا دستواره» در مصاحبه‌های صوتی و تصویری با شهید حسین ثامنی خبرنگار واحد تبلیغات لشکر 27 از اعزام به لبنان و همراهی با جاویدالاثر مطالبی را بیان کرده است که گلعلی بابایی در کتاب «قصه ما همین بود» آورده است، که در ادامه خواهید ‌خواند.. 🔹سپاه تنها یک داشت.. @mahman11
🌹حاج احمد استاد من است... قسمت دوم 💠 بعد از آزادسازی رفتیم تا کمک حال مردم در مقابله با غاصب باشیم. آخر آن‌ها، هر روز از طرف دشمن صهیونیستی تهدید می‌شدند. خیلی با شکوه بود وقتی که وارد شدیم و [متوسلیان] هم آنجا برای‌مان سخنرانی کرد. ما خیال داشتیم تا خود اسرائیل پیش برویم. اما نامردها نگذاشتند. جناح غرب گرای حاکم بر سوریه به رهبری ؛ برادر رئیس جمهور این کشور، که از حضور نیروهای ایرانی هیچ دل خوشی نداشتند، با دسیسه و حقه‌بازی، باعث شدند تا به دست اسرائیلی‌ها اسیر شود و این بزرگ‌ترین ضربه‌ روحی بود که من در زندگی‌ام تجربه کردم. چون من به شدت به وابسته بودم. این وابستگی من به او دلیل داشت. که آن را هم خدمت‌تان عرض می‌کنم. 🔹سپاه تنها یک داشت... @mahman11
🌹 حاج احمد استاد من است.. قسمت سوم 💠 تا حالا هزار بار گفته‌ام، من آدمی هستم که از توی «گود» بلند شده‌ام. این مطلب را هزار دفعه گفته‌ام که من از یک محیط اجتماعی فاسد بلند شده‌ام. اگر انقلاب نبود، معلوم نبود سرنوشت من چه می‌شد. حتی وقتی هم که توی سپاه آمدم، باز سرنوشت من معلوم نبود، چون امکان داشت آدمی بشوم که سپاهی‌گری را به عنوان یک «شغل» انتخاب کرده‌ باشم؛ به این معنا که یک اسلحه روی دوش خودم بیندازم و پست بدهم و بعد هم سربرج، بروم و حقوق‌ام را بگیرم. حالا من نمی‌خواهم از [متوسلیان] بت درست کنم؛ اما آدمی به اسم «حاج احمد» بر سر راه من قرار گرفت و وسیله‌ای شد تا من این جوری که الان هستم بشوم و نخواهم به سپاهی‌گری، به چشم یک «شغل» نگاه کنم. 🔹سپاه تنها یک داشت.. @mahman11
💠گمنامی یعنی چه؟ گمنامی راز عجیبی است .. 🌷گمنامی یعنی مثل سی و چند سال نامعلوم باشی.. @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 "مگر می شود امام زمان ما را تنها بگذارد" 🔹 اینجا عملیات والفجر ۸ است ، فرمانده لشکر ۴۱ ثار الله ، سردار شهید حاج قاسم سلیمانی آخرین سفارش ها را می کند @mahman11
🦋🕸🕷🦋🕸🕷🦋🕸 ام فیصل ,پسرش را کابین عقب خوابانید واشاره به من کرد که جلوسوار شوم. سوارشدم وحرکت کردیم. ام فیصل:اسم من ناریه است ونگاهی به فیصل کردولبخندی زد وادامه داد,خداراشکر پیدایش کردم,داشتم سکته میکردم,راستی اسمت چیست؟پسرت چندسال دارد وکی گم شده؟ من:سلما هستم ,اسم پسرم عماداست وتازه وارد چهارسالگی شده الان چندین روز است که گمش کردم,متاسفانه پسرم لال است به اینجای حرفم که رسیدم با به یاداوری چهره ی عماد واخرین تلاشش برای حرف زدن وکمک خواستن هق,هقم بلندشد واشک کل صورتم را پوشانید. ناریه با یک دستش فرمان راگرفته بود وبادست دیگرش دستم رانوازش کرد وگفت:نگران نباش ام عماد...من امروز تمام وقتم را برای پیدا کردن پسر تومیگذارم,نمیدانم چرا مهرت به دلم نشسته شایدچون مثل خودم شوهرت کشته شده وپسرت گم شده وشاید ...نمیدانم چرا ,فقط میدانم که میخواهم کمکت کنم,من تمام مراکز داعش دراین شهر را مثل کف دستم میشناسم,درست است که سعودی هستم ,مال این کشور نیستم اما اززمان برپایی حکومت اسلامی دراین شهر به حکومت خدمت میکنم ولبخندی زد وگفت:به قول شوهرشهیدم,آچارفرانسه هستم گاهی به زنان اموزش نظامی ,گاهی اموزش دینی وخیلی وقتها هم درسطح شهر جزء گروه امر به معروف هستم...خلاصه هرجا حکومت نیازمند کمک باشد من هم هستم..... باخودم فکر میکردم که ایا این زن هم درجنایات دیگرداعش سهیم است؟ایا دستش به خون کسی الوده شده؟ که با حرف ناریه به خودامدم:ببین خواهر,نمیخواهم ناامیدت کنم اما اگر پسرت زنده باشد وبه دست نیروهای حکومت افتاده باشد ,فقط دوجا میتوان ان را جستجو کرد,یکی پایگاه جنب مسجدجامع است ودیگری اردوگاه تموز که بیرون شهر موصل بنا کردیم.. از خوشحالی درپوست خود نمیگنجیدم....قلبم به شدت میتپید ,اصلا به این فکرنمیکردم که بعداز پیداکردن عماد چگونه ازچنگ داعش بگریزم,فقط میخواستم عماد راپیداکنم. بااین حرفهای ناریه,دستش رامحکم فشاردادم وگفتم:اگر پسرم راپیدا کنی تا ابد کنیزیت رامیکنم. ناریه لبخندی زد وگفت:چون مثل خودت مادرم,درکت میکنم,زنی که شوهرش شهید شده لایق کنیزی نیست,دوست داشتی باهم همکارمیشویم..... همینجور که حرکت میکردیم متوجه شدم مسیرمنتهی به مسجدجامع رامیرود.... یعنی عمادرا پیدا میکنم؟؟.... خدایا توکل کردم به تو... ادامه دارد.... @mahman11