eitaa logo
محمود میرزایی
320 دنبال‌کننده
121 عکس
19 ویدیو
0 فایل
کانال شخصی محمودمیرزایی #اعلام_جلسات #سخنرانی_ها #روضه_خوانی_ها برای ارتباط با ادمین اینجا پیام بدهید👇 @mirzaei_118 👆
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 آموزش مداحی باحضور استاد ارجمند: حجت الاسلام حاج علی جنانی ✍️موضوع کلاس : آداب نوکری 🎙️کانال محمودمیرزایی👇 @mahmoodmirzaei110
📅سلام بر محرم هیئت بین الحرمین 🎙️ کانال محمود میرزایی 👇 @mahmoodmirzaei110
آموزش مداحی باحضور شاعر بزرگوار : کربلایی مجتبی خرسندی موضوع کلاس : آشنایی با شعر وادبیات 🎙️کانال محمودمیرزایی👇 @mahmoodmirzaei110
♦️سخن امام رضا(علیه السلام)درباره محرم ▪️ریان بن شبیب می گوید : در روز اول محرم خدمت امام رضا علیه السلام رسیدم و ایشان فرمود: 🔹إِنَّ اَلْمُحَرَّمَ شَهْرٌ كَانَ أَهْلُ اَلْجَاهِلِيَّةِ يُحَرِّمُونَ فِيهِ اَلْقِتَالَ فَاسْتُحِلَّتْ فِيهِ دِمَاؤُنَا وَ هُتِكَتْ فِيهِ حُرْمَتُنَا وَ سُبِيَ فِيهِ ذَرَارِيُّنَا وَ نِسَاؤُنَا وَ أُضْرِمَتِ اَلنِّيرَانُ فِي مَضَارِبِنَا وَ اُنْتُهِبَ مَا فِيهَا مِنْ ثِقْلِنَا وَ لَمْ تُرْعَ لِرَسُولِ اَللَّهِ حُرْمَةٌ فِي أَمْرِنَا. 🔻محرم ماهى بود كه اهل جاهليت نبرد را در آن حرام مى‌دانستندو خون ما را در آن حلال شمردند وحرمت ما را هتك كردند و ذرارى و زنان ما را اسير كردند وآتش به خيمه‌هاى ما زدند وآنچه درآن بود، چپاول كردند و در امر ما رعايتى از رسول خدا صلی الله علیه و آله نكردند. 🔹إِنَّ يَوْمَ اَلْحُسَيْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا وَ أَذَلَّ عَزِيزَنَا بِأَرْضِ كَرْبٍ وَ بَلاَءٍ وَ أَوْرَثَتْنَا اَلْكَرْبَ وَ اَلْبَلاَءَ. 🔻روز شهادت حسين علیه السلام چشم ما را زخم كرد و اشك ما را روان ساخت و عزيز ما را در زمين كربلا خوار كرد و گرفتارى وبلا به ما دچار ساخت. 📚اقبال الاعمال ابن طاووس، ج۲، ص۵۴۴ برای دیدن بقیه ی مقاتل به کانال زیر بپیوندید👇 @mahmoodmirzaei110
شیخ محمود میرزایی۱۸.mp3
2.16M
✍️صدای اکبره عباس ... 📆 روضه حضرت علی اکبر(علیه السلام) هیئت بین الحرمین 🎙️کانال محمود میرزایی👇 @mahmoodmirzaei110
♦️روضه شهادت حضرت مسلم(علیه السلام) ◾ضربت بر لب و دندان مسلم بن عقیل و شباهت با حضرت سیدالشهدا (ع) ❌ منبع: تاريخ طبري، ج5، ص 373 🔹لَمّا سَمِعَ [مُسلِمٌ ] وَقعَ حَوافِرِ الخَيلِ، وأصواتَ الرِّجالِ، عَرَفَ أنَّهُ قَد اُتِيَ، فَخَرَجَ إلَيهِم بِسَيفِهِ، وَاقتَحَموا عَلَيهِ الدّارَ، فَشَدَّ عَلَيهِم يَضرِبُهُم بِسَيفِهِ حَتّى أخرَجَهُم مِنَ الدّارِ، ثُمَّ عادوا إلَيهِ فَشَدَّ عَلَيهِم كَذلِكَ، فَاختَلَفَ هُوَ وبُكَيرُ بنُ حُمرانَ الأَحمَرِيُّ ضَربَتَينِ، فَضَرَبَ بُكَيرٌ فَمَ مُسلِمٍ فَقَطَعَ شَفَتَهُ العُليا ، وأشرَعَ السَّيفَ فِي السُّفلى، ونَصَلَت لَها ثَنِيَّتاهُ، فَضَرَبَهُ مُسلِمٌ ضَربَةً في رَأسِهِ مُنكَرَةً، وثَنّى بِاُخرى عَلى حَبلِ العاتِقِ كادَت تَطلُعُ عَلى جَوفِهِ. فَلَمّا رَأَوا ذلِكَ أشرَفوا عَلَيهِ مِن فَوقِ ظَهرِ البَيتِ، فَأَخَذوا يَرمونَهُ بِالحِجارَةِ، ويُلهِبونَ النّارَ في أطنانِ القَصَبِ، ثُمَّ يَقلِبونَها عَلَيهِ مِن فَوقِ البَيت، فَلَمّا رَأى ذلِكَ خَرَجَ عَلَيهِم مُصلِتا بِسَيفِهِ فِي السِّكَّةِ فَقاتَلَهُم. 🔻ترجمه: مسلم بن عقیل چون صداى سُم اسبان و سر و صداى مردان را شنيد، دانست كه به سراغ وى آمده اند. پس با شمشير به سوى آنان آمد. آنان به خانه يورش آوردند. مسلم سخت با آنان درگير شد و آنان را با شمشير مى زد تا آنها را از خانه بيرون راند. آنان دوباره باز گشتند و باز مسلم سخت با آنان درگير شد. ميان مسلم و بُكَير بن حُمرانِ اَحمرى دو ضربه شمشير، رد و بدل شد. بُكَير ضربتى بر دهان مسلم زد و لب بالاى او قطع شد و شمشير بر لب پايين نشست و دندان هاى پيشين مسلم افتاد و مسلم هم ضربتى بر سر و ضربتى ديگر بر رگ گردن وى زد كه نزديك بود به عُمق [گردنش] رخنه كند. سپاهيان چون اوضاع را چنين ديدند از بالاى بام خانه بر مسلم هجوم آوردند و سنگ به طرفش پرتاب مى كردند و توده هاى نِى را آتش مى زدند و به سويش مى انداختند. مسلم چون اوضاع را چنين ديد با شمشيرِ برهنه به كوچه آمد و با آنان به نبرد پرداخت. ▪️اصابت سنگ و تیر به مسلم بن عقیل و شباهت های مسلم بن عقیل با حضرت سید الشهدا ❌ منبع: الفتوح ابن اعثم كوفي: ج ٥ ص ٥٣ . 🔹وجَعَلَ يُقاتِلُ حَتّى اُثخِنَ بِالجِراحِ وضَعُفَ عَنِ القِتالِ، وتَكاثَروا عَلَيهِ فَجَعَلوا يَرمونَهُ بِالنَّبلِ وَالحِجارَةِ، فَقالَ مُسلِمٌ: وَيلَكُم! ما لَكُم تَرمونَني بِالحِجارَةِ كَما تُرمَى الكُفّارُ، وأنَا مِن أهلِ بَيتِ الأَنبِياءِ الأَبرارِ؟! وَيلَكُم! أما تَرعَونَ حَقَّ رَسولِ اللّه ِصلى الله عليه و آله وذُرِّيَّتِهِ؟ 🔻ترجمه: مسلم بن عقيل به نبرد، ادامه داد تا جراحت هاى سنگينى بر او وارد شد و از جنگيدن ناتوان شد. جمعيت بر او يورش بردند و با تير و سنگ بر او مى‌زدند. مسلم گفت: واى بر شما! آيا به سويم سنگ، پرتاب مى كنيد ـ آن گونه كه به كفّار ، سنگ مى زنند ـ ، در حالى كه من از خانواده پيامبرانِ ابرارم؟ آيا حقّ پيامبر را در باره خاندانش پاس نمى داريد؟ ▪️وجه شباهت مسلم با امام حسين (ع): ❌ منبع: الإرشاد شيخ مفيد ج ٢ ص ١١١، إعلام الورى طبرسي ج ١ ص ٤٦٨ ، روضة الواعظين ابن فتال نيشابوري، ص ٢٠٨: 🔹وبَقِيَ وَحدَهُ وقَد اُثخِنَ بِالجِراحِ في رَأسِهِ وبَدَنِهِ فَجَعَلَ يُضارِبُهُم بِسَيفِهِ وهُم يَتَفَرَّقونَ عَنهُ يَمينا وشِمالاً 🔻ترجمه: امام حسين عليه السلام از زخم هاى تن و سرش سنگين شده و تنها مانده بود، آنان را با شمشير مى زد و آنها ، از چپ و راستِ او مى‌گريختند . ❌ منبع: مثير الأحزان ابن نما حلي ص ٧٣ : 🔹فَوَقَفَ [الحُسَينُ عليه السلام ] وقَد ضَعُفَ عَنِ القِتالِ، أتاهُ حَجَرٌ عَلى جَبهَتِه هَشَمَها ثُمَّ أتاهُ سَهمٌ لَهُ ثَلاثُ شُعَبٍ مَسمومٌ فَوَقَعَ عَلى قَلبِهِ ... 🔻ترجمه: امام حسين عليه السلام كه بر اثر نبرد كم توان شده بود ايستاد. سنگى به پيشانى اش خورد و آن را شكست. سپس تير سه شاخه مسمومى آمد و بر قلبش نشست. برای دیدن بقیه ی مقاتل به کانال زیر بپیوندید👇 @mahmoodmirzaei110
آموزش مداحی باحضور استاد طب سنتی : استاد کوشکی موضوع کلاس : آشنایی با بهداشت حنجره 🎙️کانال محمودمیرزایی👇 @mahmoodmirzaei110
♦️اشاره امام حسین به روایتی از بانو ام سلمه هنگام ورود به کربلا 📚منبع: تذكرة الخواصّ صفحه 250، نگاشته سبط ابن جوزی از علمای نامدار اهل سنت در قرن هفتم هجری: 🔹قالَ الحُسَينُ عليه السلام: ما يُقالُ لِهذِهِ الأَرضِ؟ فَقالوا: كَربَلاءُ . فَبَكى، وقالَ: كَربٌ وبَلاءٌ؛ أخبَرَتني اُمُّ سَلَمَةَ، قالَت: كانَ جَبرَئيلُ عِندَ رَسولِ اللّه ِصلى الله عليه و آله و أنتَ مَعي فَبَكَيتَ، فَقالَ رَسولُ اللّه ِصلى الله عليه و آله : دَعِي ابني، فَتَرَكتُكَ، فَأَخَذَكَ و وَضَعَكَ في حِجرِهِ ، فَقالَ جَبرَئيلُ عليه السلام أتُحِبُّهُ؟ قالَ : نَعَم . قالَ: فَإِنَّ اُمَّتَكَ سَتَقتُلُهُ ! قالَ: وإن شِئتَ أن اُرِيَكَ تُربَةَ أرضِهِ الَّتي يُقتَلُ فيها؟ قالَ: نَعَم، قالَت: فَبَسَطَ جَبرَئيلُ عليه السلام جَناحَهُ عَلى أرضِ كَربَلا، فَأَراهُ إيّاها فَلَمّا قيلَ لِلحُسَينِ عليه السلام هذِهِ أرضُ كَربَلاءَ ، قَبَضَ مِنها قَبضَةً ، فَشَمَّها وقالَ : هذِهِ ـ وَاللّه ِ ـ هِيَ الأَرضُ الَّتي أخبَرَ بِها جَبرائيلُ عليه السلام رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، وإنَّني اُقتَلُ فيها. 🔻ترجمه: امام حسين عليه السلام پرسيد: «نام اين سرزمين چيست ؟». گفتند: كربلا. به آن زمينِ نينوا نيز ـ كه نام روستايى در اين جاست ـ مى گويند. امام حسين عليه السلام فرمود: «سرزمين اندوه و بلا . اُمّ سلمه برايم گفته است: جبرئيل عليه السلام نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بود و تو نيز [ـ كه كودكى بودى ـ] با من بودى و گريه مى كردى. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : پسرم را رها كن! و من رهايت كردم. او تو را گرفت و در دامانش نهاد. جبرئيل عليه السلام [ به او ] گفت : آيا او را دوست مى دارى؟ فرمود: آرى. گفت: امّت تو او را به زودى مى كُشند. مى خواهى خاك سرزمينى را كه در آن كشته مى شود به تو نشان دهم ؟ فرمود : آرى. جبرئيل عليه السلام ، بال خود را بر زمين كربلا گشود و آن را به پيامبر صلى الله عليه و آله نشان داد. آن گاه كه به امام حسين عليه السلام گفته شد: «اين سرزمينِ كربلاست»، مُشتى از خاك آن جا را برگرفت و بوييد و فرمود: «به خدا سوگند اين همان سرزمينى است كه جبرئيل عليه السلام به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله خبر داده و من در آن كشته مى شوم» برای دیدن بقیه ی مقاتل به کانال زیر بپیوندید👇 @mahmoodmirzaei110
آموزش مداحی باحضور استاد بزرگوار : حاج علی دولتشاهی موضوع کلاس : آشنایی با ردیف های آوازی 🎙️کانال محمودمیرزایی👇 @mahmoodmirzaei110
♦️رسیدن به سرزمین کربلا 📚منبع: الفتوح، ابن اعثم کوفی: ج ٥ ص ٨٣ 🔹بَعدَ ذِكرِ وُصولِ أمرِ عُبَيدِ اللّه ِ بِالتَّضييقِ في وَراءِ عُذَيبِ الهِجاناتِ: خَرَجَ الحُسَينُ عليه السلام ووُلدُهُ وإخوَتُهُ وأهلُ بَيتِهِ ـ رَحمَةُ اللّه ِ عَلَيهِم ـ بَينَ يَدَيهِ، فَنَظَرَ إلَيهِم ساعَةً وبَكى، وقالَ: اللّهُمَّ إنّا عِترَةُ نَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله، وقَد اُخرِجنا وطُرِدنا عَن حَرَمِ جَدِّنا، وتَعَدَّت بَنو اُمَيَّةَ عَلَينا، فَخُذ بِحَقِّنا ، وَانصُرنا عَلَى القَومِ الكافِرين. قالَ: ثُمَّ صاحَ الحُسَينُ عليه السلام في عَشيرَتِهِ، ورَحَلَ مِن مَوضِعِهِ ذلِكَ، حَتّى نَزَلَ كَربَلاءَ في يَومِ الأَربِعاءِ، أو يَومِ الخَميسِ، وذلِكَ فِي الثّاني مِنَ المُحَرَّمِ، سَنَةَ إحدى وسِتّينَ، ثُمَّ أقبَلَ إلى أصحابِهِ فَقالَ لَهُم: أهذِهِ كَربَلاءُ؟ فَقالوا: نَعَم. فَقالَ الحُسَينُ عليه السلام لِأَصحابِهِ: اِنزِلوا هذا مَوضِعُ كَربٍ وبَلاءٍ هاهُنا مُناخُ رِكابِنا، ومَحَطُّ رِحالِنا، وسَفكُ دِمائِنا. قال: فَنَزَلَ القَومُ، وحَطُّوا الأَثقالَ ناحِيَةً مِنَ الفُراتِ، وضُرِبَت خَيمَةُ الحُسَينِ عليه السلام لِأَهلِهِ وبَنيهِ، وضَرَبَ عَشيرَتُهُ خِيامَهُم مِن حَولِ خَيمَتِهِ . 🔻ترجمه: پس از آن كه در «عُذَيب الهِجانات» ، فرمان عبيد اللّه بن زياد ، براى در تنگنا قرار دادن حسين عليه السلام رسيد ـ : حسين عليه السلام ، بيرون آمد و فرزندان و برادران و خانواده اش ـ كه رحمت خدا بر ايشان باد ـ ، پيشِ رويش بودند . حسين عليه السلام ، لَختى به ايشان نگريست و گريست و فرمود: «خدايا ! ما خاندان پيامبرت محمّد صلى الله عليه و آله هستيم و از حرم جدّمان ، بيرون رانده شده ايم و بنى اميّه ، بر ما ستم كرده اند. حقّ ما را [ از ايشان ]بگير و بر اين قوم كافر ، يارى مان ده» . سپس حسين عليه السلام در ميان خانواده اش بانگ زد و از آن جا حركت كرد تا روز چهارشنبه يا پنج شنبه ، دوم محرّم سال ٦١ [ هجرى ] در كربلا فرود آمد . به يارانش رو كرد و فرمود : «آيا اين جا كربلاست ؟» . گفتند: آرى . حسين عليه السلام به يارانش فرمود : «فرود آييد كه اين جا ، جايگاه اندوه و بلاست ! اين جا ، محلّ فرود آمدن مَركب هايمان ، و اين جا محلّ بار و بُنه ما و ريخته شدن خونمان است». آنها پياده شدند و بارهايشان را در جايى كناره فرات ، فرود آوردند و خيمه اى را براى حسين عليه السلام و همسران و فرزندانش ، بر پا كردند و خويشان حسين عليه السلام ، گِرداگِرد خيمه او ، خيمه زدند. برای دیدن بقیه ی مقاتل به کانال زیر بپیوندید👇 @mahmoodmirzaei110
🏴برگزاری مراسم عزاداری دهه اول محرم سخنران:حجت الاسلام محمود میرزایی 🎤:بانوای گرم کربلایی هادی ظاهری و کربلایی سعید خاکستریان ⏰️: از شنبه ۱۴۰۳/۰۴/۱۶ راس ساعت۲۱:۳۰ 🕌: صحن حرم مطهر امامزاده احمد علیه السلام استان 🎙️کانال محمود میرزایی👇 @mahmoodmirzaei110
♦️گوشه ای از مقتل حضرت رقیه (سلام الله علیها) 📚منبع : ریاض القدس: ۲/۳۲۳ 🔹در یکی از شب ها در آن منزل خرابه، شور دیدن پدر به سرش افتاد، و از هجران پدر اشک می ریخت، سر روی خاک نهاد آن قدر گریه کرد که زمین از اشک چشمش گل شد. در این اثنا به خواب رفت.خواب پدر دید، از خواب بیدار شد، فَبَک وَ تَقُول: وا أَبتاهُ، واقُرَّهَ عَیناهُ، واحُسَیناهُ، چنان صیحه کشید که خرابه نشینان پریشان شدند… هر چه خواستند او را آرام کنند ممکن نشد. امام زین العابدین علیه السلام پیش آمد و خواهر را در بر گرفت و به سینه چسبانید و تسلّی می داد. آن مظلومه آرام نمی گرفت و نوحه می کرد، آن قدر روی دامن حضرت گریه کرد«حَتّی غُشیَ عَلیهْا وَ انْقَطعَ نَفَسُها» «تا آن که غش کرد و نفس او قطع شد». 🔻امام به گریه درآمد. اهل بیت به شیون آمدند«فَضجُّوا بِالْبُکاءِ و جَدَّدُوا الْأَحْزانَ وَ حَثُّوا عَلی رُؤُسِهمُ التُّرابَ، وَ لَطمُوا الْخُدودَ وَ شَقُّوا الْجُیوبَ، وَ قامَ الصِّیاحُ». آن ویرانه از ناله اسیران یک پارچه گریه شد.دختر بیهوش افتاده بود و مخدّرات در خروش بر سر می زدند و به سینه می کوبیدند. خاک بر سر می کردند گریبان می دریدند، که صدای ایشان در قصر به گوش یزید رسید. 🔻طاهر بن عبدالله دمشقی گوید: سر یزید روی زانوی من بود. سر پسر فاطمه هم در میان طشت بود، همین که شیون از خرابه بلند شد، دیدم سرپوش از طبق به کنار رفت، سر بلند شد تا نزدیک بام قصر، به صوت بلند فرمود:«أُخْتی سَکِّتی اِبْنَتی» «خواهرم زینب، دخترم را ساکت کن».طاهر گوید: دیدم آن سر برگشت رو به یزید کرد و فرمود: یا یزید، من با تو چه کرده بودم، که مرا کشتی و عیالم را اسیر کردی؟! یزید از این ندا و از آن صدا سر برداشت، پرسید: طاهر چه خبر است؟ گفتم: نمی دانم در خرابه چه اتّفاق افتاده ولی دیدم سر مبارک حسین را که از طشت بلند شد و چنین و چنان گفت. 🔻یزید غلامی فرستاد که خبری بیاورد. غلام آمد و واقعه را برای یزید نقل کرد. آن ملعون گفت: سر پدرش را برای او ببرید تا آرام گیرد. آن سر مطهّر را در طشت نهادند و رو به خرابه آوردند، و در حالی که پرده بر روی آن سر بود، در حضور آن مظلومه نهادند، پرده را برداشتند. آن معصومه چون متوجّه سر پدر شد، «فَانْکَبَّتْ عَلیهِ تقَبَّلُهُ و تَبْکی و تَضربُ علی رَأسُها و وَجْهِها حَتّی امْتَلأَ فَمُها بِالدَّم» «خود را بر آن سر انداخت و صورت پدر را می بوسید و بر سر و صورت خود می زد تا اینکه دهانش پر از خون شد» برای دیدن بقیه ی مقاتل به کانال زیر بپیوندید👇 @mahmoodmirzaei110
♦️ادامه مقتل حضرت رقیه (سلام الله علیها) 📚منبع : انوار الشهاده / ۲۴۴، ریاض القدس: ۲/۳۲۶ 🔹آمده است که او پدرش را مخاطب قرار داده می فرمود: 🔻«یا أبَتاهُ، مَنْ ذَاالَّذی خَضبکَ بِدِمائکَ» «پدر جان، کی صورت منوّرت را غرق خون ساخته؟». 🔻«یا أبتاهُ، منْ ذَا الَّذی قَطع و ریدَیْکَ!» «پدر جان، چه کسی رگهای گردنت را بریده است؟» 🔻«یا أبتاه، منْ ذا الَّذی أیْتمنی علی صغر سِنّی» «پدر جان، کدام ظالم مرا در کودکی یتیم کرده است؟». 🔻«یا أبتاهُ، منْ لِلْیَتیمه حتّی تَکْبُر» «پدرجان، کی متکفّل یتیمه ات می شود تا بزرگ شود؟». 🔻«یا أبتاهُ، منْ للنّساءِ الحاسرات» «پدر جان، چه کسی به فریاد این زنان سر برهنه می رسد؟» 🔻«یا أبتاهُ، منْ للْأَرامِلِ المسْبیّاتِ» «پدر جان، چه کسی دادرسی از این زنان بیوه و اسیر می کند؟». 🔻«یا أبتاهُ، منْ للْعیونِ الْباکیاتِ» «پدر جان، چه کسی نظر مرحمتی به سوی این چشمهای گریان (ما کند که شب و روز در فراق تو گریه) می کند؟». 🔻«یا أبتاهُ، مَنْ لِلضّایعاتِ الْغریبات» «پدرجان، کی متوجّه این زنان بی صاحب، غریب خواهد شد؟» 🔻«یا أبَتاهُ، مَنْ لَلشُّعورِ الْمَنْشورات» «پدرجان، کی از برای این موهای پریشان خواهد بود؟». 🔻«یا أبتاهُ، منْ بَعْدکَ واخَیْبَتاهُ» «پدر جان، بعد از تو داد از نا امیدی!». 🔻«یا أبتاهُ، منْ بَعدکَ وا غُرْبَتاهُ» «پدر جان، بعد ا زتو داد از غریبی و بی کسی!». 🔻«یا أبتاهُ، لَیْتنی کُنت لَک الْفِداء» «پدر جان، کاش من فدای تو می شدم». 🔻«یا أبتاهُ، لَیْتنی کنت قَبل هذا الْیَومِ عمیاءَ» «پدر جان، کاش من پیش از این روز کور شده بودم، و تو را به این حال نمی دیدم». 🔻«یا أبتاهُ، لَیْتنی وُسدتُ الثَّری و لا أری شَیبکَ مُخضَّباً بِالدّماء» «پدر جان، کاش مرا در زیر خاک پنهان کرده بودند و نمی دیدم که محاسن مبارکت به خون خضاب شده باشد». 🔹آن معصومه نوحه می کرد و اشک می ریخت تا آن که نَفَس او به شماره افتاد و گریه راه گلویش را گرفت، مثل مرغ سرکنده، گاهی سر را به طرف راست می نهاد و می بوسید و بر سر می زد، و زمانی به چپ می گذارد و می بوسید… 🔹پس آن نازدانه لب بر لب پدر نهاد، زمان طویلی از سخن افتاد گریست «فَنادیِ الرَّأسُ بِنْتَهُ، إلیَّ إلیَّ، هَلُمّی فَأنا لَک بِالانْتظار. فغُشیَ علیها غشْوهً لمْ تُفقْ بعدها، فحرَّ کوها فَإذا هیَ قدْ فارقتْ روحها الدُّنیا...»«آن رأس شریف دختر را صدا کرد که به سوی من بیا، من منتظرت هستم، او غش کرد و دیگر به هوش نیامد، چون او را حرکت دادند متوجّه شدند که روح شریفش از بدن مفارقت کرده و به خدمت پدر شتافته است». برای دیدن بقیه ی مقاتل به کانال زیر بپیوندید👇 @mahmoodmirzaei110
29.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻چرا باید عزاداری کنیم؟ 🔹هیئت فاطمیون مشهد 🎙️کانال محمود میرزایی👇 @mahmoodmirzaei110
♦️مقتل طفلان حضرت زینب (سلام الله علیهما) 📚منبع: زینب کبری علامه قزوینی ص ۱۴۲ (همراه با زبان حال) 🔹روز عاشورا زینب کبری سلام الله علیها خودش لباس رزم به تن بچه ها کرد . خودش آماده میدان جنگشون کرد. بعد فرمود برید از دایی تون اجازه میدان بگیرید. این دو نوگل زینب آمدند با احترام محضر سیدالشهداء عرضه داشتند دایی جان ما آماده هستیم جونمون رو فداتون کنیم ابی عبدالله اونها را بوسید فرمود دوست ندارم داغتون به دل خواهرم زينب بمونه. 🔻زینب کبری بیرون خیمه منتظره یوقت دید بچه هاش ناراحت از خیمه بیرون آمدند مادر فداتون بشه چیشدعرض داشتند مادرجان. دایی به ما اجازه میدان نداد یکوقت دیدند زینب کبری دست این بچه ها رو گرفت وارد خیمه ابی عبدالله شد 🔻صدا زد حسین جان رخصت بده دو طفل خودم را فدا کنم هر جوری بود اجازه طفلانش رو گرفت راهی میدانشون کرد. خودشم اومد تو خیمه نشست. حالا دل تو دل زینب نیست منتظره خبر شهادت بچه هاشو بیارندهمینطورم هم شد یوقت فضه وارد شد صدا زد زینب جان از چه نشستی حسین گلهای پرپرتو از میدان آورده یکوقت با یک صلابتی صدا زد فدا سر حسینم دیگه ام از خیمه بیرون نیومد مبادا نگاه حسینش ن به زینب بخوره ... برای دیدن بقیه ی مقاتل به کانال زیر بپیوندید👇 @mahmoodmirzaei110