⭕️ به_هم_نخندیم_با_هم_بخندیم
شاگردی با استادش از باغى عبور میکردند،
چشمشان به يک جفت کفش کهنه افتاد.
شاگرد گفت: گمان ميکنم اين کفشهاي کارگرى است که در اين باغ کار ميکند .
بيا با پنهان کردن کفشها عکس العمل کارگر را ببينيم و بعد کفشها را پس بدهيم و کمى شاد شويم ...!
استاد گفت: چرا براى خنده و شادی خودمان او را ناراحت کنيم؟؟؟
بيا مقدارى پول درون کفش قرار بده تا عکس العمل او را ببینیم.
شاگرد پذيرفت. و بعد از قرار دادن پول در کفش ، مخفى شدند.
کارگر براى تعويض لباس کنار وسائل خود آمد.
هنگامیکه پا درون کفش گذاشت متوجه شيئى درون کفش شد و بعد از برسی ، پول ها را ديد.
با گريه فرياد زد : خدايا شکرت !
خدايی که هيچ وقت بندگانت را فراموش نميکنى شکرت .
ميدانى که همسر مريض و فرزندان گرسنه دارم و در این فکر بودم که امروز دست خالى، با چه رويی به نزد آنها باز گردم و همينطور اشک ميريخت.
استاد به شاگردش گفت:
هميشه سعى کن براى خوشحالى ات ببخشى نه بستانی.
🔻سعی کنیم باظلم کردن به کسی، و اذیت و آزار کسی اسباب شادی خود را فراهم نمکنیم.
♦️ زیرا؛ خداوند تعالی فرمود: هر كس از شما ظلم كند، عذاب شديدى به او مى چشانيم.
✍️مجید
✴️هیئت مجازی✴️ عضوشوید👇
@majidkh1399
🌹ختم نهج البلاغه در ۲۷۰روز. سهم روز صد و شصت و دوم
┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄
📜 #خطبه163
1️⃣ خداشناسی
♦️سپاس خداوندی را سزاست که آفريننده بندگان و گستراننده زمين و جاری کننده آب در زمين های پَست و روياننده گياه در کوه ها و تپّه های بلند می باشد، نه اوّل او را آغازی و نه اَزَلی بودن او را پايانی است، آغاز هر چيزی و جاويدان است و پايدار و ماندگار بدون مدّت و زمان است. پيشانی بندگان در برابر عظمت او به خاک افتاده، و لب ها در اعتراف به يگانگی او در حرکتند. به هنگام آفرينش برای هر پديده ای حدّ و مرزی قرار داد تا برای وجود بی نهايت او همانندی نباشد. گمان ها خدا را با اندازه ها و حرکت ها و اندام ها و آلت ها نمی توانند اندازه گيری نمايند. نمی توان گفت: خدا از کی بود؟ و تا کی خواهد بود؟ وجود آشکاری است که نمی توان پرسيد: از چيست؟ و حقيقت پنهانی است که نمی توان پرسيد در کجاست؟ نه جسم است که او را نهايتی باشد و نه پوشيده ای که چيزی او را در برگرفته باشد، به موجودات آن قدر نزديک نيست که به آنها چسبيده و آن قدر دور نيست که جدا و بريده باشد. بر خداوند، خيره نگريستن بندگان و بازگشتن لفظی به زبان آنان، نزديک شدن به تپّه ای، گام برداشتن در تاريکی شب، يا راه رفتن در مهتاب که نور می افشاند و درخشش خورشيدی که پس از ماه طلوع می کند و با طلوع و غروبش و آمدن شب و روز، چرخ زمان می گردد و تاريخ ورق می خورد، هيچ کدام پنهان نيست. خدا پيش از هر نهايت و مدّت و فراتر از هر گونه حساب و شمارش است، خدا والاتر از آنچه می باشد که عقل های عاجز تشبيه کنندگان تصوّر می کند. والاتر از صفات پديده ها و اندازه ها و قُطرهاست که برای موجودات مادّی پندارند و جايگاه هايی که برای آن در نظر می گيرند؛ زيرا حدّ و مرز و اندازه، شايسته پديده هاست و به غير خدا تعلّق دارد.
2️⃣ وصف آفرينش
♦️ پديده ها را از موادّی اَزَلی و اَبَدی نيافريد، بلکه آنها را از نيستی به هستی آورد و برای هر پديده ای حَدّ و مرزی تعيين فرمود و آنها را به نيکوترين صورت زيبا، صورت گری کرد. چيزی از فرمان او سرپيحی نمی کند و خدا از اطاعت چيزی سود نمی برد، علم او به مردگانی که رفتند چونان آگاهی او به زندگانی است که هستند و علم او به آسمان های بالا چونان علم او به زمين های زيرين است.
3️⃣ شگفتی آفرينش انسان
♦️ای انسان! ای آفريده راست قامت، ای پديده نگاهداری شده در تاريکی های رحم های مادران و قرار داده شده در پرده های تو در تو! «آغاز آفرينش تو از گل و لای بود» و سپس «در جايگاه آرامی نهاده شدی تا زمانی مشخّص و سرآمدی تعيين شده» و آنگاه که در شکم مادرت حرکت می کردی، نه دعوتی را می توانستی پاسخ دهی و نه صدايی را می شنيدی. سپس تو را از قرارگاهت بيرون کردند و به خانه ای آوردند که آن را نديده بودی و راه های سودش را نمی دانستی، پس چه کسی تو را در مکيدن شير، از پستان مادر هدايت کرد؟ و به هنگام نياز جايگاه های طلب کردن و خواستن را به تو شناساند؟ هرگز آن کس که در توصيف پديده ای با شکل و اندازه و ابزار مشخّص درمانده باشد، بدون ترديد از وصفِ پروردگارش ناتوان تر و از شناخت خدا با حَدّ و مرز پديده ها دورتر است.
┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄
ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز 162.mp3
7.23M
🔊 ختم گویای نهج البلاغه در ۲۷۰ روز
🌺 سهم روز صد و شصت و دوم خطبه ۱۶۳
9.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱مداحی حاجمهدی رسولی به یاد #شهید_حمیدرضا_الداغی
آن طرف پیاده رو
عقل صدا زد که بمان،
عشق صدا زد که برو
✍️مجید
✴️هیئت مجازی✴️ عضوشوید👇
@majidkh1399
‼️پوسترهای ایران کهنسال ۱۴۳۰
✍️مجید
✴️هیئت مجازی✴️ عضوشوید👇
@majidkh1399
شرح حکمت ۴۷ قسمت ۱۲ معیار صداقت و شجاعت و عفت.mp3
3.03M
🔊 شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه
🔸 شرح #حکمت47 2️⃣1️⃣
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
🌹شرح #حکمت47 ( 12 )
🔹 معیار صداقت و شجاعت و عفّت
بخش پایانی حکمت ۴۷ ، بحث غیرت و در نهایت رابطه غیرت با عفّت است.
🔻 مولا علی (علیه السلام) در حکمت ۳۰۵ می فرمایند : « مَا زَنَى غَيُورٌ قَطُّ » ؛ " هیچ انسان با غیرتی ، زنا نمی کند. "
معلوم می شود انسانی که دست به عمل خلاف عفّت یعنی زنا می زند ، قبل از اینکه عفّتش از بین رفته باشد ، غیرتش نسبت به ناموسش از دست رفته است.
🔰 البته امیرالمؤمنین (علیه السلام) ، در نهج البلاغه مثل همیشه ، برای این خصلت زیبای غیرت هم ، حدّ و حدود قائل اند.
🔻 مثلاً در تفاوت بین غیرت زن با غیرت مرد ، در حکمت ۱۲۴ می فرمایند : « غَیْرَةُ الْمَرْأَةِ كُفْرٌ وَغْیْرَةُ الرَّجُلِ إیمَانٌ » ؛ اگر جایی که مرد نیاز شرعی دارد ، زن غیرت به خرج بدهد، این منجر به کفر عملی می شود در حالیکه غیرت داشتن مرد نسبت به همسرش ، ایمان را تقویت می کند.
🔻 البته افراط در هر چیزی مضرّ است ؛ لذا در نامه ۳۱، خطاب به فرزند عزیزشان می نویسند : « إِیاک وَ التَّغَایرَ فِی غَیرِ مَوْضِعِ غَیرَةٍ » ؛ " بپرهیز که نابجا غیرت نشان بدهی نسبت به همسر و ناموست، چرا؟ « فَإِنَّ ذَلِک یدْعُو الصَّحِیحَةَ إِلَی السَّقَمِ » چون غیرت افراطی و بی جا ، زن پاکدامن را آلوده خواهد کرد.
🔻 بنابراین مسأله غیرت با مسأله عفّت ، رابطه مستقیم و تنگاتنگی دارند ؛ تا جایی که حضرت شاخص اندازه گیری میزان عفّت انسانها را به میزان غیرتشان وابسته می دانند و می فرمایند: « وَ عِفَّتُهُ عَلَى قَدْرِ غَيْرَتِهِ »
✅ نتیجه اخلاقی این قصه این است که اگر می خواهیم در جامعه عفت گسترش پیدا کند باید غیرت را گسترش بدهیم .
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
🌹ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز صد و شصت و سوم
┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄
📜 #خطبه162 : (در سال ٣٧ هجری در صفین، شخصی از طایفه بنی اسد پرسید: چگونه شما را از مقام امامت که سزاوار تر از همه بودید کنار زدند؟ )
1⃣ علل و عوامل غصب امامت
♦️ای برادر بنی اسدی! تو مردی پريشان و مضطربی که نابجا پرسش می کنی ليکن تو را حق خويشاوندی است و حقّی که در پرسيدن داری و بی گمان طالب دانستنی. پس بدان که آن ظلم و خودکامگی که نسبت به خلافت بر ما تحميل شد، در حالی که ما را نَسَب برتر و پيوند خويشاوندی با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) استوارتر بود، جز خودخواهی و انحصارطلبی چيز ديگری نبود که گروهی بخيلانه به کرسی خلافت چسبيدند و گروهی سخاوت مندانه از آن دست کشيدند. داور خداست و بازگشت همه ما به روز قيامت است. (در اينجا شعر امرء القيس را خواند که:) «واگذار داستان تاراج آن غارت گران را، و به يادآور داستان شگفت دزديدن اسب سواری را.»
2⃣ شكوه از ستمهای معاويه
بيا و داستان پسر ابوسفيان را به يادآور، که روزگار مرا به خنده آورد، بعد از آن که مرا گرياند. سوگند به خدا که جای شگفتی نيست، کار از بس عجيب است که شگفتی را می زدايد و کجی و انحراف می افزايد. مردم کوشيدند نور خدا را در داخل چراغ آن خاموش سازند، جوشش زلال حقيقت را از سرچشمه آن ببندند، چرا که ميان من و خود، آب را وَبا آلود کردند. اگر محنت آزمايش از ما و اين مردم برداشته شود آنان را به راهی می برم که سراسر حق است و اگر به گونه ديگری انجامد. (با حسرت خوردن بر آنها جان خويش را مگذار، که خداوند بر آنچه می کنند آگاه است.)
┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄
📜 #خطبه161
1⃣ وصف پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم و اهل بیت علیهم السلام )
خداوند پيامبرش را با نوری درخشان و برهانی آشکار و راهی روشن، و کتابی هدايتگر برانگيخت. خانواده او نيکوترين خانواده و درخت وجودش از بهترين درختان است که شاخه های آن راست و ميوه های آن سر به زير و در دسترس همگان است. زادگاه او مکّه و هجرت او به مدينه، پاک و پاکيزه است که در آنجا نام او بلند شد و دعوتش به همه جا رسيد. خدا او را با برهانی کامل و کافی (قرآن) و پندهای شفابخش و دعوتی جبران کننده فرستاد. با فرستادن پيامبر(صلی الله علیه و آله) شريعت های ناشناخته را شناساند و ريشه بدعت های راه يافته در اديان آسمانی را قطع کرد و احکام و مقرّرات الهی را بيان فرمود. پس هر کس جز اسلام دينی را انتخاب کند، به يقين شقاوت او ثابت و پيوند او با خدا قطع و سقوطش سهمگين خواهد بود و سرانجامش رنج و اندوهی بی پايان و شکنجه ای پر درد می باشد. بر خدا توکّل می کنم، توکّلی که بازگشت به سوی او باشد و از او راه می جويم، راهی که به بهشت رسد و به آنجا که خواست اوست بينجامد.
2⃣ سفارش به تقوا و عبرت از گذشتگان
♦️بندگان خدا! شما را به ترسيدن از خدا و فرمانبرداری او سفارش می کنم که نجات فردا و مايه رهايی جاويدان است. خدا آن گونه که سزاوار بود شما را ترسانيد و چنان که شايسته بود اميدوارتان کرد و دنيا و بی اعتباری آن و نابودشدنی بودن و دگرگونی آن را برای شما توصيف کرد. پس از آنچه در دنيا شما را به شگفتی وامی دارد، روی گردانيد، زيرا که مدّت کوتاهی در آن اقامت داريد، دنيا به خشم خدا نزديک ترين و از خشنودی خدا دورترين جايگاه است. پس ای بندگان خدا! از غم و اندوه و سرگرمی های دنيا چشم برگيريد، زيرا شما به جدايی و دگرگونی های امور دنيايی يقين داريد، و چونان دوست مهربانی که نصيحت گر و کوشابرای نجات رفيقش تلاش کند، خويشتن را از دنيا دور نگه داريد. و از آنچه بر گذشتگان شما رفت عبرت گيريد که چگونه بند بند اعضای بدنشان از هم گُسست، چشم و گوششان نابود شد، شرف و شکوهشان از خاطره ها محو گرديد و همه ناز و نعمت ها و رفاه ها و خوشی ها پايان گرفت که نزديکی فرزندان، به دوری و از دست دادنشان و همدمی همسران، به جدايی تبديل شد. ديگر نه به هم می نازند و نه فرزندانی می آورند و نه يکديگر را ديدار می کنند و نه در کنار هم زندگی می کنند! پس ای بندگان خدا! بپرهيزيد، چونان پرهيز کسی که به نفس خود چيره و بر شهوات خود پيروز و با عقل خود به درستی می نگرد، زيرا که جريان انسان آشکار، پرچم برافراشته، جادّه هموار و راه روشن و راست است.
┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄
ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز 163.mp3
8.15M
🔊 ختم گویای نهج البلاغه در ۲۷۰ روز
🌺 سهم روز صد و شصت و سوم خطبه ۱۶۲ تا خطبه۱۶۱