۱۰ خرداد ۱۳۹۹
🌸حدیث روز 🌸
💠 کمیابترین چیزها در آخرالزمان
🔰 قَالَ (ص) أَقَلُّ مَا يَكُونُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ أَخٌ يُوثَقُ بِهِ أَوْ دِرْهَمٌ مِنْ حَلَالٍ.
🔻پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) فرمود:
📎 کمیاب ترین چیزها در آخرالزمان #برادر [دوست] قابل اعتماد و #پول_حلال است.
📚 تحف العقول، ص54
#غدیریم🌹✨
🆔 @majidkh1399💐🌹
۱۰ خرداد ۱۳۹۹
🔹بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ🔹
✨آیــه ای از نــور✨
🌲وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَٰكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَث ذَّٰلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ(اعراف۱۷۶)
🌳و اگر میخواستیم،(مقام)او(بَلعَم باعورا)را با این آیات(و علوم و دانشها)بالا میبردیم؛(امّا اِجبار، بر خلاف سنّت ماست؛ پس او را به حال خود رها کردیم)و او به پستی گرایید، و از هوای نفس پیروی کرد مَثَل او همچون سگ(هار)است که اگر به او حمله کنی، دهانش را باز، و زبانش را برون میآورد، و اگر او را به حال خود واگذاری، باز همین کار را میکند؛(گویی چنان تشنه دنیاپرستی است که هرگز سیراب نمیشود)این مثل گروهی است که آیات ما را تَکذیب کردند؛ این داستانها را(برای آنها)بازگو کن، شاید بیندیشند(و بیدار شوند)
🌿پـیام هـا🌿
1⃣ﺩﺭ ﻋﻴﻦ ﺣﺎﻛﻤﻴّﺖ ﺍِﺭﺍﺩﻩ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮ ﺟﻬﺎﻥ، ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﺨﺘﺎﺭ ﻭ ﺁﺯﺍﺩ ﺍﺳﺖ{وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَٰكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ....}
2⃣عالِم ﺑﻲﻋﻤﻞ، ﻣﻨﻔﻮﺭ ﺍﺳﺖ{كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ....}
3⃣ﺍﺳﻴﺮ ﺩﻧﻴﺎ، ﻫﺮﮔﺰ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻧَﺪﺍﺭﺩ{إِن تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَث}ﺯﻳﺮﺍ ﺩﻧﻴﺎﭘﺮﺳﺘﻲ ﻭ زیاده طلبی، پایان نَدارد.
4⃣ﻋﻠﺎﻗﻪﻱ ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﻭ ﻫﻮﺍﭘﺮﺳﺘﻲ، ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺍُﻣﻮﺭ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﻲﺗﻔﺎﻭﺕ ﻣﻲﻛﻨﺪ{إِن تَحْمِلْ....أَوْ تَتْرُكْهُ....}
5⃣ﻋﻠﻤﺎﻱ ﺩﻳﻦ ﺍﮔﺮ ﺩﻧﻴﺎﮔﺮﺍ ﺷﺪﻧﺪ، ﺩﺭ پی تلاش برای ﺗَﻜﺬﻳﺐ ﺁﻳﺎﺕ ﺍﻟﻬﻲ ﻭ ﮔﺮﺍﻳﺶ ﺑﻪ ﻛُﻔﺮ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲﮔﻴﺮﻧﺪ{أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ....كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا}
6⃣ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﻋﻠﻤﺎء ﻭ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﻓَﺮﻳﺐ ﺧﻮﺭﺩﻩ، ﺑﺎﻳﺪ ﻣﺎﻳﻪ ﻋﺒﺮﺕ ﻭ ﺍَﻧﺪﻳﺸﻪﻱ ﻣﺮﺩم ﺑﺎﺷﺪ{فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ}
#غدیریم🌹✨
🆔 @majidkh1399💐🌹
🌸.......🌸.......🌸
۱۰ خرداد ۱۳۹۹
۱۰ خرداد ۱۳۹۹
۱۰ خرداد ۱۳۹۹
۱۰ خرداد ۱۳۹۹
۱۰ خرداد ۱۳۹۹
در قدیم یک فردی بود در همدان به نام " اصغر آواره "
اصغر آقا کارش مطربی بود و در عروسیها و مجالس بزرگان شهر م جلس گرم کنی میکرد و اینقدر کارش درست بود که همه شهر او را میشناختند...
و چون کسی را نداشت و بیکس بود بهش می گفتند اصغر آواره!
انقلاب که شد وضع کارش کساد شد و دیگه کارش این شده بود میرفت در اتوبوس برای مردم میزد و میخوند و شبها میرفت در بهزیستی میخوابید.
تا اینجا داستان را داشته باشید!
در آن زمان یک فرد متدین و مومن در همدان به نام آیت الله نجفی از دنیا میره و وصیت کرده بوده اگر من فوت کردم از حاج آقا حسینی پناه که فردی وارسته و گریه کن و خادم حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و از شاگردان خوب مرحوم حاج علی همدانی است بخواهید قبول زحمت کنند نماز میت من را بخوانند.
خلاصه از دنیا رفت و چند هزار نفر اومدند برای تشیبع جنازه اون در قبرستان باغ بهشت همدان و مردم رفتند دنبال حاج آقا حسینی پناه که حالا دیگه پیرمرد شده بود و آوردنش برای خواندن نماز میت....
حاج آقا حسینی پناه وقتی رسید گفت تا شما کارها رو آماده کنید من برم سر قبر استادم حاج مولاحسین همدانی فاتحه ای بخوانم و برگردم.
وقتی به سر مزار استادش رسید در حین خواندن فاتحه چشمش به تابوتی خورد که چهار کارگر شهرداری زیر آن را گرفته و به سمت غسالخانه میبردند!
کنجکاو شد و به سمت آنها رفت...
پرسید این جنازه کیه که اینقدر غریبانه در حال تدفین آن هستید؟
یکی از کارگران گفت این اصغر آواره است!
تا اسم او را شنید فریادی از سر تاسف زد و گریست....
مردم تا این صحنه را دیدند به طرف آنها آمدند و جویای اخبار و حال حاجی شدند و پرسیدند چه شد که شما برای این فرد اینطور ناله کردید؟!
حاجی گفت: مردم این فرد را میشناسید؟
همه گفتند: نه! مگه کیه این؟
حاجی گفت: این همون اصغر آواره است.
مردم گفتند: اون که آدم خوبی نبود شما از کجا میشناسیدش؟!
و حاجی شروع کرد به بیان یک خاطره قدیمی....
گفت: سالها قبل از همدان عازم شهر قم بودم و آن زمانها تنها یک اتوبوس فقط به آن شهر میرفت
سوار اتوبوس که شدم دیدم.... وای اصغر آواره با وسیله موسیقیش وارد شد...
ترسیدم و گفتم: یا امام حسین (ع) اگه این مرد بخواهد در این اتوبوس بنوازد و من ساکت باشم حرمت لباسم از بین میرود، اگر هم اعتراض کنم مردم که تو اتوبوس نشستند شاید بدشان بیاد که چرا من نمیذارم شاد باشند و اگر هم پیاده شوم به کارم در قم نخو
اهم رسید... چه کنم؟!
خلاصه از خجالت سرم را به پایین انداختم...
اصغر آواره سوار شد و آماده نواختن بود که ناگاه چشمش به من افتاد، زود تیمپو رو گذاشت تو گونی و خواست پیاده بشه که مردم بهش اعتراض کردند که داری کجا میری؟ چرا نمیزنی؟
گفت: من در زندگیم همه غلطی کردم اما جلوی اولاد حضرت زهرا (سلام الله علیها) موسیقی ننواختم...
خلاصه حرمت نگه داشت و رفت...
اونروز تو دلم گفتم: اربابم حسین (ع) برات جبران کنه، حالا هم به نظرم همه ما جمع شدیم برای تشییع جنازه اصغر آواره و خدا خواسته حاجی عنایتی بهانه ای بشود برای این امر؛
خلاصه با عزت و احترام مراسم شروع شد و خود حاجی آستین بالا زد و غسل و کفنش را انجام و برایش به همراه آن جمعیت نماز خواند...
این نمکدان حسین جنس عجیبی دارد
هر چقدر می شکنیم باز نمک میریزد
"یا حسین ميخوام١ميليون نفر
به امام حسين سلام بدن
اَلسلامُ علی الحُسین
وعلی علی بن الحُسین
وَعلی اُولادالـحسین
وعَلی اصحاب الحسین
#غدیریم🌹✨
🆔 @majidkh1399💐🌹
به اندازه ارادتت ارسال کن
۱۰ خرداد ۱۳۹۹
13.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سبک_زندگی_موحدانه
#قسمت_بیست_و_سوم_حق_زن
#سوره_مطففین_و_روایات
#حجت_الاسلام_علیرضا_محمدپور
#غدیریم
🆔 @majidkh1399
۱۰ خرداد ۱۳۹۹
۱۰ خرداد ۱۳۹۹
🍀در روزگار گذشته بازرگان ثروتمندی زندگی می کرد که چهار همسر داشت.❤️❤️❤️❤️
🍀 همسر چهارم برایش بسیار عزیز بود.او همیشه بهترین لباس ها و غذاها را برایش فراهم می کرد و اجازه نمی داد کمبودی احساس کند یا ناراحتی ای برایش به وجود بیاید.
🍀همسر سوم هم برایش بسیار محبوب بود. بازرگان دوست داشت جلوی دوستان و آشنایان با همسر سومش باشد و به خاطر داشتن چنین همسر زیبایی به دیگران فخر بفروشد. بازرگان به او افتخار می کرد.
🍀همسر دوم نیز برای بازرگان دوست داشتنی بود. او زن بسیار دلسوزی بود و در تمام سختی ها و مشکلات در کنار شوهرش بود. بازرگان همیشه با همسر دومش مشورت و درد دل می کرد و می دانست که در هر مشکلی می تواند روی او حساب کند.
🍀ولی بازرگان همسر اولش را دوست نداشت. هر چند همسر اول از سایرین وفادارتر بود و در ثروتمند شدن و موفقیت بازرگان سهم زیادی داشت ولی چندان مورد توجه شوهرش نبود. با این همه او بازرگان را از صمیم قلب دوست داشت.
🍀سالها گذشت و روزی بازرگان مریض شد. دیگر امیدی به بهبود او نبود و بازرگان می دانست که باید در انتظار مرگ باشد. به زندگی مجلل خود فکر می کرد و با خود می گفت: «چهار همسر داشتم که همیشه در کنارم بودند و نمی گذاشتند تنهایی را حس کنم. اما حالا باید تنها بمیرم. چقدر تنها خواهم شد.»
🍀همسر چهارمش را صدا کرد و به او گفت: «همیشه تو را بسیار دوست داشتم و بهترین ها را برایت فراهم کردم. آیا حاضری با من بمیری و در جهان پس از مرگ هم همراه و همسر من باشی » همسر چهارم پاسخ داد: «هرگز!» و فوراً از اتاق خارج شد.جواب منفی او مانند خنجری به قلب بازرگان فرو رفت.
🍀سپس همسر سومش را صدا کرد و گفت: «یادت می آید که چقدر به بودن در کنار تو افتخار می کردم آیا حاضری با من بمیری و در جهان پس از مرگ همراه و همسر من باشی » همسر سوم پاسخ داد: «چرا باید با تو بمیرم زندگی بسیار لذتبخش است. من هم منتظرم تا تو زودتر بمیری و دوباره با فرد دیگری ازدواج کنم!»قلب بازرگان شکست.
🍀سپس همسر دوم را صدا کرد و به او گفت: «تو در همه سختی ها و مشکلات در کنار من بودی. آیا حاضری در جهان پس از مرگ هم در کنارم باشی »
🍀همسر دوم پاسخ داد: «خیلی متأسفم که بیمار شدی و زندگی ات رو به پایان است. ولی این بار نمی توانم کمکت کنم. تنها می توانم در مراسم تشییع جنازه شرکت کنم و تا قبرستان همراهیت کنم. بعد از آن تنها خواهی بود.»
🍀بازرگان به شدت تنها و غمگین شده بود. ناگهان صدایی آمد: «من حاضرم با تو این دنیا را ترک کنم و همسر و همنشین تو در جهان پس از مرگ باشم» بازرگان خوب نگاه کرد.
🍀همسر اول را در گوشه اتاق دید. رنگ صورت همسر اولش زرد بود و به دلیل بی توجهی های او بسیار ضعیف و پریشان به نظر می آمد.
🍀بازرگان با خود گفت: «ای کاش در طول زندگیم به او بیشتر رسیدگی می کردم، زیرا او همسفر ابدی ام خواهد بود.
🍀در واقع همه ما، مانند بازرگان چهار همسر داریم:
🍀همسر چهارم، جسم ما است. بهترین خوراکی ها و لباس ها را برایش فراهم می کنیم ولی او بعد از مرگ از بین می رود و ما را همراهی نمی کند.
🍀همسر سوم اموال و دارایی های ما هستند. به آنها افتخار می کنیم و دوست داریم با آنها به بقیه پز بدهیم ولی بعد از مرگ آنها به دیگران به ارث می رسند.
🍀همسر دوم اقوام و آشنایان ما هستند. هر چقدر هم دلسوز و مهربان باشند، نهایتاً تا مراسم تدفین ما را همراهی می کنند.
🍀همسر اول ما روحمان است. معمولاً به او توجهی نمی کنیم و آن را به حال خود رها می کنیم. ترجیح می دهیم همیشه به فکر رسیدگی به جسم، دارایی ها یا نزدیکانمان باشیم تا به فکر رشد و بالندگی روحمان.
روح ما همسفر و همنشین ابدی ما است. چقدر خوب است که در طول زندگی بیشتر از همه به او توجه کنیم، او را پرورش دهیم و قوی کنیم تا در پایان زندگی احساس ضعف و تنهایی نداشته باشیم
#غدیریم🌹✨
🆔 @majidkh1399💐🌹
💦🍏💦🍏💦
۱۰ خرداد ۱۳۹۹
⚫️تخریب بقیع، سند مظلومیت شیعه
▪️تخریب بقاع متبرکه ائمه مظلوم (ع) مدفون در قبرستان بقیع در مدینه منوره توسط وهابیون سعودی و دشمنان از خدا بیخبر و سفاک قرآن و عترت در هشتم ماه شوال سال ۱۳۴۴ هجری قمری (حدود صد سال پیش) یکی از ناگوارترین و اسفناکترین حوادث تاریخ اسلام به شمار میرود.
▪️پس از اشغال مکه، وهابیان به سرکردگی «عبدالعزیز ابن سعود» به مدینه روی آوردند و پس از محاصره و جنگ با مدافعان شهر، سرانجام آن را اشغال کرده و به تخریب قبور ائمه بقیع و دیگر قبور همچنین قبر ابراهیم فرزند پیامبر اکرم (ص)، قبور زنان آن حضرت، قبر امالبنین مادر حضرت اباالفضل العباس (ع) و قبر عبدالله پدر پیامبر (ص) و بسیاری قبور دیگر پرداختند .
▪️ این تفکر به زمان «ابن تیمیه» درقرن هفتم برمیگردد و خاندان آل سعود به این تفکر دست یافتند و احیاگر این تفکر شدند.
▪️یکی از جهانگردان غربی به نام "میستر" که به فاصله کوتاهی از ویرانی، حرم بقیع را دیده، ویرانی و خرابی آنجا را اینگونه ترسیم میکند:
"چون وارد بقیع شدم، آنجا را همانند شهری دیدم که زلزله شدیدی در آن به وقوع پیوسته و به ویرانهای تبدیل شده است، زیرا در جای جای بقیع به جز قطعات سنگ و کلوخ به هم ریخته و تیرهای چوب کهنه چیز دیگری نمیتوان دید. ولی این ویرانیها و خرابیها در اثر وقوع زلزله و یا حادثه طبیعی نبوده، بلکه با عزم و اراده انسانها به وجود آمده بود و همه آن گنبد و بارگاههای زیبا و سفید رنگ که نشانگر قبور فرزندان و یاران پیامبر اسلام بود، با خاک یکسان گردیده است. "
▪️مذاکرات دولت ایران با دولت عربستان برای بازسازی حرم ائمه، قبل از انقلاب تا سال 1349 ادامه پیدا میکند اما ایران معمولا میشنود که «تشخیص قبور به وسیله سنگچینی اطراف آن و گذاردن سنگ قبر شرعا مانعی ندارد، ولی بیش از آن مطابق مذهب وهابی که مذهب رسمی دولت عربی سعودی است ممنوع میباشد.»
🏴هشتم شوال سالروز تخریب حرم ائمه بقیع بر دوستداران اهلبیت (ع) تسلیت باد
#غدیریم🌹✨
🆔 @majidkh1399💐🌹
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
۱۰ خرداد ۱۳۹۹