✨﷽✨
سه رفیق، سه شهید
سه کبوتر، سه برادر
سه یار، سه دلدار
رفاقت تا شهادت
با هم عهد بستند که هر که زودتر به شهادت رسید بقیه را شفاعت کند و هر سه شربت شهادت نوشیدند...
از مکتب شهادت به سبک شهدا رفاقت را یاد بگیریم🥀
شهدا را با ذکر صلواتی یاد کنیم
📙برگرفته از کتاب به قلم بهشتیان. اثر گروه شهید هادی
🌼 شهدا را یاد کنیم با یک صلوات 🌼🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃
✨✨✨
#شهید_ابراهیم_هادی❤️
اگر انسان سرش را به سمت آسمان بالا بياورد و کارهايش را برای رضای خدا انجام دهد، مطمئن باش زندگيش عوض ميشود و تازه معنی زندگی كردن را میفهمد.
خاطره ای از سردار شهید محمد ابراهیم همت
اولين دوره نمايندگی مجلس داشت شروع می شد.
بهش گفتم:
«خودت رو آماده کن، مردم تورو میخوان»
قبلا هم بهش گفته بودم. ولی جوابی نمی داد.
آن روز گفت:
نمی تونم..... خداحافظی شب عمليات بچهها رو با هيچی نمیتونم عوض کنم.
یادش بخیر حاج ابراهیم همت الان کجایی وضعیت این روزها، حال و هوای ماها را ببینید.....
🌹🌹
ﻭﺻﯿﺖﻧﺎﻣﻪ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﺷﻬﯿﺪﻏﻮﺍﺹ ﺷﻨﺎﺳﺎﯾﯽﺷﺪﻩ
ﺷﻬﯿﺪﺳﯿﺪﺟﻠﯿﻞ ﻣﯿﺮﯼﻭﺭﮐﯽ :
ﺍﺯ ﺷﻬﺪﺍﯼﻏﻮﺍﺹ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﮐﺮﺑﻼﯼ 4 ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺍﻡﺍﻟﺮﺻﺎﺹ، ﺩﺭ ﻭﺻﯿﺖﻧﺎﻣﻪ ﺧﻮﺩﺗﺎﮐﯿﺪﮐﺮﺩﻩ:ﮐﻪ ﺑﻪ ﺑﭽﻪﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍﻩ ﭘﺪﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯﯾﺪﮐﻪ ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺭﺍﻩ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ (ﻉ )ﺍﺳﺖ
🌹🌹
فرماندهای که از زیاد بودن حقوقش شکایت داشت
شهید ذبیح اله عالی که سال 62 شهید شد و 10 سال طول کشید که پیکرش به کشور بازگردد، در این نامه و با توجه به شرایط مالی اش، خواسته بود تا بخشی از حقوقش کسر شود.
بسمه تعالی
به: كارگزینی سپاه ساری
از: پاسدار عملیات ذبیح الله عالی
موضوع: كسر نمودن حقوق ماهیانه
محترماً به عرض میرسانم چون اینجانب دارای چهار هكتار زمین زراعتی آبی و خشكه میباشم و دارای درآمد زیاد میباشد و همین طور حقوق من زیاد میباشد. لذا درخواست مینمایم كه در اسرع وقت از حقوق ماهیانه من حدود دو هزار تومان كسر نمائید. خداوند همه ما را خدمتگزار اسلام و امام قرار بدهد.
ذبیح الله عالی
.ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﻫﺎﯼ ﺳﻪ ﺷﻬﯿﺪ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻓﻦ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺷﻬﺮ ﻣﯿﺒﺮﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ
ﺣﯿﺎﻁ ﯾﮏ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﻣﯿﺴﭙﺎﺭﻧﺪ .
ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻫﻤﺴﺎﯾﮕﯽ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻓﻠﺠﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ
ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﻪ ﺷﮑﻮﻩ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺤﻠﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ
ﺗﺒﺪﯾﻞ ﮐﺮﺩﯾﺪ ﺑﻪ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺍﺯ ﻓﺮﺩﺍ ﻗﯿﻤﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯿﺂﯾﺪ ﻭ ....
ﺷﺐ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺑﺪ ﻣﺮﺩﯼ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﻣﯿﺂﯾﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ :
ﻣﻦ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﺷﻬﯿﺪ ﻫﺴﺘﻢ، ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻩ
ﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﻃﻮﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺭﺳﻢ
ﻫﻤﺴﺎﯾﮕﯽ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ
ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ، ﺷﻔﺎﻋﺖ ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺭﺍ ﭘﯿﺶ ﺧﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﺧﺪﺍ
ﺍﻭ ﺷﻔﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﯾﺎﻓﺖ . ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ ﻭ ﺑﺎﯾﺴﺖ ﻭ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺑﻔﺮﺳﺖ ﻭ
ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﺧﺪﺍ ﺷﻔﺎ ﯾﺎﺑﺪ .
ﻭﻗﺘﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺷﻔﺎ ﯾﺎﻓﺖ ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﻣﻦ ﻓﻼﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ
ﻭﺳﻄﯽ ﺁﺭﻣﯿﺪﻩ ﺍﻡ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﺩﺭ ﮐﺎﺷﺎﻥ ﺩﺭ ﻓﻼﻥ ﻣﺤﻠﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﺎﻡ ﭘﺪﺭﻡ
ﻓﻼﻥ ﺍﺳﺖ ﺧﺒﺮ ﻣﺤﻞ ﺩﻓﻨﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺮﺳﺎﻥ .
ﺯﻥ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺷﻔﺎﯼ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ ﻭ ﯾﻘﯿﻦ ﭘﯿﺪﺍ
ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺁﺩﺭﺱ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ .
ﺑﻪ ﮐﺎﺷﺎﻥ ﻣﯿﺮﻭﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﭘﺪﺭ ﺷﻬﯿﺪ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ ﻭﻗﺘﯽ
ﺍﻭ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍﯼ ﺟﺎﺩﻩ
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ ﮐﻪ ﻓﻼﻥ ﮐﺲ ﺭﺍﻣﯿﺸﻨﺎﺳﯽ؟
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﺴﺘﻢ، ﺁﻧﻬﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﮐﻪ
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﺯﺍﻭ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﺠﺎﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﯼ؟
ﻣﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺗﻮ ﮔﺸﺘﯿﻢ، ﻣﺮﺩ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﯾﺸﺐ ﺧﻮﺍﺏ
ﭘﺴﺮﻡ ﺭﺍﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ ﭘﺪﺭ ﺟﺎﻥ ﻓﺮﺩﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺧﺒﺮﯼ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻣﯽﺁﻭﺭﻧﺪ.ﻣﻦ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺁﻣﺪﻡ ﻭ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺧﺒﺮ ﺑﻮﺩﻡ.
وآن کسی نیست جز شهیدسید میرحسین امیره خواه
✨✨✨
نباید در خانه بنشینیم وبگوییم که انقلاب کرده ایم .باید که در بین مردم باشیم وپیام انقلاب را به مردم برسانیم.
#شهیده_صدیقه_رودباری
✨✨✨
💬مثل بید میلرزید....
▫️پرسید: تو کدام عملیاتها بودی؟ اسیر جواب داد: فتح خرمشهر.... علیآقا جواب داد: حالا تو فاو هستیم، اما ما برای فتح خاک نمیجنگیم.
▫️اسیر عراقی گفت: ما برای اسرای ایرانی توی خرمشهر جوخههای اعدام داشتیم! علیآقا زخم عراقی رو بست و گفت: مرز اسلام و کفر همین جاست!"
#شهید_علی_چیت_سازیان🕊❤️
✨✨✨
آسمانے شدن
نه بال میخواد و نه پر...
دلے میخواد به وسعت خود آسمان
#شهید_محمود_فندرسکی❤️
✨✨✨
مےگفت:وقتےاستغفارمےڪنیم
حواسموݧباشہبراےچےاستغفارمےڪنیم
باتوجہباشہ...
آنقدربایداݪتماسڪنیم
واݪتجاطلببخششڪنیمتاخداوندبپذیره
حرفاشخیلےبہدݪمےنشست🌸🌱
چوݧازعمقجانشبرمیومد...
گاهےمیگفت:
یا أَبانا إِستغفرلنا ذنوبنا إِنا کنا خاطئیݧ
#شهید_نوید_صفری❤️
در گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شدم.
چشمم به رفتگر محله افتاد که مثل همیشه در حال کار بود.
دیدم امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده است. نزدیکتر رفتم، او رفتگر همیشگی محله ی ما نبود.
کنجکاوم شد، سلام دادم و دیدم رفتگر امروز آقا مهدی است.
آقا مهدی، شما اینجا چیکار میکنی؟ آقا مهدی علاقه ای به جواب دادن نداشت.
ادامه دادم، آقا مهدی شما شهرداری، اینجا چیکار میکنی؟ رفتگر همیشگی چرا نیست؟
شما رو چه به این کارا؟ جارو رو بدین به من، شما آخه چرا؟
خیلی تلاش کردم تا بالاخره زیر زبون آقا مهدی رو کشیدم.
گفت: زن رفتگر محله، مریض شده بود؛ بهش مرخصی نمی دادن می گفتن اگه شما بری، نفر جایگزین نداریم؛ رفته بود پیش شهردار، آقا مهدی بهش مرخصی داده بود و خودشم اومده جاش.
اشک تو چشمام حلقه زد. هر چی اصرار و قسم کردم، آقا مهدی جارو رو بهم نداد؛ ازم خواهش کرد که هرچه سریعتر برم تا دیگران متوجه نشنوند.
رفتگر آن روز محله ما، شهردار اورمیه بود.
حالا بعد از این عزیزان با اخلاص ما چه کرده اییم؟؟؟!!!!
مادر! امام حسین(ع) فقط مشکی پوش
و گریه کن نمیخواهد! از اینها فراوان دارد
امام حسین(ع) رهرو میخواهد!
#شهید_محمدحسینیوسفاللهی