‌‌آقاجان‌ما‌که‌ایستادنمون‌یه‌موزائیک‌بیشتر‌ اشغال‌نمیکنه:')

-آغوشت متری چند ارباب؟ -بی‌پناه‌و دلشکسته‌زیاد‌داریم(:

خدایا من به اون ‹یُسرا› پس از ‹العُسرِ› سخت نیازمندم...

هروقت می‌خوایم یه چیز سنگین رو تکون بدیم، ناخودآگاه می‌گیم «یـا عـلـی»؛ خدایا برای گذر از سنگینی این شب‌ها، خیلی یا علی....

شب جمعست و صدایت نکنم می‌میرم اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن

ماه رو ببین✨ به یادِ قمرِ منیرِ بنی هاشم :)

من همان خسته ی بی حوصله ی غم زده ام دختر بدقلقی که رگ خوابش حرم است (:

یه روز خوب میاد (:

یااباعبدالله♥ تو روزایی کنارم بودی که اگه راه داشت خودم، خودمو وِل می کردم

چه خوبه کربلاء، مخصوصاً غروب کربلاء ..

آقای‌سامِعُ‌الِسّر از‌ امشب‌ دیگه‌ دلشوره‌ ما رو‌ راحت‌ نمیزاره.. دلشوره‌ از‌ این‌ بابت‌ که‌ نشه‌ محرم‌،امّا‌ ما‌ عُمرمون‌ به‌ دنیا‌ نباشه.. راستشو بگم‌ دلشوره‌ روز‌سوم‌‌ داره‌ بیچارم‌ میکنه دورت‌ بگردم‌.. آقا‌ قسمت‌ میدم‌ به‌ خانوم‌‌سه‌ساله‌ یه‌ کاری‌ برا ما‌ بیچاره‌ها‌ بکن..😭 آقا ما از الان داریم کارای محرممون رو انجام میدیم یه فرصت دیگه به ما بده💔

امروز می‌گفتن؛ یه جوری حسین بگین.. معلوم نیس محرم زنده باشیم‌.. #آی_ابی‌عبدالله یه نگاهی ....

حقیقتا با شنیدن بابا رضای۲ عمیقا دلم خواست برگردم به بچگی.. به همون زمانی که با دل پاک و بی گناهم‌ می رفتم حرم، با مهر ها خونه سازی میکردم، روی سنگ های سرد‌ رواق‌ها و صحن‌ها سُرسُره بازی می‌کردم، اونجایی که از شلوغی بدم میومد و روی شونه های بابام میشستم و از بالا نگات می‌کردم و تمام تلاشمو میکردم خودم رو به ضریحت برسونم.. با دستای کوچیکم هدیه ی تولد برات کبوتر آوردم و رهاش کردم توی آغوشت... همون جایی که با تمام وجودم با زبون بچگی میگفتم: قدرتو میدونم بابا رضا جونم...! و تو امن ترین برای من بودی، درست مثل حالا:) #چهارشنبه‌های‌امام‌رضایی💛

روزت مبارک بابایی ترین دختر دنیا 🌱❤️

_❤️

ماهِ من، ماهِ حَرَم ..

ماه امشب رو‌ببین🌒 به یاد قمرِ منیرِ بنی‌هاشم🙂

خطاب به خودم: یکم قوق باش دختر چیه هی این شبا بغضت میترکه:)؟

هرچی بیشتر می‌گم حسین، بیشتر اشکم روون میشه... #شب‌جمعه