eitaa logo
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
9.7هزار دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
7.1هزار ویدیو
235 فایل
http://eitaa.com/joinchat/235732993Ccf74aef49e گروه مرتبط با کانال http://eitaa.com/joinchat/2080702475Cc7d18b84c1 بالاتر از نگاه منے آه "ماه مـــن " دستم نمےرسد بہ بلنداے چیدنتـــ اے شہید ... ڪاش باتو همراه شوم دمے ...لحظہ اے «کپی با صلوات آزاد»
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ دیدار رئیسی و پوتین برامون خیلی عادیه یادمون نره یه زمانی سران کشورها میومدن تو تهران جلسه میذاشتن، نه به شاه خبر میدادن نه حتی تو جلسه راش میدادن! از عزتی که به ایران دادی ممنونیم آقای جمهوری اسلامی عزیز 🇮🇷🔴حالا فهمیدید چرا انقلاب کردیم😊
⭕️ باده عشق تو خواهم، که دگرها بادند :))
‏وسطِ‌ عملیات‌زیرِ‌آتش‌فرقی ‌براش ‌‌نداشت اذان‌‌ که ‌میشدمی‌گفت:‌↓ من‌میرم‌موقعیتِ‌الله...♥️:) 🌻 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آن روزها؛ رفیق مادری می‌کرد! لحظاتِ وصال ... سر را به زانو می‌کشاند و دَم آخر نوازش می‌کرد و قول شفاعت می‌ گرفت ...🕊 -شهدا-گم-نمیشویم🥀🌹
▫️«چند فراز خیلی خیلی قشنگ از دعای کمیل که وصف حال خیلی از ما هستش ...😔» «اَللَّـهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتي تَهْتِكُ الْعِصَمَ »🤲💔 « خدايا!بيامرز براي من آن گناهاني را كه پرده حرمتم مي‏درد، » « اَللَّـهُمَّ اغْفِـرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتي تُنْزِلُ النِّقَم »🤲💔 َ« خدايا!بيامرز براي من آن گناهاني را كه كيفرها را فرو مي‏بارند » « اَللَّـهُمَّ اغْفِرْلِيَ الذُّنُوبَ الَّتي تُغَيِّـرُ النِّعَمَ » 🤲💔 « خدايا! بيامرز برايم گناهاني را كه نعمتها را دگرگون مي‏سازند » « اَللَّـهُمَّ اغْفِرْ ليَ الذُّنُوبَ الَّتي تَحْبِسُ الدُّعآءَ »🤲💔 « خدايا!بيامرز برايم آن گناهاني را كه دعا را باز مي‏دارند » « اَللَّـهُمَّ اغْفِرْلي كُلَّ ذَنْب اَذْنَبْتُهُ، وَكُلَّ خَطيئَة اَخْطَاْتُها »🤲💔 « خدايا!بيامرز برايم همه گناهاني را كه مرتكب شدم،و تمام خطاهايي كه به آنها آلوده گشتم » « اَللَّـهُمَّ اِنّي اَتَقَرَّبُ اِلَيْكَ بِذِكْرِكَ، وَاَسْتَشْفِعُ بِكَ اِلي نَفْسِكَ »🤲💔 « خدايا!با ياد تو به سويت نزديكي مي‏جويم،و از ناخشنودي تو به درگاه خودت شفاعت ميطلبم. » 📚 دعای کمیل 🤲🌺 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌
شهیدانه🌹 . برگشتم‌بہ‌حاج‌سعید‌گفتم: . آخہ‌من‌چطور‌ . این‌بدن‌ارباً‌اربا‌رو‌شناسایـےڪنم؟ . رفتم‌سمت‌آن‌داعشے،یڪ‌متر‌رفت‌عقب . واسلحہ‌اش‌راڪشید‌طرفم. . سرش‌داد‌زدم:شمامگہ‌مسلمون‌نیستید؟ . بہ‌ڪاور‌اشاره‌ڪردم‌ڪہ‌ . مگر‌او‌مسلمان‌نبود؟ . پس‌سرش‌ڪو؟ . چرااین‌بلا‌را‌سرش‌آوردید؟ . حاج‌سعید‌ . تند،‌تند‌حرف‌هایم‌را‌ترجمہ‌مےڪرد . آن‌داعشےخودش‌را‌تبرئہ‌ڪرد‌ڪہ‌ . این‌ڪار‌ما نبوده . و‌باید‌ازڪسانےڪہ‌او‌را‌برده‌اند . بپرسید.فهمیدم‌مےخواهد‌خودش‌را . از‌این‌مخمصہ‌نجات‌دهد. . دوباره‌فریاد‌زدم‌ڪہ‌ڪجاےاسلام‌مےگوید .اسیرتان‌را‌اینطور‌شڪنجہ‌ڪنید؟ . نماینده‌داعش‌گفت: . تقصیر خودش بوده! . پرسیدم‌بہ‌چہ‌جرمے؟ . بریده‌بریده،‌جواب‌مےداد . و‌حاج‌سعید‌ترجمہ‌مےڪرد: . از‌بس‌حرصمون‌رو‌درآورد . نہ‌اطلاعاتے‌بہ‌ما‌داد، . نہ‌اظهار‌پشیمونےڪرد،‌نہ‌التماس‌ڪرد! . تقصیر‌خودش‌بود...! ✨•|[ مےشود‌اسیر‌شد‌و‌ با‌یڪ‌نگاه‌دشمن‌رااز‌پاےدرآورد، از‌این‌چشمان‌چیزےجز‌غرور‌نمےبارد ]‌|•✨ 📚 ♥️
🔸شهید مهدی زین الدین : 🌹هر گاه شب جمعه را یاد کردید، آن‌ها شما را نزد "اباعبدالله" (ع) یاد می‌کنند. ‌
صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین ❤ •°~🕌🌤 یکباره‌دلم‌گفت‌که‌بنویس‌کلامی دروصف‌بلندمرتبه‌وشاه‌مقامی دستی‌به‌روی‌سینه‌نهادم‌ونوشتم: از‌من‌به‌حسین‌بن‌علی‌عرض‌سلامی..✋🏽 اللهم الرزقنا کربلا ‌
گاهی‌وقتا‌‌به‌شوخی‌می‌گفت درجه‌برای‌آبگرمکن‌‌است.. "به‌درجه‌اعتقادی‌نداشت و‌دنبالش‌‌هم‌‌نمی‌رفت روی‌لباسش‌‌هم‌‌نمی‌زد" می‌گفت‌درجه‌رو‌باید‌خدا‌‌ بده‌تاشهادت‌نصیبت‌بشه‌...♥️ 🌱''!
*یکـبار فاطمہ را گذاشـت روۍ اوپن ‌آشپزخانـه* *و بہ او گفت :* بپر بغـل بابا و فاطمہ بـه آغـوش‌ او پرید 🌱 بـه مـن نگاه کـرد و گفت : ببین فاطمہ چطور بـه من اعتماد داشت ؛ اون پرید و میدونست من اون رو میگـیرم ، اگـه ما همینطور بـه خدا اعتماد داشتیـم همہ مشڪلاتمان حل بود . تـوکـل واقعی یعنـے همین کـه بدانیم در هـر شـرایطے خدا مواظـب مـٰا هست❤️' *(به روایت‌همسر‌شھید‌)* ** ** ❤️❤️❤️❤️ *❤️شهید مصطفے صدرزاده*❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ عاقبت نور تو پهنای جهان میگیرد جسم بی جان زمین از تو توان میگیرد سالها قلب من از دوریتان مرده ولی خبری از تو بیاید ضربان میگیرد سلام محبوب قلبم❤️ السلام_علیک_یااباصالح_المهدی اللهـم‌عجـل‌لولیڪ‌الفـرج🤲
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: جمعه - ۰۱ بهمن ۱۴۰۰ میلادی: Friday - 21 January 2022 قمری: الجمعة، 18 جماد ثاني 1443 🌹 امروز متعلق است به: 🔸صاحب العصر و الزمان حضرت حجة بن الحسن العسكري عليهما السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: ا 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️2 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ▪️11 روز تا وفات حضرت ام کلثوم علیها السلام ▪️12 روز تا ولادت امام باقر علیه السلام ▪️14 روز تا شهادت امام هادی علیه السلام ▪️21 روز تا ولادت امام جواد و حضرت علی اصغر علیهما اسلام
-می‌گفت: هرڪسی‌روزے‌‌ ³ مرتبہ.... خطاب‌به‌حضرت‌مهدی 'ﷻ' بگہ ↓ ﴿بابی‌انتَ‌وامےیااباصالح‌المهدے‌‌﴾ . حضرت‌یجور‌خاصےبراش‌دعامیکنن :)💕🌿 . |اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج💔📿 . •~گذرثـانیہ‌ هآۍ عـُمرم به قدیمی شـُدن اَت می اَرزد..🙃🎈
✳️ این ستاد، ستاد نمی‌شود! 🔻 سردار عجم می‌گفت: در یکی از مناطق عملیاتی مستقر بودیم. به‌خاطر شرایط منطقه چند روزی بود که غذای سرد می‌خوردیم و امکان انتقال غذای گرم نبود. یک روز بوی عطر غذای گرم از پشت محل ستاد پخش شد. حال‌وهوای همه تغییر کرد. به سمت ستاد آمد و مطلبی گفت که برای من یک درس بزرگ بود. او گفت: مراقب باش روحیات از جدا نشود. ستادی که از آن بوی غذای گرم بیاید و رزمندگانش با کنسرو و غذای سرد سپری کنند، ستاد نمی‌شود... 📚 برگرفته از کتاب | براساس خاطراتی از سردار شهید حاج محمد طاهری و فرزندش مصطفی 📖 ص ۱۲۵
. 🍃تنها داروی درد حاج قاسم... 🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 مصاحبه استخدام برای سخت ترین شغل دنیا 😓 ⚜ پیشاپیش و رو به بانوان عزیز این سرزمین تبریک عرض می‌کنم.🌹
🚨 ماجرای کف پای مادر حاج قاسم 💠 مادر بزرگوار سردار حاج قاسم سلیمانی که از دنیا رفتند، پس از چند روز با جمعی از خبرنگاران تصمیم گرفتیم برای عرض تسلیت به روستای قنات ملک برویم. با هماهنگی قبلی، روزی که سردار هم در روستا حضور داشتند، عازم شدیم. وقتی رسیدیم ایشان را دیدیم که کنار قبر مادرشان نشسته و فاتحه می‌خوانند. بعد از سلام و احوالپرسی به ما گفت من به منزل می‌روم شما هم فاتحه بخوانید و بیایید. بعد از قرائت فاتحه به منزل پدری ایشان رفتیم. برایمان از جایگاه و حرمت مادر صحبت کرد و گفت: این مطلبی را که می‌گویم جایی . گفت: همیشه دلم می‌خواست کف پای مادرم را ببوسم ولی نمی‌دانم چرا این توفیق نصیبم نمی‌شد. آخرین بار قبل از مرگ مادرم که این‌جا آمدم، بالاخره سعادت پیدا کردم و کف پای مادرم را بوسیدم. با خودم فکر می‌کردم حتماً رفتنی‌ام که خدا توفیق داد و این حاجتم برآورده شد.  سردار در حالی که اشک جاری شده بر گونه‌هایش را پاک می‌کرد، گفت: نمی‌دانستم دیگر این پاهای خسته را نخواهم دید تا فرصت بوسیدن داشته باشم.
جاے شهید قربانی خالے که😔 همسرش میگفت: هروقت از سوریه میومد هیچ چیزی باخودش نمےآورد میگفت: من از بازارشام هیچ چیزی نمیخرم. بازاری که درآن حضرت زینب رو چرخونده باشن خرید نداره💔
🌹از منطقه آمده بود برای اینکه غبار راه از تن بزداید. به حمام رفت. من نیز به دنبالش رفتم تا بیشتر ببینمش و هم در شستشو کمکش کند. ولی دیدن زخم های متعددی که بر پشت داشت حالم را دگرگون کرد. پرسیدم این زخم ها چیه؟ با دست پاچگی گفت: چیزی نیست در منطقه پشه زیاده. این اثر نیش پشه هاس. قانع نشدم ، ولی سکوت پیشه کردم. دلم در تب و تاب بود تا بالاخره یکی از همرزمانش را دیدم. از او درباره ی زخم های پشت پسرم پرسیدم. 🌹در عملیات احمدرضا محورها را باز میکرد و از لابه لای سیم های خاردار عبور میکرد. زخم های تنش اثر فرورفتن سیم های خاردار به بدنشه. "شهید احمدرضا قدبی بهاباد" راوی: پدر شهید