eitaa logo
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
10.9هزار دنبال‌کننده
21هزار عکس
7.6هزار ویدیو
235 فایل
http://eitaa.com/joinchat/235732993Ccf74aef49e گروه مرتبط با کانال http://eitaa.com/joinchat/2080702475Cc7d18b84c1 بالاتر از نگاه منے آه "ماه مـــن " دستم نمےرسد بہ بلنداے چیدنتـــ اے شہید ... ڪاش باتو همراه شوم دمے ...لحظہ اے «کپی آزاد» @mobham_027
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️قصه ی ۳رفیق 🍁ما سه رفیق بودیم والبته همرزم وهم محلی. درسته شهیدازلحاظ سنی کوچکترازمابود ولی استاداخلاقمون شد . 🍁یادمه به پیشنهادشهید اشتراکی یه دوربین عکاسی خریدیم تا لحظاتی ازخودمون روبه یادگاربگذاریم. 🍁هروقت می خواستیم عکس بگیریم شهیدمی گفت: توروخدا لبخندبزنید تابعدازشهادتمون حس خوب به دیگران منتقل کنیم. 🍁دوربین نوبتی چرخید رسیدبه شهید. واون گمنام شد. ولی عکسها؛لبخندهاش یادگارموند. همونطوری که خودش که میخاست. 📚خاطراتی ازشهیدبرزگر راوی:قربان علی امروزی 👆تصویربالا: سمت راست:آقای امروزی وسط:شهیدبرزگر 🕊🌹 سمت چپ:محمدسعیدی @mahman11
🌹شهیدمحمدعلی برزگر؛به خوشرویی ؛خوشپوشی؛معطر ومرتب بودن؛خیلی اهمیت می داد. بسیارشوخ طبع بود ولی درچهارچوب دین.هرجامحمدبودبچه هاسراغش می رفتن...ازبودنش لذت می بردیم خیلی اهل ورزش بود... کشتی؛والیبال؛ورزش پهلوانی زورخانه؛و....رو بخوبی می دانست. اما فوتبالش حرف نداشت وکسی حریفش نمیشد.شایداگرالان بود ازفوتبالیستهای حرفه ای محسوب میشد. راوی:آقای هدایتی 🌹🕊🌿 شهیدمحمدعلی برزگر علاوه براینها چندبرنامه همیشگی داشت. ✨بعدنمازصبح خوندن دعای عهد ✨بعدنمازظهر خوندن زیارت عاشورا ✨نیمه شب هم قران ونمازشب خیلی تاکید میکرد دعای عهدوزیارت عاشورا روحفظ کنیم. یادمه عملیات آخربهم گفت: هرکس اینها روبخونه عاقبت بخیر میشه. به شوخی گفتم:حالابگوکی ازاون دنیااومده بهت گفته؟ اگه راست میگی نشونه بده؟؟؟ لبخندزدگفت: 💥نشونه تو منم. شب عملیات نفس زنان خودموبهش رسوندم گفتم:محمدتو میدونستی نوکِ پیکانِ حمله قرارگرفتی؟گفت:آره. باناراحتی گفتم:توکه ازهمه چیزعلم غیب داری؛گفت:توفقط سفارشمو فراموش نکن.رفتم. باچشم خودم دیدم برزگر(خط شکن شهیدکاوه)همون عملیات شهیدو گمنام شد.اونقدرآتش مستقیم کاتیوشا روسرش ریخت که مطمئن شدم خاکسترشم به دستم نمیرسه. سال بعد؛ازمعراج خبردادن پیکرش پیداشده. تنهاپیکرسالم دربین شهدای اون روزبود. بعدچندروز مشرف شدم به حرم امام رضا(ع)..دورضریح یکدفعه کلام محمدیادم اومد.نشونت منم. نشانه محمدشهادت وپیکرسالمی بودکه من بی خبرازآن بودم اما او از عاقبتش خبر داشت.. عاشورا حسین کربلای۲ حاج عمران عراق شکن لشکر ۵ویژه شهیدکاوه راوی:آقای حسین پوران @mahman11
🌻🌿بدهکاربودم و ازهرطرف به خودم وخانوادم سخت می گذشت. زندگیم داشت ازهم می پاشید. یه شب با دل پر رفتم مسجد واز خدا خواستم راه نجاتی برام فراهم کنه. 🌱اونجا شهیدبرزگر رودیدم. مثل همیشه درسلام واحوالپرسی پیشقدم شد. باهاش ارتباط خوبی داشتم می دونستم وضعش خوبه . برای همین ازش خواستم باغِ منو نقدبخره. 🌼🍃اما آقامحمدگفت: اول بایددلیل فروشتو بدونم؟! سفره دلموبراش بازکردم. وقتی جریانو فهمیدبهم گفت: فردا شب مسجدمنتظرتم. شب بعدباخوشحالی سرقراررفتم. آقامحمداونقدرنمازخوندتاهمه رفتند ومادونفرتنهاموندیم. بعدنمازباخوشرویی بطرفم اومدویک پلاستیک مشکی پرپول به دستم داد ورفت. 🦋وقتی اومدم خونه.مبلغ دوبرابر خرید باغ بودوتمام بدهیهارومی شست وحتی اضافه هم میومد تامعاش سالمو راحت بگذرونم. روزبعدمسجدرفتم وبه آقامحمدگفتم قیمت باغ که اینقدرنمی ارزید. 🌤گفت :میدونم. اون مبلغ قرض الحسنه بودباغت هم گوارای وجودبچه هات. هروقت داشتی میدی... نمی دونستم چطوری ازش تشکرکنم. روزبعدشنیدم آقامحمدرفته جبهه. اون پول برام خیلی برکت داشت وهرگزبدهکارنشدم . ❣✨وضع مالیم اونقدرخوب شدکه باورش برای همه سخت بود. اماچیزی که آزارم میداداین بودکه آقامحمدهرگزبرنگشت. 😔من موندم وکوله باری ازبدهی به شهید ... آقامحمدرفت وبرای همیشه من رو بدهکارمعرفتش کرد. باغ رضوان الهی گوارای وجودت بامرام...🕊🌹✨ 🔴اکنون این شخص به احترام شهید یکی از زمینهای باارزش خودرا وقف ساخت مکان دینی- فرهنگی نموده است. @mahman11
❤️✨شخصی که نه درخواب ،حضور شهید را بصورت جسم درعالم واقعیت حس کرد. 👇👇👇👇👇 ❌ده سال هست که به بیماری ام اس مبتلا شدم و مراحل درمانموطی میکنم هفته ای ۳بار تزریق دارو دو هفته پیش چند ساعت بعد تزریق مثل همیشه درد شدید رو تو کل بدنم داشتم اون شب هم از درد امانم بریده بود و تشنه شده بودم ولی نمیتونستم راه برم اشکم دراومد گفتم :خدایا درد دارم نمیتونم خودت کمکم کن . چشمام رو که بستم حس کردم کسی پیشم اومد باز کردم دیدم شهید بزرگوار روبروی من ایستاده و ظرف آبی در دست ایشون هست . بهم گفتن بیا از این آب بخور که مرهم دردت هست خوردم و حالم خوب شد.😢😭 از اون تاریخ به این زمان دیگه دردم خیلی کمتر شده و شبها راحت میخوابم. همون لحظه گفتم داداش شهیدم ممنونم ازت 🌸🦋 @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌙 دعای روز سوم ماه مبارک رمضان 🔹 بسم الله الرحمن الرحیم «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی فِیهِ الذِّهْنَ وَ التَّنْبِیهَ وَ بَاعِدْنِی فِیهِ مِنَ السَّفَاهَةِ وَ التَّمْوِیهِ‌ وَ اجْعَلْ لِی نَصِیباً مِنْ کُلِّ خَیْرٍ تُنْزِلُ فِیهِ بِجُودِکَ یَا اَجْوَدَ الْاَجْوَدِین‌.» ◇ «خدایا، در این روز، مرا هوش و بیداری نصیب فرما و از سفاهت، جهالت و کار باطل دور گردان، از هر خیری که در این روز نازل می‌فرمایی، مرا نصیب بخش، به حق جود و کرمت‌، ای جود و بخشش دارترین عالم» @mahman11
روز سوم.Mp3
8.5M
🌙 شرح دعای روز سوّم ماه رمضان 👤 مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی @mahman11
03_tahdir_dabagh.mp3
23.95M
📖 تندخوانی قرآن کریم 👤 قاری: استاد دباغ @mahman11
داستان«ماه آفتاب سوخته» 🎬: امام از اتاقش بیرون آمد، با طمأنینه جواب سلام همه را داد و فرمودند: هم اینک به دارالحکومه مدینه به نزد ولید بن عتبه میرویم، ایشان مرا احضار کردند، دلیل احضار را نگفتند اما می توانم بدانم چه شده، زیرا دیروز به خواب دیدم که منبر معاویه واژگون شده و از خانه اش آتش زبانه می کشد و این بدان معناست که مرگ در خانهٔ معاویه را زده است و دلیل احضار من هم حتما همین است و احتمال میدهم نقشهٔ شومی در سر داشته باشند ، پس زمانی که پشت درخانهٔ ولید رفتیم ، من به تنهایی وارد خانه می شوم و شما جلوی در منتظر ندای من بمانید، چنانچه شنیدید صدایم بلند شد و سخنم را شنیدید که شما را صدا زدم:«ای خاندان پیامبر» بدون اجازه درون خانه بریزید، آنگاه شمشیرها را بکشید ولی شتاب نورزید، اگر چیز ناخوشایندی دیدید، شمشیر بکشید و هر کس را که آهنگ کشتن مرا داشت، بکشید. آنگاه حسین پیشاپیش جمع حرکت کرد در حالیکه عصای پیامبر صل الله علیه واله را به دست داشت و سی تن از خاندان، موالی و شیعیان، او را مانند نگینی در بر گرفته بودند. رباب این صحنه را می دید ، دل درون سینه اش چونان گنجشکی بی تاب، خود را به قفس تن می کوبید و اشک از چهار گوشهٔ چشمانش جاری بود و می دانست که خبری و تهدیدی در راه است که اگر تهدیدی در کار نبود ، مولایش حسین چنین عمل نمی کرد. پس دستانش را بالا برد و نگاهش را به آسمان دوخت و گفت: ای خدای حسین، حسینم را به تو سپردم که بی شک بهترین نگاهبانی... جمعیت به در خانهٔ ولید یا همان دارالحکومه مدینه رسیدند، امام قبل از داخل شدن اندکی توقف نمود و فرمود: ببینید چه سفارشی به شما کردم، از آن تجاور نکنید، من امیدوارم که سالم نزد شما بازگردم. عباس بن علی چون شیری شرزه، دست روی چشم گذاشت و در مقابل مولایش سر فرود آورد و دیگران هم به تأسی از ایشان، چنین کردند. پس حسین بر ولیدبن عتبه وارد شد... ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در دفتر خاطرات ما بنویسید: ما هر چه داریم از شـ🌹ــهدا داریم آیا مے‌دانید حدود پانزده‌هزار شهید در ماه مبارڪ رمضان شربت شهادت نوشیده‌اند ⁉️⁉️🙂 ❤️سلام و صلوات بر شهداے لب‌تشنه @mahman11