eitaa logo
هیئت مجازی(منتظران ظهور)
286 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
94 فایل
💠💠💠💠💠💠 📿بسم الله الرحمن الرحیم📿
مشاهده در ایتا
دانلود
📔 لذت مطالعه 🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند. (۲) انتشارات عهدمانا 🔵 سالن کلیسا که خالی شد، کشیش فرصت یافت تا با دقت بیشتری به مرد غریبه نگاه کنند. مرد حدود سی سال داشت و شبیه فروشندگان پوشاک بود. غریبه با قدم های آهسته جلو آمد. نگاه کشیش از چهرهٔ مضطرب مرد به کیف سیاه چرمی دوخته شد که غریبه آن را به سینه اش فشرده بود . وقتی مقابل کشیش رسید، پرسید : « شما... شما پدر میخائیل ایوانف هستید؟ » کشیش تبسّمی کرد و پاسخ داد : « بله پسرم ! من میخائیل ایوانف هستم ، با من کاری داشتید ؟ غریبه نفس بلندی کشید. اضطراب چند لحظه پیش از نگاهش رخت بست. کشیش اما هنوز با تردید و ابهام به او نگاه می کرد. غریبه با نگاهش به کیف اشاره کرد و گفت : « من یک کتاب قدیمی دارم ، خیلی قدیمی... این بار نوبت کشیش بود که نفس بلندی بکشد ؛ پس او فروشندهٔ یک نسخهٔ قدیمی است. اما کشیش آن قدر تجربه داشت که تا غریبه ها را نیازموده خود را خریدار نسخهٔ خطی معرفی نکند، گفت : « آیا شما نباید به یک خریدار کتابهای قدیمی مراجعه می کردید ؟ اینجا کلیساست پسرم. » غریبه گفت : « به من گفته اند شما خریدار کتاب های خطی هستید. کتاب من یک کتاب استثنایی است. » ↩️ ادامه دارد...
🔵 غنیمت شمردن فرصت ها 💠 از دست دادن فرصت، باعث اندوه می شود. 📒 ، حکمت۱۱۸
حکمت۴۲قسمت۳.m4a
2.79M
🌹سلسله جلسات ✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه 📒 3⃣ ⭕️ بیماری و پاک شدن گناهان 🎙حجت الاسلام
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮ ✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 🌹شرح (3) 🔹 بیماری و پاک شدن گناهان 🔻مورد بعدی شکایت از شرایط و اوضاع زمانه است . مولا علی (علیه السلام) در نامه ۱۵ در قالب مناجات به درگاه خدا اینگونه عرضه می دارد : «اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْكُو إِلَيْكَ غَيْبَةَ نَبِيِّنَا وَ كَثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ تَشَتُّتَ أَهْوَائِنَا»؛ خدایا ما به تو شکایت می کنیم از فقدان پیامبر (صلوات الله علیه) و کثرت دشمنان و متشدّد بودن خواسته هایِ مردممان. البته شکوه های مولا از دست خواص و عوام جامعه و دوست و دشمن فصل مفصلی از نهج البلاغه را تشکیل می دهد که در این مجال کوتاه فرصت بیان آن ها نیست . نکته آخر در بحث شکایت به درگاه خدا اثرِ شکوه مؤمن است. مولا علی (علیه السلام) در همین حکمت ۴۲ که موضوع بحث ماست اثر صحیح شکوه از درد و بیماری به درگاه خدا را ریزش گناهان و اثر نادرست و غیر واقعی را اجر بردن معرفی می کنند . از طرفی می فرمایند: «جَعَلَ اللَّهُ مَا كَانَ مِنْ شَكْوَاكَ حَطّاً لِسَيِّئَاتِكَ»؛ خدا این شکوه و شکایتی که از درد و بیماری دارید باعث ریزش گناهانت قرار داده است. بعد می فرمایند : «فَإِنَّ الْمَرَضَ لَا أَجْرَ فِيهِ» البته اینجور نیست که بیماری ثواب داشته باشه چون ثواب دائر مدار عمل است . این بحث اول در بحث موضع شکوا که شکایت به خداست. اما موضع دوم شکوا و شکایت ، شکایت به مومن است. از نگاه مولا علی (علیه السلام) اگر کسی دردش ، حاجتش ، مشکلش را به مؤمنی بگوید و شکوه بکند، گویا به خداوند رفته و به درگاه خدا شکایت می کند . شما در حکمت ۴۲۷ می خوانید، کسی که حاجتش را به مؤمنی شکوه کند گویا آن حاجت را به درگاه خدا برده و شکوه کرده است. مصادیقی هم برای این شکوه به مؤمن هست که مصداق اصلیش در نهج البلاغه شکوه مردم به کارگزاران حکومت اسلامی است. در نهج البلاغه گله و شکوه مردم از مشکلات و ناراحتی هایشان به کارگزاران حکومت اسلامی، مصادیق متعددی دارد که به چند دسته تقسیمش کردند: اول شکوه به امیرالمؤمنین (علیه السلام) به عنوان رهبر جامعه از دست مسؤولین زیر دست. نمونه اش در نامه ۱۹ هست. حضرت در نامه به حاکم فارس نوشتند: « همانا دهقانان سرزمین تو از دست تو به خاطر غلظت و خشونت و قساوت و تحقیر مردم و سختگیری شکوه و شکایت به من کردند.» 🎙 حجت الاسلام ╰❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╯
📔 لذت مطالعه ( خلاصه کتاب) 🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند. (۳) انتشارات عهدمانا 🔵 کشیش به چهرهٔ غریبه نگاه کرده او از آن دست اقلیّت هایی به نظر می رسید که پس از فروپاشی شوروی ، آنها را اخراج می کردند نه کتاب فروش حرفه ای. پرسید : « پسرم ! چه کسی گفته است من خریدار کتاب های خطّی هستم ؟ گمان می کنم راه را اشتباه آمده اید. » غریبه با حالتی یأس آلود به در بزرگ سالن نگاه کرد. انگار از چیزی هراس داشت ، کشیش فکر کرد شاید کتاب همراه او یک کتاب سرقتی باشد . او فرصت کافی داشت تا غريبه را بیشتر بیازماید : « به نظرم خسته ای پسرم ! من هم دست کمی از تو ندارم. بهتر است روی این نیمکت نشینیم و حالا که به اینجا آمده ای ، نگاهی به کتابت بیندازیم. » هر دو روی نیمکت ردیف اول نشستند. غریبه کیف چرمی اش را روی پاهایش گذاشت. نگاه کشیش از روی کیف ، به زانوهای غریبه افتاد. کشیش پرسید : « اسمت چیست پسرم ؟ اهل کجایی ؟ غریبه در حالی که زیپ کیف را باز می کرد ، پاسخ داد : « رستم رحمانف... تاجیک هستم ، اما مدتی است در مسکو ، در یک شرکت ساختمانی به عنوان نگهبان کار میکنم. » کشیش به دست رستم نگاه کرد که داشت بقچه ای را از داخل کیف بیرون می آورد. کیف را روی زمین انداخت ، بقچه را روی زانوهایش گذاشت و گفت : « داخل این بقچه یک کتاب قدیمی است . دوستم که آن را دید ، گفت مال هزاروچهارصد سال پیش است. خطش عربی است. شاید یک کتاب دینی ما مسلمانان باشد. » ذهن کشیش هنوز روی هزار و چهارصد سال دور میزد ؛ کتابی با این قدمت یک گنج واقعی است. هنوز هیچ کتابی با این قدمت به دست نیامده است. ↩️ ادامه دارد...
🔵 ضرورت اطمینان به وعده های الهی 💠 ايمان بنده ای درست نباشد جز آنكه اعتماد او به آنچه در دست خداست بيشتر از آن باشد كه در دست اوست. 📒 ، حکمت ۳۱۰
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮ ✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌹 شرح (4) 🔹 بیماری و پاک شدن گناهان 🔻مصداق دوم شِکوه به کارگزاران حکومت اسلامی است. در نامه ۵۳ بند هشتم مولا علی (علیه السلام) به مالک اشتر نوشتند: « اگر اهل مالیات_مالیات دهندگان_به تو شِکوه کردند از سنگینی مالیات یا از مشکلی که برایشان پیش آمده نمی توانند مالیات بدهند یا قطع شدن آب و غیره، از آنها بار مالیات را سبک کن، به اندازه ای که امورشان اصلاح بشود. نکته آخر در مصادیق شِکوه این است که مولا علی (علیه السلام) در بند نهم از نامه ۵۳ به صورت یک قاعده کلی خطاب به مالک اشتر می فرمایند: « وقت بگذار شکایت هایِ مردم را خودت بشنو، بعد آنجا می فرمایند: « به خاطر اینکه شکایت های مردم از مشکلات نزد حاکمان اکثرا بی هزینه است. اینطور نیست که اگر بنشینی این شکایت ها را گوش بدهی، هزینهٔ سنگینی به حکومت تحمیل می‌شود و تو نمی توانی بدهی.» 🔸۳. شکایت به نا اهل 🔻 امّا موضع سوم و آخر دربارهٔ شِکوه، شکایت به نااهل است؛ که چند نکته دارد: اولا حضرت به طور کلی از شِکوه به غیر اهل بیت (علیهم السلام) نهی کردند که در واقع شِکوه به طاغوت است. 🔻در خطبه ۱۰۵ بندِ سوم می‌فرمایند: «...فاللهَ اللهَ أن تَشکُوا إلی مَن یُشکِی شَجوَکُم و لا یَنقُضُ بِرَأیِه ما قَد أبرَمَ لَکُم»؛ «خدارا خدارا از اینکه بخواهید شکایتتان را نزد کسی ببرید که نمی تواند مشکل شما را حل کند و با نظرش آنچه که برای شما و به نفع شما قطعی هم شده بوده را نقض کند. » نکته بعدی در شکایت به نا اهل، شکوه به کافر است. در حکمت ۴۲۷ می فرمایند: « کسی که شکایت بکند از حاجات خودش نزد کافر، گویا پیش کافر از دست خدا شکایت کرده است. » و سوم شِکوه از مصیبت مقدّر است. به صورت کلی شکایت از دست خدا تلقّی می‌شود که در حکمت ۲۲۸ می فرمایند که « وَ مَنْ أَصْبَحَ يَشْكُو مُصِيبَةً نَزَلَتْ بِهِ» ؛ «کسی که از مصیبت مقدّری که بر سرش آمده شکوه بکند، «فَقَدْ أَصْبَحَ يَشْكُو رَبَّهُ» در واقع از پروردگارش شکایت کرده است.» 🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع ╰❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╯
📔 لذت مطالعه ( خلاصه کتاب) 🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند. (۴) انتشارات عهدمانا آیا واقعا کتابی متعلق به قرن ششم میلادی در نیم متری او ، بقچه پیچ شده بود ؟ دلش می خواست بقچه را از دست او بگیرد ، گره اش را باز کند و بزرگ ترین شانس زندگی اش را لمس کند ؛ با خونسردی گفت : « بعید است کتابی از چهارده قرن پیش مانده باشد. شاید قدمتش چهار یا پنج قرن بیشتر نباشد... می خواهی بازش کنی تا من نگاهی به آن بیندازم ؟ » رستم با دست به در بستهای کلیسا اشاره کرد و گفت : « ممکن است در کلیسا را از داخل ببندید پدر ؟ من کمی می ترسم ... » کشیش پرسید : « از چه می ترسید ؟ کسی به داخل کلیسا نخواهد آمد. » رستم هنوز به در بسته چشم دوخته بود ، کشیش که او را نگران دید ، گفت « نترس پسرم ! اینجا خانهٔ خداست ، امن است. ما هم کار خلاقی نمی کنیم. » رستم گفت : « دو نفر روس به دنبال من بودند . تا پشت در کلیسا هم آمدند . فکر کنم آن ها به دنبال سرقت این کتاب باشند . من از آن ها می ترسم پدر » حالا بیم و هراس در کشیش بیش از رستم ، ضربان قلب او را بالا برد . بلافاصله بلند شد ، سعی کرد قدم هایش را بلند و آهسته بردارد و گیره ی در را از داخل بیندازد. ↩️ ادامه دارد...
🔵 شرایط تحقق اوامر الهی 💠 فرمان خدا را برپا ندارد جز آن كس كه در اجرای حق مدارا نكند، سازشكار نباشد و پيرو آرزوها نگردد. 📒 ، حکمت ۱۱۰
شرح حکمت ۴۲ قسمت ۵.mp3
1.95M
🌹سلسله جلسات ✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه 📒 5⃣ ⭕️ بیماری و پاک شدن گناهان 🎙حجت الاسلام
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮ ✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌹 شرح (5) 🔹 بیماری و پاک شدن گناهان 🔻اما قسمت پایانی مسأله شکوه و شکوا و شکایت، در حکمت۴۲ از نهج البلاغه، اقسام شکوه هاست. میشود بر اساس بیانات مولا علی (علیه السلام)، شکوه و شکایت در نهج البلاغه را به سه دسته : ▫️۱. شکوه بد ، ▫️۲.شکوه خوب و ▫️۳.شکوه عالی تقسیم کرد. 🔵 در مورد شکوهٔ بد سه چیز قابل بیان است: 1⃣ شکوه از مصیبت مقدر که حکمت ۲۲۸ است و قبلاً خواندیم. 2⃣ شکایت کردن از مشکلات و حاجات به کافر که در واقع در حکم شکایت کردن از خدا به کافر است و خیلی بد است. 3⃣ شکوه هایِ بی ربط معاویه در ماجرای قتل عثمان است که در بند سوم نامه ۲۸ حضرت آورده اند. 🔻در بند سوم نامه ۲۸ خطاب به معاویه می نویسند :« خیال کردی که من به همه خلفای قبل از خودم حسادت ورزیدم و علیه همه‌شان طغیان کردم؟ بر فرض هم اگر چنین بود بر تو جنایت نکردم که بخواهم از تو عذرخواهی کنم...» بعد حضرت استشهاد می کنند به یک مصرع از شعر که :« و تِلکَ شَکاه ظاهر عنکَ َعارَها» و این شکایت هایی است که اصلا ننگ و عارش به تو ربطی ندارد . 🔵 شکایت دسته دوم شکوه خوب است که در حکمت ۴۲۷ عرض شد، شکایت به مؤمن که در واقع در حکم شکایت از مشکلات به خداست . 🔵 و شکایت عالی در حکمت ۲۸۹ است؛ انسان های درجه یک بعد از اینکه مشکلشان حل می شود ، دردشان درمان می شود ، بیماریشان رفع می شود شکوه می کنند؛ در واقع این شکوه نوعی شکر گذاری است که خدا را شکر من سه ماه پیش یک بیماری گرفتم که خیلی درد داشت و خیلی خطرناک بود! الحمدلله خوب شدم . 🔻در حکمت ۲۸۹، حضرت علی (علیه السلام) درباره برادر خدایی که قبل ها داشته یکی از ویژگی های مثبت آن را اینطور بیان می کند :« وَ كَانَ لَا يَشْكُو وَجَعاً إِلَّا عِنْدَ بُرْئِهِ » ؛ برادر خدایی من اینگونه بود که از هیچ دردی شکایت نمی کرد، مگر وقتی که اون درد درمان شده بود و رفع شده بود . 🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع ╰❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📔 لذت مطالعه ( خلاصه کتاب) 🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند. (۵) 📚انتشارات عهدمانا پس از بستن گیرهٔ در، بازگشت. گفت : نگران نباش پسرم ! با من بیا تا به اتاقک پشت محراب برویم. آنجا دنج و امن است. به طرف در چوبی کوچک کنار محراب حرکت کرد . کشیش برای غلبه بر ترسش پرسید : تو مطمئنی که دو نفر تعقیبت می کردند ؟ » رستم گفت : « بله ، امّا به نظر نرسید که مأموران کا.گ.ب باشند ؛ اگر آنها به من شک داشتند دستگیرم می کردند. حتما دزد بودند و می خواستند کیفم را بدزدند. » کشیش بیش از این نمی توانست بر ترس و کنجکاوی اش غلبه کند. گفت : « بازش کن ببینم چیست ؟ رستم گره های بقچه را گشود. اوراق کوچک و بزرگی که شیرازه ای نداشت ، نگاه کشیش را به خود جلب کرد . ورق های کاغذ پاپیروس مصری ، قلب کشیش را لرزاند صندلی اش را جلوتر کشید و خودش را روی میز خم کرد و با چشم هایی که هر لحظه ریز و ریزتر می شد به ورق های پاپیروس نگاه کرد. با دو انگشت دست و با احتیاط بسیار، ورق رویی را لمس کرد تا مطمئن شود آنچه می بیند یک رؤیا نیست ، بلکه شاید یک معجزه باشد. طاقت نشستن نداشت. از جا بلند شد و ایستاد و روی میز خم شد. از جیب بغل قبایش عینکش را درآورد و به چشم زد. حالا بهتر می توانست رنگ زرد و کهنهٔ اوراق را ببیند. رنگ صورت کشیش قرمز شده بود. رستم پرسید: حالتان خوب است؟ کشیش گفت : بله فکر کنم فشارم بالا رفته. ↩️ ادامه دارد...
🔵 ارزش علم و حکمت 💠 حكمت را هر كجا كه باشد فراگير، گاهی حكمت در سينهٔ منافق است و بی تابی كند تا بيرون آمده و با همدمانش در سينهٔ مؤمن آرام گيرد. 📒 ، حکمت ۷۹
شرح حکمت۴۳ قسمت ۱.mp3
3.14M
🌹سلسله جلسات ✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه 📒 ۴۳ 1⃣ ⭕️ الگوهاى انسانى (فضائل اخلاقى یکى از یاران) 🎙حجت الاسلام
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮ ✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌹 شرح (1) 🔹 الگوهای انسانی (فضائل اخلاقی یکی از یاران) 💠 امیرالمؤمنین(علیه السلام)، در این حکمت در یادکرد از خباب بن اَرَت، یکی از اصحاب بزرگوار پیامبر عظیم الشأن و امیرالمؤمنین(علیه السلام) می‌فرماید: یَرحَمُ الله خَبابَ بنَ الاَرَت، فَلَقَد اَسلَمَ راغِبا و هاجَرَ طائعا و قَنِعَ بِالکَفاف و رَضِیَ عَنِ اللهِ و عَاشَ مُجَاهِداً. 🔻ابتدا باید ببینیم خَباب بن اَرَت کیست و چه شخصیت و جایگاه و سوابق و خدماتی در اسلام دارد. خَباب بن اَرَت، یکی از اصحاب پیامبر عظیم الشأن اسلام و امیرالمؤمنین (علیه السلام) است، که هفده سال بعد از عام الفیل و بیست و سه سال پیش از بعثت در مکّه متولد شد. درباره اینکه او عرب است یا عجم، اختلاف است؛ اما قرائنی وجود دارد که ثابت می کند خباب بن ارت عجم است. حالا یا ایرانی است از ناحیه کسکر یا نبطی است. یکی از قرائنی که برای اثبات عجم بودن خباب بن ارت هست، وجه تسمیه پدر او به ارت است. ارت از آن جهت به پدر خباب گفتند، چون در تکلّم به زبان عربی «رِتَّه» داشت. «رِتَّه» یعنی لکنت. یعنی وقتی می خواست عربی صحبت کند گیر می کرد. بنابراین معلوم می شود زبان مادری او عربی نبوده است. البته در اسامی افراد صدر اسلام یک خبّاب دیگر هم هست که در واقع کنیه اش ابویحیی است و غلام عُتبَةِ بنِ غزوان بوده که در سال ۱۹ هجری در زمان خلیفه دوم از دنیا رفت. خَباب بن اَرَت که در حکمت ۴۳ است کُنیه اش ابوعبدالله است. جالب است که این کنیه را هم وقتی اولین فرزند خباب به دنیا آمد، پیامبر نام فرزندش را عبدالله و کنیه خباب را ابوعبدالله گذاشتند. خباب فرزندانی هم دارد که یکی از آنها همین عبدالله است که از فرماندهان سپاه امام (علیه السلام) در جنگ نهروان با خوارج بود، که در همان جنگ به دست خوارج به شهادت رسید. نسل خَباب بن اَرَت تا زمان هشام بن ملک (یعنی تا ۲۱۸ هجری قمری) در کوفه بودند. 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع ╰❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 السلام علیک یا اباعبدالله وقتی هوای شهر نفس گیر می شود با روضه ی حسین نفس تازه می کنم ◼️ فرا رسیدن ماه محرم و ایام شهادت سرور شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام و یاران ایشان را خدمت حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنا له الفدا و تمام شما تسلیت عرض می نماییم.
📔 لذت مطالعه ( خلاصه کتاب) 🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند. (۶) 📚 انتشارات عهدمانا کشیش با صدایی پر از خش خش که از گلوی خشکش بیرون می زد پرسید : «تو این کتاب را از کجا آوردی؟» با فروپاشی شوروی مثل اینکه خاک ها شخم می خوردند، همهٔ آن کتاب های قدیمی از دل خاک بیرون می آمدند. این کتاب اما با همهٔ آنها فرق می کرد ؛ اوراق کاغذ پاپیروس مصری داد می زد که باستانی اند. با اینکه هنوز کلمه ای از نوشته ها را نخوانده بود، حسی به او می گفت این کتاب گنجی است که آشکار شده و معجزه ای آن را به دست او رسانده است. کاغذهای پاپیروس و اوراق پوست آهو ثابت می کرد که قدمت این نسخهٔ خطّی بیشتر از آن است که بشود تصوری از آن داشت. کشیش جانِ تازه ای گرفت، شروع کرد به ورق زدن اوراق. بوی کهنگی کتاب را استشمام می کرد ؛ کتابی که باید به هر شکل آن را به چنگ می آورد . کشیش سرش را بلند کرد ، خودش را از روی میز عقب کشید و به پشتی صندلی تکیه داد گفت : « ظاهراً این کتاب یک کتاب قدیمی است ؛ اما باید آن را با دقت ببینم و صفحاتی از آن را بخوانم تا معلوم شود موضوع آن چیست و چه ارزشی دارد. هنوز نویسندهٔ کتاب مشخص نیست. می دانید که بخشی از ارزش کتاب ، به نویسندهٔ آن بستگی دارد. من نمی توانم همهٔ اطلاعات لازم دربارهٔ این کتاب را الان به دست بیاورم . باید چند ساعتی روی آن کار کنم. الان هم غروب است و باید از کلیسا بروم. فردا عصر دربارهٔ کتاب با هم صحبت خواهیم کرد. اگر آن را مفید یافتم ، با قیمت خوبی از تو خواهم خرید. مطمئن باش پسرم. ↩️ ادامه دارد...
🚨تاریخ‌به افق کربلا 🏴روز اول محرم الحرام سال ۶۱ هجری قمری بر امام حسین(ع) و همراهانش چطور گذشت؟ ▪️امام حسین(ع) همراه با کاروانش به منزلگاه قصر بنی مقاتل رسید و ...
🔵 وظیفه سرمایه‌داران 💠 همانا خدای سبحان روزی فقرا را در اموال سرمايه داران قرار داده است، پس فقيری گرسنه نمی ماند جز به كاميابی توانگران و خداوند از آنان نسبت به گرسنگی گرسنگان خواهد پرسيد. 📒 ، حکمت ۳۲۸
شرح حکمت ۴۳ قسمت ۲.mp3
2.05M
🌹سلسله جلسات ✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه 📒 2⃣ ⭕️ الگوهاى انسانى (فضائل اخلاقى یکى از یاران) 🎙حجت الاسلام
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮ ✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌹 شرح (2) 🔹الگوهاى انسانى (فضائل اخلاقى یکى از یاران) (خباب بن ارت) سوابق بسیار درخشانی در اسلام دارد؛ 🔸 اولاً : اولین نفر از نبتیان است که مسلمان شد. طبق روایتی منقول از امیرالمؤمنین (علیه السلام). 🔸 ثانیاً : ششمین یا دهمین یا یازدهمین یا حداکثر بیستمین کسی است که به پیامبر(صلوات الله علیه و آله) ایمان آورد. 🔸 ثالثاً : سومین کسی است که اسلامِ خودش را اظهار کرد. قبل و بعد از هجرت فقیر بود. حتی تحت شکنجه مشرکان مکه هم حاضر به دست برداشتن از پیامبر و اسلام نشد؛ درحالیکه آن موقع سنّش بین بیست و سه تا بیست و پنج سال بود. در تفسیر منسوب به امام عسکری (علیه السلام) نقل شده که او زیر غُل و زنجیر و شکنجه به پیامبر (صلوات الله علیه) و اهل بیت (علیهم السلام) متوسّل شد و به صورت معجزه آسایی نجات پیدا کرد. در صدر اسلام فعالیت های تبلیغی داشت؛ از جمله آموزش قرآن به سعید بن زید ؛ داماد عمر و همسر زید که دختر عمر بود. تاریخ نقل کرده که اساسا عمر با کوشش خباب بن ارت مسلمان شد. در تمام غزوات(جنگ هایی که پیامبر خودشان حضور داشتند) ، خباب بن ارت هم حضور داشت. نزدیک سی و دو روایت از پیامبر (صلوات الله علیه و آله) از طریق خباب بن ارت نقل شده، از جمله روایتی که سبقت امام علی (علیه السلام) را در ایمان اثبات می کند. 🔻او اولین کسی است که در کوفه با آجر خانه ساخت. عثمان یک روستا را به عنوان اقطاع به او بخشید اما خباب بن ارت هنگام مرگ نگران بود که نکند این مزد تمام زحماتش بوده که در دنیا گرفته. قبل از بعثت آهنگر بود و شمشیر ساز و تعمیرکار شمشیر بسیار ماهر و معروفی. 🔻 درباره مرگش اختلاف است؛ بعضی ها گفتند وقتی جنگ صفین اتفاق افتاد، خباب بن ارت بیمار بود لذا نتوانست در جنگ شرکت کند و وقتی حضرت در صفین بودند او در کوفه از دنیا رفت و امیرالمؤمنین (علیه السّلام) وقتی برگشتند از کنار قبر او که عبور می کردند خارج از شهر کوفه، این جملات حکمت ۴۳ را در مورد او فرمودند. 🔻اما بعضی دیگر معتقدند او بیمار بود اما وقتی امیرالمؤمنین (علیه السلام) و یارانش از صفین برگشتد از دنیا رفت و خود حضرت بر او نماز خواند و او را به خاک سپرد. خَباب بن اَرت که در هفتاد و سه سالگی از دنیا رفت، اولین کسی بود که بیرون از کوفه و کنار دروازه دفن شد؛ در نقطه ای که بعدها به «نجف» موسوم شد. 🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع ╰❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╯