📌 #خاطرات_شهید
🔹 "عکس دخترش فاطمه رو با خودش به جبهه می برد و پشت عکس آنقدر می نوشت فاطمه فاطمه فاطمه فاطمه ... و یک ذره نقطه خالی نمیگذاشت و میگفتم که چرا این جوری میکنی؟
◇ می گفت: اون وقت که دلم تنگ می شه می روم سر عکسش اون کارها را می کنم و خاطرم جمع می شود و دیگه راه نمی افتم که بیام.
◇ می گفتم: به همین قدر قانعی؟ می گفت: کسی که برای اسلام و انقلاب کار می کند باید از زن و بچه اش بگذرد.
◇ می گفت: من وقتی که از خط بر می گردم می روم سر کیفم و چیزی بگیرم تازه یادم میاد زن و بچه ای هم دارم، تو جبهه همه چیز فراموش می شود."
🔹 ″آخرین باری که برای مرخصی آمده بود کمتر حرف میزد و همش تو خودش بود. پسرش، حسین خیلی کوچک بود و چشمهایش زاغ بود و خیلی قشنگ بود. حسین را بغل می کرد و همین جور دور می زد. می گفتم: مرد دیوانه شدی؟ چرا این کارها را می کنی؟
◇ می گفت: نه بگذار سیر سیر آنها را ببینم و تو خاطرم باشند و چند وقتی که جبهه هستم و این لحظه ها که یادم بیاید خاطرم جمع می شود. خداحافظی کرد و می خواست دوباره به جبهه برود.
◇ تا سپاه رفت ولی دلش طاقت نیاورد و دوباره به خانه آمد و برای بچه ها یک جعبه پر از پفک، بیسکوئیت و شکلات خریده بود. دوباره بچه ها را بغل می کرد و میبوسید.
◇ همان موقع دلم گرفت که نکند برود و دیگر برنگردد و همش این فکر را می کردم که چرا سبزعلی دوباره برای خداحافظی آمده بود. رفت و بعد از پنج یا شش روز خبر شهادتش را آوردند.″
✍به روایت همسربزرگوارشهید
#فرماندهتیپ۲لشکر۲۵کربلا
#شهیدسبزعلیخداداد
@mahman11
باغ در ایام بهاران خوش است
موسم گل با رُخ یاران خوشست ...
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#رزمندگان_لشکر۴۱ثارالله
#صبحتون_شهدایی_
@mahman11
یاد مردانی که چون شیران روز
حمله فتح و ظفر کرده بخیر ...
منطقه دالپری
خوزستان ، سال ۱۳۶۰
محل تجمع لشکر۱۴ امامحسین(ع)
پیش از عملیات فتح المبین
قهرمان شهید حسین محمدی پور
و دیگر قهرمانها شهید احمدی
و شهید سید علی بانکی
عکاس : حسین ارکدستانی
#عملیات_فتح_المبین
#رزمندگان_لشکر14_امامحسین
@mahman11
روزه هایی که در ماه رمضان
با عطش و خون افطار شد ...
.
#تیرماه_۱۳۶۱
#عملیات_رمضان
#لایومکیومکیااباعبدالله
#یاد_کنید_شهدا_را_باصلوات
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کجایید ای شهیدان خدایی؟
وصیت شهید باکری شنیدنی
حتما ببینید😞
@mahman11
9.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما را هم مهمانِ سفرهتان کنید...
#شهیدابومهدیالمهندس
@mahman11
📌 #خاطرات_شهید
🔹 "عکس دخترش فاطمه رو با خودش به جبهه می برد و پشت عکس آنقدر می نوشت فاطمه فاطمه فاطمه فاطمه ... و یک ذره نقطه خالی نمیگذاشت و میگفتم که چرا این جوری میکنی؟
◇ می گفت: اون وقت که دلم تنگ می شه می روم سر عکسش اون کارها را می کنم و خاطرم جمع می شود و دیگه راه نمی افتم که بیام.
◇ می گفتم: به همین قدر قانعی؟ می گفت: کسی که برای اسلام و انقلاب کار می کند باید از زن و بچه اش بگذرد.
◇ می گفت: من وقتی که از خط بر می گردم می روم سر کیفم و چیزی بگیرم تازه یادم میاد زن و بچه ای هم دارم، تو جبهه همه چیز فراموش می شود."
🔹 ″آخرین باری که برای مرخصی آمده بود کمتر حرف میزد و همش تو خودش بود. پسرش، حسین خیلی کوچک بود و چشمهایش زاغ بود و خیلی قشنگ بود. حسین را بغل می کرد و همین جور دور می زد. می گفتم: مرد دیوانه شدی؟ چرا این کارها را می کنی؟
◇ می گفت: نه بگذار سیر سیر آنها را ببینم و تو خاطرم باشند و چند وقتی که جبهه هستم و این لحظه ها که یادم بیاید خاطرم جمع می شود. خداحافظی کرد و می خواست دوباره به جبهه برود.
◇ تا سپاه رفت ولی دلش طاقت نیاورد و دوباره به خانه آمد و برای بچه ها یک جعبه پر از پفک، بیسکوئیت و شکلات خریده بود. دوباره بچه ها را بغل می کرد و میبوسید.
◇ همان موقع دلم گرفت که نکند برود و دیگر برنگردد و همش این فکر را می کردم که چرا سبزعلی دوباره برای خداحافظی آمده بود. رفت و بعد از پنج یا شش روز خبر شهادتش را آوردند.″
✍به روایت همسربزرگوارشهید
#فرماندهتیپ۲لشکر۲۵کربلا
#شهیدسبزعلیخداداد
@mahman11