عده ای از هموطنان متخصص و تحصیلکرده که در حال حاضر در اروپا یا آمریکا مشغول تحصیل و فعالیت هستند، از طریق کانالی مطالب و تجربه های شخصی خوبی از خودشان بارگذاری می کنند که خیلی ارزشمنده ...
برخی مطالبش رو بارگذاری میکنم بخونید
محرم دل
عده ای از هموطنان متخصص و تحصیلکرده که در حال حاضر در اروپا یا آمریکا مشغول تحصیل و فعالیت هستند، از
از نو برايت مینويسم
#دانش_آموخته_آمريكا
بخش اول
خنکای سحر به خواب رفتم. تا نیمه شب پیش دوستان بودم و شعر میخواندیم. یکشنبهها همیشه اینطور است که مثل کسی که زخمی است و کشان کشان به جایی میرود، در فاصلهی خستهای از تخت هستم. از شدّت فکر و خیال دارم حافظهام را از دست میدهم. مثل آنها که تصادفی کردهاند، فقط اوّل و آخر بعضی ماجراها یادم هست و اخیرا اینطور شده است که همیشه حق را به او میدهم. به آنها. به خودم هیچ نمیرسد. من مستحق عذاب بودم. مستحق انزوای محض. کسی که ایدهی زندان انفرادی به ذهنش رسیده چقدر خوب ماهیت انسان را میشناخته. که بهتر از هر کس دیگری میتواند دخل خودش را بیاورد. شعرهایی که دیشب خواندم بیش از همه خودم را تحت تاثیر قرار میداد. دل میبری که حیّ علی های های/ هر جا که هست پرتوی روی حبیب هست ..
اینجا برای آدمها، شعر خاطره است؛ و خاطره، نوستالژی؛ و نوستالژی چیزی است که حس غم و شادی را باهم ایجاد کند. برای من امّا شعر، یک حقیقت ملموس بود. مثل جراحتی که هر روز با آن زندگی باید کرد. مثل آنها که تصادفی میکنند و جای زخم روی صورتشان تا سالها میماند. شعر شوخی نداشت. مثل یتیمی که از او فرفرهای بستانند و به او فحش پدر هم بدهند! ظلم محض بود. شعری که بتوان آن را قاب کرد و به دیوار نصب کرد، برایم وجود نداشت.
دیشب با ب. ن. آشنا شدم. پزشک است. سی و دو ساله. تقریبا هشت سالی بزرگتر از من. فوق تخصص علوم شناخت دارد میخواند اینجا. خوش ذوق و خوش فکر و دقیق است. من نمیدانم چرا جذب آدمهایی میشوم که فاصلهی سنّی قابل توجّهی با من دارند. دیشب بعد از تمام شدن مراسم، به اتاقش رفتم و تا دیر وقت حرف زدیم. آخر صحبتها گفت: تو به خدا اعتقاد داری؟ گفتم بله. طعنه ی سختی زد و با تندی گفت به نظرش باید به خدایی اعتقاد داشت که بشود با الکترود آن را نشان داد.
ناراحت شدم. آمدم بیرون. از کنار آپارتمانش که رد میشدم، از پنجرهی اتاق سرش را بیرون آورد و عذر خواست. [بسیاری از] ایرانیهای اینجا اینطور هستند که یک استکان مشروب جلویت میگذارند و اگر برداری خودی هستی، و اگر زمین بگذاری، به هر دلیلی هم که باشد، امّل و احمق. یکی از دوستان نزدیکم که در دورهی لیسانس بیشتر کلاسهایمان با هم بود و اوّل ظهر با هم به نماز میرفتیم، به خاطر همین فشار بالاخره دست به استکان برد و تسلیم شد. رمزی باید در این شراب باشد که اینقدر زندگی در غرب بدان وابسته است ... اینقدر ...
مشاهدات و روزنوشتههای دانشجویان و دانشآموختگان مسلمان ایرانی🇮🇷 از امریکا🇺🇸
@K1inUSA
محرم دل
از نو برايت مینويسم #دانش_آموخته_آمريكا بخش اول خنکای سحر به خواب رفتم. تا نیمه شب پیش دوستان بود
از نو برايت مینويسم
#دانش_آموخته_آمريكا
بخش دوم
چند روز دیگر پارتی فصلی ایرانیهای اینجاست. انجمن دانشجویان ایرانی آن را برگزار میکند. دانشگاه سالانه پولی میدهد که فرهنگ ایرانی را تبلیغ کنند. پولی که عمدتاً خرج ساز و سگ مستی این مجالس میشود. یکی تعریف میکرد که این جزو سالمترین پارتیهایی است که اینجا برگزار میشود و بقیّه وضع فجیعی دارند. با اینهمه توضیح میداد که فلان دانشجوی دکترا دفعهی پیش با کسی درگیر فیزیکی شد و کارشان به پلیس کشید. انگار طرف، که از بیرون دانشگاه آمده بود، کاری کرده بود که مرزهای دوردست ِ غیرت ِ او را درنوردیده. به هر حال هرقدر هم که آدم لامذهب و لیبرال باشد، مرزهایی دارد؛ و همیشه هم کسانی هستند که به این مرزها هجوم ببرند. جوّ شدید غیر مذهبی اینجا باعث میشود همه به مرور مرزهایشان عقبتر برود ...
دانشگاه مکانی دارد به نام GCC .. مخفف Graduate Community Center است. فعالیتهای فوق برنامهی دانشجویان را سامان میدهد. پارتی فصلی ایرانیها را هم آنجا میگیرند عموما. طبقهی اول یک Bar است که ملّت آنجا گعده میکنند و مینوشند. در چارچوب مینوشند امّا. طبقهی دوم اتاقهای کنفرانس و وسایل بازی دسته جمعی و حتی اتاقی برای بازی کودکان است. برای اینکه به طبقهی دوّم برسی حتما باید بوی تند ِطبقهی اوّل را استشمام کنی.
دانشجویان ایرانی مذهبی اینجا، جلسه قرآنی دارند جمعهشبها که در یکی از اتاقهای طبقهی دوّم برگزار میشود. هفتهی پیش اوّلین جلسهی آن را رفتم. بوی الکل میآمد در فضا و انگار برای همه عادی شده بود. جمع خوبی بودند. ساده دل و عموماً بیاطلاع از علوم دینی و علی الاغلب سکولار. یکی دوتایشان، که از قضا هم بچههای خوش مشربی بودند، میگفتند که هم قرآن را میروند و هم پارتی را. هم با علی هم با معاویه. "سخت نگیر زیاد" جملهای بود که مدام زیر گوشم میخواندند. انگار که من آمدهام اینجا که بر کسی سخت بگیرم ...
هفتهی سرنوشتسازی است این هفته. بسیاری چیزها مشخص میشود. وضعیت استاد و شهریهی دانشگاه و انبوه تمرینهایی که ننوشتهام. حتی اگر مجبور شوم برگردم هم به نظرم تجربهی جالبی داشتهام. الان تصویر بهتری از دنیای بعد از مرگ دارم. میدانم که چهرهی چه کسانی جلوی چشمم میآید. میدانم که عذاب روحی چقدر از عذاب جسمی شکنجه آورتر است. و میدانم که غربت آن است که یاران ببرندت از یاد ... راستش نوشتن بعضی چیزها اینجا هم ممکن نیست چون میترسم دست غریبه بیفتد و چه کسی جز خود انسان، با او بیگانه نیست؟ یا رفیق من لا رفیق له ...
عصر یکشنبه، فیلم میم مثل مادر را میبینم. مثل مازوخیستها درد را به توان درد میرسانم. مادری که فرزندش معلول است و لحظه به لحظهی زندگیاش فرزندش است؛ و آن سکانس پایانی که میشود چند سال در آن زیست ... بگذر ز من ای آشنا/ چون دیگر از/ تو من گذشتم/ دیگر تو هم بیگانه شو/ چون دیگران/ با سر گذشتم/ میخواهم عشقت/ در دل بمیرد/ میخواهم تا دیگر/ در سر یادت/ پایان گیرد/ بگذر ز من ای آشنا/ چون دیگر از/ تو من گذشتم ...
مشاهدات و روزنوشتههای دانشجویان و دانشآموختگان مسلمان ایرانی🇮🇷 از امریکا🇺🇸
@K1inUSA
هدایت شده از افسران جوان جنگ نرم
اشرافیتِ ریشدار
مثل عروسی اشراف عروسی میگیریم، مثل خانهی اشراف خانه درست میکنیم، مثل حرکت اشراف در خیابانها حرکت میکنیم! اشراف مگر چگونه بودند؟ چون آنها فقط ریششان تراشیده بود، ولی ما ریشمان را گذاشتهایم، همین کافی است!؟ والله در جامعهی اسلامی هم ممکن است مترف به وجود بیاید. 70/05/23
@Afsaran_ir
هدایت شده از روشنگری
فضیلت روز دحوالارض (روز ۲۵ ماه ذی القعده) و روزه گرفتن در آن روز.
فردا روز دحوالارض می باشد.
🆘 @Roshangari_ir
بسم رب الحسن(علیه السلام)
سلام؛
خطه پر رشادت و زیبای #سردشت در طول انقلاب اسلامی و بعد از آن هنگام غوغای کومله دموکرات و ضد انقلابی که تاب دیدن همراهی ملت با امام خویش را نداشتند رشادت های زیادی از خود نشان داده و صفحه صفحه تاریخ انقلاب و جنگ از خون شهدای این منطقه رنگین و از ایستادگی خانواده های غیور آن پر افتخار است...
اما حالا بعد از گذشت سی سال متاسفانه فقر شدید گریبان تعدادی از این خانواده های شریف را گرفته که این نگرانی را ایجاد میکند راه نفوذی برای دشمنی که به آن منطقه دل خوش کرده (#پژاک) باشد!
طبق شناسایی گروه #جهادی_وارثین 100 خانواده در منطقه وجود دارند که این گروه قصد دارد با یاری امت حزب الله بسته ارزاقی برای ایشان تهیه کند که تنها نشانی از این است که اگر دیگران از یادشان بردند؛ ما هرگز فراموششان نمیکنیم...
هزینه مجموع این بسته ها 15 میلیون تومان است که شامل 100 بسته 150 هزار تومانی است؛
تاریخ اعزام این گروه 18 مرداد است که ما امید داریم این مبلغ به کمک دستان کریم شما مهیا شود؛پل ارتباطی این خیر جاری:
💳واریز نقدی هدایا به شماره کارت
❤5859831015493553
به نام استکی
ble.im/join/NmIyM2EyZG پیامرسان بله
https://t.me/joinchat/Aw9ccUzCzg5p6_HOs8eWQg پیامرسان تلگرام
🔶هجرت جهادی وارثین بسیج دانشجویی دانشگاه شهید بهشتی
جهاد ادامه دارد....
اگر عزیزی تمایل به کمک کردن داشت به بنده خبر بده ...
سهم های ۱۰ و ۲۰ هزار تومانی تعریف شده برای همراهی ...
هدایت شده از ریحانه
🔰 توصیه رهبر انقلاب به پسران در امر ازدواج
⚠️ رهبر انقلاب: سختگیری های پسران و مردان در گزینش و انتخاب دختر جزو #موانع_بزرگ است.
✅ به پسران جوان نصیحت میکنم که #ازدواج کنند و نصیحت میکنم که در ازدواج #تقوا و #عفاف دختران را در نظر داشته باشند و نه جمال آنها را.
💐 ای بسا دخترانی بی بهره از جمال امّا برخوردار از والاترین صفتهاي انسانی؛ آنها را بخواهید و قدر بدانید. ۶۰/۲/۴
🎁 پرونده ویژه