نمی دانم از دل تنگی عاشقترم یا از عاشقی
دل تنگ تر! فقط می دانم در آغوش منی
بی آن که باشی و رفتهای بی آن که نباشی …
نه زمین شناسم نه آسمان پرداز گرفتارم
گرفتار چشمهای تو یک نگاه به زمین یک
نگاه به زمان زندگی من از همین گرفتاری
شروع میشود…
.
روزی ، جایی ، دقیقهای ، خـودت را
باز خواهی یافت و آن وقت یا لبخند
خواهی زد یا اشک خواهی ریخت .
.
به نـظر میرسه دقیقاً اون وقتی که بند
امـیـد رو رها میـکنی ، مـعـجـزه رو بـهـت
نشون میده. شاید به حرمت « امید » ؟
.
سـکـوت و تـاریکـی و پـنـهان شدن . راهِ من
همین است و طور دیگری نمیتوانم عمل
کنم.
.