همسفرای جدید! خیلییی خوش اومدین به جمع دخترونه ی اینجآ🌻

❝ «مرا ای ماهیِ دلمرده‌ی محبوس يادت نيست؟ چه خواند اين تنگ در گوشت كه اقيانوس يادت نيست؟!...» . . - دلت ميخواد امسال با كي همسفر كربلا باشی؟ يا به عبارتي ديگه؛ اگر ماهي بودي دوست داشتي امسال با كي به اقيانوس ميپيوستي؟.. همینو براش بفرست🍃🕊️ . . 🔗کانالِ جشنواره: ble.ir/join/2a8zCTx4EF 🔗مه رآه @mahrah_rb

؛ تو را چگونه ببوسم که روبه‌راه شوم؟ که در مدار وجودم بدل به مآه شوم🌙 @mahrah_rb

هر حال و هوایی که داشته باشم کتیبه تا کردن منو به زندگی برمی‌گردونه:)🪐

خوش به حالِ کتیبه هایی که تو این روزا دارن آماده میشن که راهیِ کوله های شما بشن و با دستای خودتون هدیه بشن به دخترک های راهِ مشایه❤️🌏🕊

1️⃣اولین گام برای شرکت تو مسابقه پر کردن پرس‌لاینه😎 2️⃣تا چند روزِ آینده شمایی که پرس لاینو پر کردین به یه کارگاه ویژه مجازی دعوت میشین که برای تولید اثر بهتر خیلی کمکتون میکنهه💗 3️⃣و نهایتا تو همون بازه ی ۱۰م تا ۲۰م شهریور اثرتونو واسمون ارسال می‌کنین✊🏻✅

از اون جایی که خیلیاتون تازه اومدین و از ثبت نام جا موندین، مهلت ثبت نام تا یکشنبه ساعت ۲۴ تمدید شدد:)) جا نمونین از این اتفاق بزرگ❤️

🌧 پیامبری از کنار خانه ما رد شد، باران گرفت... مادرم گفت: «چه بارانی می‌آید!» پدرم گفت: «بهار است» و ما نمی‌دانستیم باران و بهار نام دیگر آن پیامبر است. @mahrah_rb

پیامبری از کنار خانه ما رد شد. لباس‌های ما خاکی بود. او خاک رو لباس‌هایمان را به اشارتی تکانید. لباس ما از جنس ابریشم و نور شد و ما قلبمان را از زیر لباسمان دیدیم:) @mahrah_rb

پیامبری از کنار خانه ما رد شد. آسمان حیاط ما پر از عادت و دود بود. پیامبر، کنارشان زد. خورشید را نشانمان داد و تکه‌ای از آن را توی دست‌هایتان گذاشت🌤 @mahrah_rb