eitaa logo
✿مَجٰـانین‌ُالحُـسَّین(؏)
1.7هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
2هزار ویدیو
62 فایل
به‌توکل‌نام‌اعظمش‌🙂✨ هرکس‌که‌حسینی‌است‌حقیرش‌مشمار دررتبه‌کبیراست‌صغیرش‌مشمار عنوان‌گدائی‌درش‌آقائی‌است آقاست‌گدای‌اوفقیرش‌مشمار🙂❤️‍🩹 #اینجا؟محل‌‌‌تجمع‌نوکرای‌آقا🥺☘️ +‌کپی؟ _روزمرگی و هشتگ های خود کانال❌️مابقی آزاد؛به شرط دعا برای شهادت خادمین✅️
مشاهده در ایتا
دانلود
6.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انالله وانا الیه راجعون السلام علیکِ یا فاطمه الزهرا س🖤 🥲💔 ┅═┄⊰@MajaninalHossein༺⊱┄═
صدقه‌و‌صلوات برای‌تسلای‌دل‌امام‌زمان‌.عج. فراموش‌نشه :)💔
سلام علیکم رفقا،عزاداری هاتون قبول درگاه حق ان شاءالله 🖤🌱 خادمین کانال رو از دعای خیرتون بی‌نصیب‌ نزارید:) ▪️ساعت ۱۵:۰۰ ان شاءالله شهید شناسی داریم منتظرتونم:))) ┅═┄⊰@MajaninalHossein༺⊱┄═
«بِسْمِ الله الرَّحْمٰنِ الرَّحیمْ»
زندگینامه شهید دانیال رضازاده
شهید مدافع امنیت دانیال رضازاده متولد ۱۳۷۶ بود. یک دهه هفتادی که با دوستش شهید حسین زینال‌زاده از بسیجیان ناحیه ۳ ابوذر مشهد، عصر روز پنج‌شنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۱ در جریان اغتشاشات به شهادت رسیدند. فیلم حمله قاتل این شهیدان در خیابان حر عاملی ۳۲ مشهد به شکل گسترده‌ای در فضای مجازی منتشر شد. در این فیلم، قاتل که اکنون اعدام شده است، با ضربات چاقو دانیال را به شهادت می‌رساند. (گویا در صحنه دیگری حسین را هم به شهادت رسانده بود که فیلمش موجود نیست.) بعد از کمی جست‌وجو توانستیم با زهره محمدیان مادر شهید دانیال رضازاده و فاطمه سادات فدایی همسر شهید که دختری دهه هشتادی است گفت‌وگویی انجام دهیم. شهیدی که مظلومیتش در قاب دوربین‌های مداربسته محل شهادتش ثبت شد و در همیشه تاریخ ماندگار ماند. 
دانیال رضازاده سال ۱۴۰۰ ازدواج کرده بود. بعد از فوت پدرش سرپرست خانواده و تکیه‌گاه مادر و برادر ۱۴ ساله‌اش بوده است.
شهید رضازاده سال ۱۴۰۰ بر سر سفره عقد نشست و خطبه عقدش نیز در حرم امام رضا علیه السلام خوانده شد. او در حادثه سیل لرستان در جریان خدمت جهادی به مردم به‌عنوان جهادگر نمونه شناخته‌شده بود و در موارد دیگری از جمله خدمت به مردم زلزله‌زده نیز حضور داشته است،
مادر شهید رضازاده در برنامه بدون تعارف گفته، دانیال از کلاس چهارم یا پنج ابتدایی در پایگاه بسیج حضور داشت و واقعاً یک بسیجی مخلص بود و در اردو‌های جهادی و راهیان نور بسیار فعالیت می‌کرد و می‌گفت که دوست دارم جانم را در این راه فدا کنم.
وی افزود: وقتی به او می‌گفتم که تو یک فرزند بیشتر نیستی و اگر می‌شود کمتر به مأموریت برو، می‌گفت آن‌قدر نگو یک‌دانه هستی، من باید بروم، مادر‌های دیگری هم هستند که یک فرزند دارند؛ اگر من نروم، چه‌کسی باید از شما‌ها دفاع کند، چه کسی مواظب شما‌ها باشد، شما‌ها ناموس ما هستید.