دَر‌قاموس‌عشق‌حَـرف‌اول‌را‌می‌زند . . نه‌سن‌و‌سـال!

ولی من آخرش سر و کارِ دلم با شماست آسد مرتضای عزیز ! زیاد مینویسم ، زیاد حرف میزنم ، زیاد ادعای خواندن و نوشتنم میشود ! به شما که میرسم اما ، سکوتِ محضم . . قلمم هم بساطش را جمع میکند و به بلندایِ پیشگاهتان سرتعظیم فرود می‌آورد . . خدا سایه‌تان را از سرِ من و امثالِ من کم نکند . خوش به حالِ اهلِ قلم ، که شما شدید آقایِ شهیدانشان :)) _ برایِ قوتِ قلمِ ما هم دعا کنید آسدمرتضا🌱 #روزِ‌قلم #آسِدمرتضایِ‌آوینی

‌ الْحَـمْدُلِلَّهِ الَّـذِی جَعَـلَنَا مِـنَ الْمُتَمَسِّـکِینَ بِوِلاَیَـةِ أَمِیـرِ الْمُـؤْمِنِیـنَ '!

یا علی:)💜

‌ در عـالم‌ بـرزخ‌ مـانده‌ام ؛ نه‌ طاقت‌ مـرگ‌ دارم‌ ، نه‌ لایـق‌ شهـادتـم !

دلِ دردمندِ سعدی، ز محبت تو خون شد نه به وصل می رسانی نه به قتل می‌رهانی ..

امام علی علیه السلام: انسان مومن، وقتش پر است ‌.

کتاب فروشی ببینم دیگه کنترل کردن خودم محاله نمی‌تونم دست خالی بیام بیرون:)♥️🤌🏻

کاش‌ذکری‌یادمان‌میداد‌در‌بابِ‌وصال درمفاتیح‌الجنانش‌شیخ‌عباسِ‌قمی .

بـه عمل کــار بـرآیــد بـه سـخنـرانــی نیـســت..

هـر صبح، خورشیـد فریـاد مـی زنـد: آهـای آدم هـا ! کتـاب زندگـی چـاپ دوم نـدارد ، پس تا مـی شـود خـوب ، پـاک و عاشقـانه زندگـی کنیـد.

و گاهـی؛ آرزوی شهـادت ِ مـن . . . عـرشیـان را به خنـده می‌آورد ! ✍🏻حَ‌نیفـه

بریم یکم شعر بخونیم :))...

مَن اگر با مَن نباشم می شَوَم تنها ترین کیست با مَن گر شَوَم مَن باشد از مَن ماترین

مَن نمی‌دانم کی‌ ام مَن ،لیک یک مَن در مَن است آن که تکلیف مَنَش با مَن مَنِ مَن ، روشن است

مَن اگر از مَن بپرسم ای مَن ای همزاد مَن ! ای مَن غمگین مَن در لحظه های شاد مَن !

هرچه از مَن یا مَنِ مَن ، در مَنِ مَن دیده ای مثل مَن وقتی که با مَن می شوی خندیده ای :)

هیچ کس با مَن ، چنان مَن مردم آزاری نکرد این مَنِ مَن هم نشست و مثل مَن کاری نکرد

ای مَنِ با مَن ، که بی مَن ، مَن تر از مَن می شوی هرچه هم مَن مَن کنی ، حاشا شوی چون مَن قوی

مَن مَنِ مَن ، مَن مَنِ بی‌رنگ و بی‌تأثیر نیست هیچ کس با مَن مَنِ مَن ، مثل مَن درگیر نیست

کیست این مَن ؟ این مَنِ با مَن زِ مَن بیگانه تر این مَنِ مَن مَن کنِ از مَن کمی دیوانه تر ؟

زیر باران مَن از مَن پر شدن دشوار نیست ورنه مَن مَن کردن مَن ، از مَنِ مَن عار نیست

راستی ! این قدر مَن را از کجا آورده ام ، بعد هر مَن بار دیگر مَن ، چرا آورده ام ؟

در دهان مَن نمی دانم چه شد افتاد مَن مثنوی گفتم که آوردم در آن هفتاد من

#شعر #ناصرفیض🌱

ابـوتراب‌ را‌ گفتنـد : یا‌عـلی ، مـا‌فعلت‌ حتّـی‌ تصیـرَ‌ علیـاً ؟ چـه‌کردی که عـلی شـدی؟ حضـرت فرمـودند: إنّی کنتُ‌ بوابّاً‌لقـلبی نگـهبان‌ دلـم‌ بودم !

- خدایـا ! ببخشـمـون که از ایمـان حـرف مـی‌زنیم، و باز هـم نااُمیـدیم . . .

حرص مادیات دنیا رو نخورید.

بالاخره هر کسی خدای خودشو داره😂