#تلختریندلانه 🖤
••پیکر سردار را همه جا بردند
باز یک جا جاماند..💔•••
#انتقام_سخت
#حاج_قاسم...
#شهادتتمبارک سرداردلها..
💔🌷💔🌷💔🌷💔
🏴 @sardardelha
هدایت شده از مسیر آرامش 💚
کم از بهشت ندارد
آغوش تو ای دوست ...
#سلام_احمد
#شهید_حاج_احمد_کاظمی
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
@Shahid
سیره عملی سردار شهید ((محمود کاوه))
هر روز سر ساعت مشخص مي رفتيم ديدگاه ، هر چه مي ديديم ثبت مي كرديم و آنها را با روزهاي قبل مقايسه مي كرديم . يك روز همين طور كه شش دانگ حواسم به كار بود ، كسي پرده سنگر را كنار زد و آمد تو : سلام كرد ، برگشتم نگاهش كردم ، ديدم كاوه است او هر چند روز يك بار مي آمد مي نشست پشت دوربين و راه كارها را نگاه مي كرد . كنارش ايستادم ، شروع كرد به دوربين كشيدن روي مواضع دشمن . كمي كه گذشت يك دفعه ديدم دوربين را روي يك نقطه ثابت نگه داشت ، دقت كه كردم ، ديدم صورتش سرخ شده ، چشمش به جنازه شهدايي افتاده بود كه بالاي ارتفاع 2519 جا مانده بودند ، دشمن آن ها را كنار هم رديف كرده بود تا روحيه ما را ضعيف كند ، چند لحظه گذشت ، كاوه چشمش را از چشمي هاي دوربين برداشت ، خيس اشك بود ، گفت : ( یكي پاشه بريم اين شهدا را بياريم ، اينا رو مي بينم از زندگي بي زار مي شم . ) اين حرف ها همين طوري تو ذهنم بود تا شب دوم عمليات (كربلاي 2) كه از قرارگاه حركت كرد و رفت خط ، هنوز يادم هست ، آخرين تماسی که با بي سيم داشت ، گفت : از بين لاله ها صحبت مي كنم
@mahmodkaveh
درس سوم:
نماز غفیله
یک مطلب بگویم: یزید آمد پیش امام چهارم (علیه السلام) گفت: میخواهم توبه کنم. امام چهارم به یزید فرمودند: دو رکعت غفیله را اگر بخوانی توبهات قبول است. حضرت زینب (سلام الله علیها) شنیدند، ناراحت شدند و گفتند: برادر زاده این چه حرفی است که زدی؟ برادر من را شهید کرده حالا برود دو رکعت نماز بخواند خدا بیامرزدش؟ امام زین العابدین (علیه السلام) فرمودند: عمه جان موفق نمیشود بخواند این نماز را؛ چون کار بدی کرده است موفق نمی شود.
یعنی میخواهم بگویم این نماز غفیله را إنشاءالله شبها بخوانید. دو رکعت است؛ من مقیدم که بخوانم دو رکعت غفیله را؛ اول بخوانید بعد چهار رکعت نافله مغرب را بخوانید.
این را هم یادگاری داشته باشید هم نماز غفیله بخوانید هم اگر کسی ایراد گرفت که چطور یزید دو رکعت غفیله بخواند خدا از سر تقصیراتش بگذرد؟ جوابش این است که امام فرمودند موفق به توبه و خواندن این نماز نمیشود.
سیره عملی سردار شهید ((محمود کاوه))
نور سيگارشان را ديده بود . چهار نفر را فرستاد تا ببينند قضيه چيست . دو نفر كومله بودند ، يكي فرار كرده بود و يكي را گرفته بودند . ازش پرسيد : (اينجا چكار مي كرديد) . طرف گفت : (شنيده بوديم قرار است كاوه بيايد . گفته بودند هروقت رسيد خبر بدهيد كه مقر را خالي كنيم ) . در مورد كاوه دستور براي كومله عقب نشيني بي درگيري بود . درگيري را مدتي امتحان كرده بودند . ديده بودند فايده ندارد
@mahmodkaveh
سیره عملی سردار شهید ((محمود کاوه))
از وقتي حقوق سپاه را مي گرفت ديگر خرج كردنش خيلي با امساك شده بود . هرچه هم كه باقي مي ماند مي داد براي جبهه . كمتر پيش مي آمد براي كسي هديه اي ، چيزي بخرد . فقط يك بار آمده بود مشهد ، دخترم را برد بيرون بگرداند ، وقتي برگشت ديدم برايش اسباب بازي خريده
@mahmodkaveh
سیره عملی سردار شهید ((محمود کاوه))
مچ بادگيرم كش داشت . كش را كه با دست باز كردم ، خون ريخت بيرون ؛ محمود گفت گلوله خوردي؟ گفتم آره انگار! برم گرداندند عقب . توي بيمارستان بودم كه گفتند : يكي از فرماندهان رده بالا آمده عيادتت . تا رسيد پرسيد : چي شد؟ تعريف كردم براش كه تير اندازي كردند سمتمان و من زخمي شدم . عصباني شد ؛ گفت : ( مگر من هزار بار نگفتم نگذاريد محمود جايي بره كه درگيري باشه ، چرا رفتيد يه همچي چايي ؟ ) گفتم : شما يه چيزي ميگيد ، مگه ميشه جلوش را گرفت ، شما خودتون يه بار بيايد ببينيد ميتونيد جلوش رو بگيريد
سیره عملی سردار شهید ((محمود کاوه))
بلنديهای (سرا) دست ضد انقلاب بود . از آن جا ديد خوبی روی ما داشتند . آتش سنگينی طرفمان می ریختند ، طوري كه سرت را نمی توانستی بالا بگيری . همه خوابيده بودن روی زمين . برای اين كه نيروها را تحت كنترل داشته باشم به حالت نيم خيز بودم ، ناگهان از پشت ، دست سنگينی را بر شانه ام احساس كردم ؛ برگشتم ديدم محمود است . جلوی آن همه تير و گلوله ، صاف ايستاده بود . آمدم بگويم سرت را خم كن ، ديدم دارد بدجوری نگاهم می كند . گفت : داوودی اين چه وضعيه؟ خجالت بكش . چشمانش از خشم می درخشيد . با صدايی كه به فرياد می ماند ، گفت : فكر نكردی اگه سرت رو پايين بياری ، نيروهات منطقه را خالي می كنن؟ بعد هم ، بدون توجه به آن همه تير و گلوله كه به طرفش می آمد ، به سمت جلو حركت كرد . عمليات که تمام شده بود كه ديدمش ، دستی به شانه ام زد و گفت : ضد انقلاب ارزش اين رو نداره که جلويش سرتو خم كنی