شعب ابیطالب گرسنگی بود و تشنگی و محرومیت از همه ی امکانات اولیه ی زندگی؛ کسانی حق دارند به شرایط شعب ابیطالبی اعتراض کنند که در این ۴۳ سال در فقر مطلق شعب ابیطالبی زیسته باشند؛ نه کسانی که فقط قیمت یک لباس یا کفش برندشان به اندازه خرجی یک ماهِ یک خانواده کم در آمد است
🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃
🔹رسانه اختصاصی مجمع اسلامی محبین اهل البیت علیهم السلام 🔹
☘️@majmamohebin
🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃
🔹رسانه اختصاصی مجمع اسلامی محبین اهل البیت علیهم السلام 🔹
☘️@majmamohebin
🔴حاج قاسم سلیمانی :این انقلاب ، آنقدر تلاطم و سختی دارد که یک روزی شهدا آرزو میڪنند زندہ شوند و برای دفاع از انقلاب دوبارہ شهید شوند ....
🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃
🔹رسانه اختصاصی مجمع اسلامی محبین اهل البیت علیهم السلام 🔹
☘️@majmamohebin
فردا سخنرانی سید حسن نصرالله
🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃
🔹رسانه اختصاصی مجمع اسلامی محبین اهل البیت علیهم السلام 🔹
☘️@majmamohebin
9.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صحبت های پسر شهید همت در رابطه با سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃
🔹رسانه اختصاصی مجمع اسلامی محبین اهل البیت علیهم السلام 🔹
☘️@majmamohebin
تا آخر عمر غمت از دل نرود ...😭😭
🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃
🔹رسانه اختصاصی مجمع اسلامی محبین اهل البیت علیهم السلام 🔹
☘️@majmamohebin
تا آخر عمر غمت از دل نرود ...😭😭
🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃
🔹رسانه اختصاصی مجمع اسلامی محبین اهل البیت علیهم السلام 🔹
☘️@majmamohebin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جانم به فدای خنده هایت 😭😭😭
🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃
🔹رسانه اختصاصی مجمع اسلامی محبین اهل البیت علیهم السلام 🔹
☘️@majmamohebin
شادی روحش صلوات ...
🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃
🔹رسانه اختصاصی مجمع اسلامی محبین اهل البیت علیهم السلام 🔹
☘️@majmamohebin
جایتان همیشه خالی می ماند .....
شادی روحشان صلوات بر محمد و آل محمد
🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃
🔹رسانه اختصاصی مجمع اسلامی محبین اهل البیت علیهم السلام 🔹
☘️@majmamohebin
🗨 این چند خط وصیت حاج قاسم به قدری آموزنده است که امشب هم خواندم و گریه کردم؛ خصوص اون فرازی که میگن خیلی خسته ام و ...
«بسم الله الرحمن الرحیم
آیا این آخرین سفر من است یا تقدیرم چیز دیگری است که هر چه باشد در رضایش راضیام. در این سفر برای تو می نویسم تا در دلتنگیهای بدون من یادگاری برایت باشد. شاید هم حرف به درد بخوری در آن یافتی که به کارت آید.
هر بار که ســفر را آغاز میکنم احساس می کنم دیگر نمی بینمتان. بارها در طول مســیر چهرههای پر از محبتتان را یکی یکی جلوی چشمانم مجسم کردهام و بارها قطرات اشکی به یادتان ریختهام.
دلتنگتان شدهام، به خدا ســپردمتان. اگر چه کمتر فرصت ابراز محبت یافتهام و نتوانستم آن عشق درونی خودم را به شما برسانم. اما عزیزم هرگز دیدهای کسی جلوی آیینه خود را ببیند و به چشمان خود بگوید دوستتان دارم، کمتر اتفاق میافتد اما چشمانش برایش باارزشترینند. شما چشمان منید. چه بر زبان بیاورم و چه نیاورم برایم عزیزید. بیش از بیست سال است که شما را همیشه نگران دارم و خداوند تقدیر کرده این جان پایان نپذیرد و شما همیشه خواب خوف ببینید. دخترم هر چه در این عالم فکر می کنم و کردهام که بتوانم کار دیگری بکنم تا شما را کمتر نگران کنم، دیدم نمی توانم و این به دلیل علاقهی من به نظامیگری نبوده و نیست. به دلیل شغل هم نبوده و نخواهد بود. به دلیل اجبار یا اصرار کسی نبوده است و نیست. نه دخترم من هرگز حاضر نیستم به خاطر شغل، مسئولیت، اصرار یا اجبار حتی یک لحظه شما را نگران کنم، چه برسد به حذف یا گریاندن شما.
من دیدم هرکس در این عالم راهی برای خود انتخاب کرده است یکی علم میآموزد و دیگری علم میآموزاند. یکی تجارت می کند کسی دیگر زراعت می کند و میلیونها راه یا بهتر است بگویم به عدد هر انسان یک راه وجود دارد و هر کس راهی را برای خود برگزیده است. من دیدم چه راهی را می بایست انتخاب کنم. با خود اندیشیدم و چند موضوع را مرور کردم و از خود پرسیدم اولا طول این راه چقدر است انتهای آنها کجاست، فرصت من چقدر است. و اساساً مقصد من چیست. دیدم من موقتم و همه موقت هستند. چند روزی می مانند و می روند. بعضیها چند سال برخیها ده سال اما کمتر کسی به یک صد سال می رسد. اما همه می روند و همه موقتند. دیدم تجارت بکنم عاقبت آن عبارت است از مقداری سکه براق شده و چند خانه و چند ماشین. اما آنها هیچ تأثیری بر سرنوشت من در این مسیر ندارد . فکر کردم برای شــما زندگی کنم دیدم برایم خیلی مهماید و ارزشمندید به طوری که اگر به شما درد برسد همهی وجودم را درد فرا میگیرد. اگر بر شما مشکلی وارد شود من خودم را در میان شــعلههای آتش می بینم. اگر شما روزی ترکم کنید بند بند وجودم فرو می ریزد. اما دیدم چگونه می توانم حلال این خوف و نگرانیهایم باشم. دیدم من باید به کسی متصل شوم که این مهم مرا علاج کند و او جز خدا نیست. این ارزش و گنجی که شما گلهای وجودم هســتید با ثروت و قدرت قابل حفظ کردن نیست. وگرنه باید ثروتمندان و قدرتمندان از مــردن خود جلوگیــری کنند و یا ثروت و قدرتشــان مانع مرضهای صعبالعلاجشان شود و از در بسترافتادگی جلوگیری نماید. من خدا را انتخاب کرده ام و راه او را. اولین بار است که به این جمله اعتراف میکنــم؛ هرگز نمی خواســتم نظامی شــوم، هرگز از مدرج شــدن خوشــم نمیآمد. من کلمهی زیبای قاسم را که از دهان پاک آن بسیجی پاسدار شهید برمی خاست بر هیچ منصبی ترجیح نمی دهم. دوست داشتم و دارم قاسم بدون پسوند یا پیشوندی باشم. لذا وصیت کردم روی قبرم فقط بنویسید سرباز قاسم، آن هم نه قاسم سلیمانی که گندهگویی است و بار خورجین را سنگین می کند.
ادامه ..
🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃
🔹رسانه اختصاصی مجمع اسلامی محبین اهل البیت علیهم السلام 🔹
☘️@majmamohebin
🗨ادامه وصیت نامه حاج قاسم
عزیزم از خدا خواستم همه شریانهای وجودم را و همهی مویرگهایم را مملو از عشق به خودش کند . وجودم را لبریز از عشق خودش کند. این راه را انتخاب نکردم که آدم بکشم، تو میدانی من قادر به دیدن بریدن سر مرغی هم نیستم. من اگر سلاح به دست گرفتهام برای ایستادن در مقابل آدمکشان است نه برای آدم کشتن. خود را سرباز در خانه هر مسلمانی می بینم که در معرض خطر است و دوست دارم خداوند این قدرت را به من بدهد که بتوانم از تمام مظلومان عالم دفاع کنم. نه برای اسلام عزیز جان بدهم که جانم قابل آن را ندارد، نه برای شیعهی مظلوم که ناقابلتر از آنم، نه نه... بلکه برای آن طفل وحشتزده بیپناهی که هیچ ملجأیی برایش نیست، برای آن زن بچهبهسینه چسبانده هراسان و برای آن آواره در حال فرار و تعقیب، که خطی خون پشت سر خود بر جای گذاشته است می جنگم.
عزیزم من متعلق به آن سپاهی هستم که نمی خوابد و نباید بخوابد. تا دیگران در آرامش بخوابند. بگذار آرامش من فدای آرامش آنان بشود و بخوابند. دختر عزیزم شما در خانه من در امان و با عزت و افتخار زندگی می کنید. چه کنم برای آن دختر بی پناهی که هیچ فریادرسی ندارد و آن طفل گریان که هیچ چیز... که هیچ چیز ندارد و همه چیز خود را از دست داده است. پس شما مرا نذر خود کنید و به او واگذار نمایید. بگذارید بروم، بروم و بروم. چگونه می توانم بمانم در حالی که همه قافله من رفته است و من جا ماندهام.
دخترم خیلی خستهام. سی سال است که نخوابیدهام اما دیگر نمی خواهم بخوابم. من در چشمان خود نمک می ریزم که پلکهایم جرأت بر هم آمدن نداشته باشــد تا نکند در غفلت من آن طفل بیپناه را سر ببرند. وقتی فکر می کنم آن دختر هراسان تویی، نرجس اســت، زینب است و آن نوجوان و جوان در مسلخ خوابانده که در حال سربریده شدن است حسینم و رضایم است از من چه توقعی دارید؟ نظارهگر باشم، بیخیال باشم، تاجر باشم؟ نه من نمی توانم اینگونه زندگی بکنم.
والسلام علیکم و رحمت الله»
📌عقربه های ساعت بی رحمانه به سمت
بامداد یک و بیست دقیقه سیزدهم دی ماه
در حرکتاند..
و تو!
در این لحظات با خدای خود
چگونه سخن میگویی؟
😭😭😭😭😭
#جان_فدا
شادی روحش صلوات ...
🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃
🔹رسانه اختصاصی مجمع اسلامی محبین اهل البیت علیهم السلام 🔹
☘️@majmamohebin