eitaa logo
💕سردارشهیدمحمودکاوه💕
1.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2.8هزار ویدیو
114 فایل
✨کاوه:فرزندکردستان ،معجزه انقلاب✨ 🌷امام خامنه ای:"محمود"زمان انقلاب شاگردمابودولی حالااستادماشد🌷 الفتی با خاک پاوه داشتیم🌹 مثل گل محمود کاوه داشتیم🌹 نی نوایی از دم محزون اوست🌹 خاک کردستان رهین خون اوست🌹 ارتباط باادمین کانال👇👇 @fadak335
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#خون_برف_از_چشم_من #محمدحسن_خرمي #شهید_محمود_کاوه 🌷 🔹نارنجک را گفتند توی بانک حاج عمران انداخته‌اند کنارش، با سری خونین و پُر از ترکش و آمبولانس می‌فرستندش برود تبریز که ماشین چپ می‌کند، باز زخمی می‌شود. از آنجا هم اعزامش می‌کنند مشهد، توی بیمارستان امام حسین(ع)، در بخش مراقبت‌های ویژه. من می‌رفتم آنجا هر کاری داشت انجام می‌دادم. یک شب رؤسای بیمارستان آمدند دیدنش به احوالپرسی و دیدن پرونده‌اش و گفتند : «شما چیزی کم و کسر ندارید این‌جا؟» آقا محمود لبخند زد گفت : «این سؤال را فقط از من مي‌كنيد يا از همه؟» گفتند : «از همه» گفت : «يعني اين‌قدر كه به من مي‌رسيد به بقيه هم بلديد برسيد؟» گفتند البته كه اين‌طور است و اصلاً آن‌ها وظيفه‌شان همين است و اگر جز اين باشد كه ... كه آقامحمود اخم كرد گفت : «كاش دست كم يكي‌تان بلد بود راست بگويد.» همه برگشتند به هم نگاه كردند. نمي‌دانستند پيش پاي آن‌ها سُرُمش را داده دست من، رفته توي تك تك اتاق‌ها به بچه‌ها سر زده، ازشان پرسيده چيزي كم و كسر دارند يا نه، از همه‌شان خيلي چيزها شنيده و حالا حرف‌ها با هم جور درنمي‌آمدند. 🔸گفت : «محمدحسن» گفتم : «جانم؟» گفت : «اين كاغذ استراحت‌شان را بده بگذارند در كوزه آبش را بخورند، من بر مي‌گردم.» هم من و هم دكترها مي‌دانستيم نمي‌تواند. او اصرار داشت مي‌تواند. بلند شد رفت، رفت رسيد به كربلاي دو و ... . بهم گفتند : «فقط يك تركش كوچولو بود، پشت گوشش، همان‌جا كه تركش‌هاي نارنجك نتوانسته بود از پا بيندازدش.» 📚 #رد_خون_روی_برف #صلوات_هدیه_کنیم_به_ارواح_پاک_شهدا @mahmodkaveh
برای این‌که با هم آشناتر بشویم، هرکس اسمش را می‌گفت و می‌گفت بچه کجا است. نوبت محمود که رسید ما مشهدی‌ها منتظر بودیم که چی بگوید. به هم چشمک می‌زدیم که «یکی به نفع ما» گفت «من محمود کاوه هستم، فرزند کردستان» 🌷 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سیره عملی سردار شهید ((محمود کاوه)) برای اينكه بفهمد اسرا را از كجا برده اند همان شب رفتيم شناسائی . رسيديم به پايگاهی كه ميانه راه بوكان بود . هنوز موقعيت آنجا دستمان نيامده بود كه صدای ناله ای را شنيديم ، دقت كه كرديم ، ديديم صدای آشناست ، ناله يكی از اسيرها بود . وقتی به خودم آمدم ديدم كاوه گريه می كند ، با سوز و بلند . من و دوستم بهش گفتيم : يواش تر آقا محمود . الان نگهبان می فهمه . داشت راست می آمد طرف ما ، تا جائی كه جا داشت خودم را به زمين رساندم ، هر چه دعا به خاطر داشتم خواندم ، لجم در آمده بود . كاوه همين طور نشسته بود و بي پروا گريه می كرد ، تا صدای نفس نگهبان را شنيدم ، دستم را بردم روی ماشه كه بچكانم ، كه ديدم برگشت ؛ ما هم برگشتيم سقز . چند روز بعد مبادله ای بين ما وضد انقلاب شد و اسرایمان آزاد شدند . شناسایی خوب و دقيقی كه آن شب داشتيم ، مقوله عمليات بزرگی بود كه منجر به آزادی بوكان ، از لوث وجود ضد انقلاب شد
راهیست راه کـــه هیچش کـــــناره نیست آن جـــا جــز آن کـــه بسپارند چـاره نیست... 🌷 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سیره عملی سردار شهید ((محمود کاوه)) گفتند : شما كه نبوديد ضد انقلاب حمله كرد به شهر ، سی _ چهل نفر از نظامي ها رو با خودشون بردن ، اين طور وقتها محمود نه تنها خودش را نمی باخت ، بلكه در كمترين وقت ، بهترين تصميم را می گرفت . رو همين حساب ، فوراً نقشه عمليات را ريخت ، درست عكس مسيری كه ضد انقلاب رفته بود ؛ عمليات كرديم و چند نفر از بستگان يكی از سركرده های حزب دمكرات را گرفتيم . چند روز گذشت ، كم كم پيك فرستادند و مسئله مبادله اسرا را مطرح كردند . موضوع به تهران هم كشيده شد . هيئتی از طرف نخست وزيری به سقز آمدند . خوب كه قضيه را بررسی كردند ، بالاخره موافقت كردند اسرا مبادله شوند @mahmodkaveh
تو را باید بلند دوست داشت مثل کـــوه ؛ کوه هایی که برفِ نوکِ قله‌شان را هیچ آفتابی آب نمی‌کند ... #شهید_محمودکاوه @mahmodkaveh
🔻معنای تکبر 🔸” تکبّر فقط این نیست که قیافه بگیریم، باد به غبغب بیندازیم یا صدایمان را کلفت کنیم، اینها صورت‌های ابتدایی و کودکانهٔ تکبّر هستند. اگر حرفِ حقّی به ما عرضه شد و آن را نپذیرفتیم، در واقع «متکبّر» هستیم، به همین سادگی! امام صادق (ع) می‌فرمایند: «إنّما الکبرُ إنکارُ الحَقِّ؛ به درستی که تکبّر چیزی نیست جز انکارکردن حق.» آدمیزاد موجودِ زرنگی است، می‌داند اگر قیافه بگیرد هیچ کس او را تحویل نخواهد گرفت. لذا در ظاهر تواضع می‌کند و برای کسی قیافه نمی‌گیرد ولی در واقع قلبش پر از تکبّر است “ 🔻بخشی از کتاب "رهایی از " اثر علیرضا پناهیان @Panahian_ir
بسم الله در سالهای اوج درگیری کردستان که ضد انقلاب در اوج توحش اجساد شهدا رو به آتش میکشید و یا زنده زنده آتش میزد وسر میبرد وزنده بگور میکرد شهید محمود کاوه با همان سن و سال کمی که داشت شاید حدود هجده سال و درست در زمانیکه می‌رفت تا سردار نمره یک مناطق عملیاتی کردستان بشه اجساد کشته شدگان درگیری ها با دشمن رو میبرد تحویل مساجد می‌داد تا صاحبانشون برای تحویل گرفتن کشته ها به راحتی و بی هیچ مشکلی اقدام کنند. اینست جوانمردی و فتوت @mahmodkaveh
سلام تهیت الهی بر مجاهدنستوه وفاتح قله های بخون نشسته غرب و دشت های سوزان جنوب شهید محمود کاوه همو که در کردستان هم نفس صخره و طوفان بود @mahmodkaveh
ای خوشا سوختن ودم نزدن دود شدن سر تسلیم برافشاندن ومحمود شدن @mahmodkaveh