eitaa logo
مجلس شهدا
908 دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
8.6هزار ویدیو
72 فایل
🍃کانال مجلس شهدا🍃 ⚘پیام رسان " ایتا "⚘ http://eitaa.com/majles_e_shohada 🌹ما سینه زدیم بی صدا باریدند از هر چه که دم زدیم آنها دیدند ما مدعــیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدارا چیدند🌹 ارتباط باخادمِ شهدا ،تبادل ,پیشنهادات👇 @abre_barran
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 جاسوس بازی مجموعه گاندو را که می بینم علی رغم همه جذابیت های داستانی آن و رشادت ها و افتخارات بچه های اطلاعاتی کشورمان که مایه مباهات است ، خیلی ناراحت می شوم وقتی می بینم انواع خائنین و جاسوس ها و نفوذی ها در مهمترین دستگاه ها و مجموعه های دولتی و حتی در کنار دست وزیر خارجه و بیخ گوش رئیس جمهور حضور داشته اند جگرم می سوزد. و در حین تماشای این صحنه های آزاردهنده ، صحنه های مشمئزکننده دیگری هم به یادم می آید ، مثل وقتی که محمدجواد ظریف پس از رسیدن به وزارت از اولین و سریع ترین اقداماتی که کرد بازگشایی " توام با افتخار" همین سفارت انگلیسِ خبیث بود ... قاسم اکبری بیداری ملت @bidariymelat 🏴 @majles_e_shohada 🏴
11.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 جوانی که به واسطه اشک در مجالس روضه از مرگ نجات یافت ▪️این قسمت: صعود ▫️تجربه‌گر : آقای حسن تحققی @khandehpak 🏴 @majles_e_shohada 🏴
🏴 لا یوم کیومک یا اباعبدالله ‍ کفن را باز نکردند. ریحانه پرسید «اگر دوست باباست پس چرا عکس بابا مهدیِ من روی اونه؟» انگار اضطراب گرفته باشد، لبهایش کبود شده بود و چانه‌اش می‌لرزید. بغلش کردم و چسباندمش به سینه‌ام. آرام در گوشش گفتم «ریحانه جان اگر راستش را بگویم من را می‌بخشی؟ این پیکر بابامهدی است.» یکهو دلش ترکید و داد ‌زد «نه، این بابای منه؟ این بابا مهدی منه؟ این بابا مهدی خوب منه؟» برادرم خواست بغلش کند و ببرد. سفت تابوت را چسبیده بود و جدا نمی‌شد. از صدای گریه‌های ریحانه مردم به هق هق افتادند. دوباره در گوشش گفتم «ریحانه جان یک کار برای من می‌کنی؟» با همان حال گریه گفت «چه کار؟» بوسیدمش و گفتم «پاهای بابا را ببوس.» پرسید «چرا خودت نمی‎بوسی؟» گفتم «همه دارند نگاهمان می‎کنند. فیلم می‎گیرند. خجالت می‎کشم.» گفت «من هم نمی‎بوسم.» گفتم «باشه. اگر دوست نداری نکن ولی اگر خواستی یکی هم از طرف من ببوس.» یک نگاهی توی صورتم کرد. انگار دلش سوخته باشد. خم شد و پاهای مهدی را بوسید. سرش را بلند کرد و دوباره بوسید. آمد توی بغلم و گفت «مامان از طرف تو هم بوسیدم. حالا چرا پاهایش؟» گفتم «چون آن پاها همیشه خسته بود. همیشه درد می‌کرد. چون برای دفاع از حرم حضرت زینب(س)و حضرت رقیه(س) قدم برمی‌داشت.» یکهو ساکت شد و شروع کرد به لرزیدن. بدنش یخ یخ بود. احساس کردم ریحانه دارد جان می‌دهد. به برادرم التماس کردم ببردش. گفتم اگر سر بابایش را بخواهد من چه کار کنم؟ اگر بخواهد صورت بابا مهدی را ببیند چه طور نشانش بدهیم؟ اگر می‌دید طاقت می‎آورد؟ نه، به خدا که بچه‌ام دق می‌کرد.
🌹امیرالمؤمنین علیه السلام ❗️گناه، درد است، آمرزش خواهى داروى آن است و تكرار نكردن ، درمانِ آن. 📙 غررالحکم ۱‌۸۹۰
💌 لطف خدا
5.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📸تصاویری از فرمانده شهید مدافع حرم "مرتضی حسین پور"(حسین قمی) در میدان نبرد • #ʝøɪɴ @kami_ta_shohada 🏴 @majles_e_shohada 🏴
نزدیک ایام که میشد ، دیگه دل تو دلش نبود جواد بود و پیراهن مشکی که کل ایام ماه محرم و صفر تنش بود خیلی مقید بود هر شب حتما در هیئت حضور داشته باشه اکثر وقتها هم تو آشپزخانه مسجد بود و مشغول آماده کردن شام هیئت... جواد ثابت کرد بچه هیئتی آخرش شهید میشه... 🌷 @kami_ta_shohada 🏴 @majles_e_shohada 🏴
22.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ملکوت اشک بر ابا عبدالله الحسین( ع ) علی خیر آبادی • #ʝøɪɴ ↷ @kami_ta_shohada 🏴 @majles_e_shohada 🏴
🔴 هم قد گلوله توپ بود گفتن:چه جوری اومدی اینجا ؟ گفت:با التماس ! گفتن:چه جوری گلوله رو بلند میکنی میاری ؟ گفت:با التماس ! به شوخی گفتم میدونی آدم چه جوری شهید میشه؟ لبخندی زد و گفت:با التماس ! وقتی تکه های بدنشو جمع میکردن ، فهمیدم چقدر التماس کرده !!! ✍️ عمار بیداری ملت @bidariymelat 🏴 @majles_e_shohada 🏴