eitaa logo
مجهول الحال
148 دنبال‌کننده
736 عکس
171 ویدیو
4 فایل
به قول آسد مرتضی آوینی یاد بگیر در سیاره‌ی رنج، صبور ترینِ انسان‌ها باشی🤍 دلداده متحول در پی عشق و آگاهی. https://daigo.ir/secret/2358204796
مشاهده در ایتا
دانلود
نگرانم‌که‌به‌توهدیه‌کنم‌شعرم‌را👀 وتوآن‌رابه‌کسی.. وای،ولش‌کن‌اصلا((((((: 🌱 +خیلی قشنگ‌بود بنظرم‌ حرفای دلمون‌رو همیشه محترمانه باید بگیم نباید نگه داریم که یه‌روز‌این حرفا جمع میشه تبدیل به بغض میشه و‌تو‌گلو‌گیر‌میکنه و‌نفستونو بندمیاره... اونجاست که راهی برای فرار وجود نداره
InShot_۲۰۲۲۰۵۰۵_۱۴۵۳۳۹۰۵۷_۰۵۰۵۲۰۲۲.mp3
5.76M
بعد از سکوت ؛ موسیقی بی‌کلام بهترین راه برای بیان ناگفته‌هاست.🌱 @majholl_hall
مجهول الحال
بعد از سکوت ؛ موسیقی بی‌کلام بهترین راه برای بیان ناگفته‌هاست.🌱 @majholl_hall
از دست عزیزان چه بگویم گله‌ای نیست ، گر هم گله‌ای هست ، دگر حوصله‌ای نیست .🌚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوباره شروع شد... دلتنگی ، بغض، گریه، غم جمعه هارو‌میگم:) جوری دلت قفل میکنه که هیچ‌کلیدی براش پیدا نمیکنی..🗝 میشینی کنج اتاقتُ با این محفظه کوچیکِ دستت از این کانال به اون کانال. با کلی ذوق صبح زود از خواب نازک نارنجیم بلند شدم. حین حاضر شدنم برای بیرون رفتن از خونه و تنفس یه روز تازه... اولین چیزی که یادم اومد رو به مامان گفتم : اخ جون امروز جمعه است بریم بهشت رضا مزار شهدا برنامه دارن:))) تو خیابون ، تو فکر و خیالی دور و دراز بودم . سربه هوا بودنم هم از همین خیالات و سیر کردن تو دنیای دیگریست.. دلم برای چایی ها و دمنوشای داغ اونجا تنگ شد ؛حتی قرار شد امروز برای داداش عماد یه هدیه ببرم قول داده بودم، نمیشد زیر قولم بزنم... خوشم نمیاد کسی بدقولی کنه حتی اگه کوچیک ترین چیزی باشه اما اخرش خودم.. تو راهِ اومدن به خونه فکرم در گیر بود چه شکلی هدیه‌ رو پنهون کنم کسی نبینه.. از پله های خونه به حدی سریع بالا اومدم که تا چند دقیقه نفس نفس میزدم و قلبم از جا داشت کنده میشد . در خونه رو که باز کردم با سکوتی مطلق مواجه شدم باد پرده رو به رقص آورده بود و نور از لابه لای گل های سبز جنگلیِ مامانم خودشو رو فرش نشون میداد.. هیشکی خونه نبود همه رفته بودن حس تنهایی همه وجودمو پر کرد . میترسیدم زنگ بزنم و بفهمم کجا رفتن از جوابش میترسیدم . نوشته‌روی آینه اتاقم ،بزرگ بالاش با ماژیک مشکی رنگی یادداشت گذاشته بودن: •^ناهارت روی اجاق سمت راست آماده اس دیر اومدی ما رفتیم بهشت رضا گفتیم خسته ای اذیت میشی تو این هوای گرم.. اون لحظه قدرت شکستن آینه رو هم داشتم به قول شاعر: «شده دلتنگ کسی باشی و از شدت حزن وحشی و هار شوی پاچه بگیری همه را ؟»😂 میگفتم دیدی سهیلا ؟! نطلبیدنت بدبدخت یکم به خود بیا زندگیت داره ثانیه ثانیه اش میره به فکر همه چیز هستی جز‌اونی که بالا سری میخواد ... بعد از اون همه برنامه ریزی کردن برای هدیه و نمار خوندن و عکاسی تو خورد تو پَرم.. حتی میخواستم امروز درختچه کوچیک پیش داداش عمادُ سیرآبش کنم نشد که بشه ... یه آهی به آسمون کشیدم و‌پرنده های روی سیم برق رو نگاه میکردم حواسم نبود که امروز چه خبره چه روزی بوده رفتم سرغ پلی لیستم و اولین مداحی '' چجوری میتونم'' بالا اومد... با شروعش هیاهوی عجیبی ذهنمو درگیر خودش کرد.. مگه من اسم خودمو منتظر نزاشته بودم چرا باید از اولویت اول زندگیم یادم بره؟! انگار امام زمان هم دلشون برای بنده گنه کارشون تنگ شده بود قسمت شد که بشینم باهاشون حرف بزنم یه زمانی رو باید میزاشتمُ میگفتم و پر حرفی هامو میکردم اون کلیده که اول داستان گفتم! همینه ، خود‌خودشه!! بشینی با بابا مهدی صحبت کنی ، دلت که هیچی ‌روح و روانت هم شاد میشه.. قرارمون شد هرهفته جمعه ها... کنج اتاق، محفل درد و دلامون :) برآمده از دلداده متحول✍🏻 🌱🧡 ساعت۱۵:۵۶ مورخه: ۱۳\۵\۱۴۰۲ @majholl_hall
مجهول الحال
#قرار_بی_قرار دوباره شروع شد... دلتنگی ، بغض، گریه، غم جمعه هارو‌میگم:) جوری دلت قفل میکنه که هیچ‌ک
میگن خدا یه سری چیزای قشنگ رو ازت میگیره و قشنگتر و دل نشین ترشو بهت میده... دقیقا همینه! امروز درسته که نتونستم برم بهشت رضا و براش کلی برنامه ریزی هم کرده بودم اما بجاش دوتا اتفاق خیلی خوب افتاد ۱.با بابا مهدی نشستم درد ودل کردم ۲.رفتم حرم و اونجا یه دل سیر عاشقی کردم.. +جاتون خالی به یاد همه بودم:))
واایی چقدر خوب شد که گفتین راستش خیلی چیزا بوده بنویسم اما نمیدونم از کجا شروعش کنم .. مینویسم انشاالله
منم آن مومن دلخون که فقط بود نگاهش به ریا منم آن ظاهر مجنون که فقط خواست نیفتد به چاه شده درگیر دنیا بشوی و مبهوت یک به یک روی طاقچه گذاری همه را ؟! ساعت: ۱۲:۳۷ مکان جوشش شعر : سالن مدرسه حین کتاب خوندن😂 💕🌱 @majholl_hall