#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
نام مارا نوشتهاند "غلام"، نام فامیلِمانْ "امام رضا"
به دل ماست روحْ "امام حسین"، به تن ماست جانْ "امام رضا"
مادرم جای شعر لالایی، همه شب از کرامتت میگفت
پدرم زیر گوش من خوانده، لابه لای اذانْ امام رضا
کودکیهای من کنار تو بود، بین این صحنها بزرگ شدم
سالها با کبوتران حرم، خوردهام آب و نانْ امام رضا
کودکیام چقدر زود گذشت، دل من تنگ شد برای خودم
من حسابی عوض شدم اما، تو همانی همانْ امام رضا
حرم تو همیشه غوغا بود، آخرین خانهی امید همه
هفتمین قبلهگاه زائرها، هشتمین آسمانْ امام رضا
بین آغوشِ صحنها بودند، زائرانی که گریه میکردند
دختری لال، ناله زد بینِ، اشک و لکنت زبانْ امام رضا
مادرش بین صحنها افتاد، پدرش گریه کرد و داد کشید
یا امام رئوف ممنونم، حضرت مهربانْ امام رضا
پیرمردی که اهل باران بود، چشمهای داشت بین چشمانش
با نوای کریمخانی خواند، خادم روضهخوانْ امام رضا
من که روی سیاه آوردم، کولهبار گناه آوردم
به تو آقا پناه آوردم، بده برگِ امانْ امام رضا
#احمد_ایرانی_نسب
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
با خود چمدانی از گناه آوردم
همراه خودم روی سیاه آوردم
اینجا نمیآمدم کجا میرفتم؟
از دست خودم به تو پناه آوردم
#محمدحسن_بیات_لو
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
نام مارا نوشتهاند "غلام"، نام فامیلِمانْ "امام رضا"
به دل ماست روحْ "امام حسین"، به تن ماست جانْ "امام رضا"
مادرم جای شعر لالایی، همه شب از کرامتت میگفت
پدرم زیر گوش من خوانده، لابه لای اذانْ امام رضا
کودکیهای من کنار تو بود، بین این صحنها بزرگ شدم
سالها با کبوتران حرم، خوردهام آب و نانْ امام رضا
کودکیام چقدر زود گذشت، دل من تنگ شد برای خودم
من حسابی عوض شدم اما، تو همانی همانْ امام رضا
حرم تو همیشه غوغا بود، آخرین خانهی امید همه
هفتمین قبلهگاه زائرها، هشتمین آسمانْ امام رضا
بین آغوشِ صحنها بودند، زائرانی که گریه میکردند
دختری لال، ناله زد بینِ، اشک و لکنت زبانْ امام رضا
مادرش بین صحنها افتاد، پدرش گریه کرد و داد کشید
یا امام رئوف ممنونم، حضرت مهربانْ امام رضا
پیرمردی که اهل باران بود، چشمهای داشت بین چشمانش
با نوای کریمخانی خواند، خادم روضهخوانْ امام رضا
من که روی سیاه آوردم، کولهبار گناه آوردم
به تو آقا پناه آوردم، بده برگِ امانْ امام رضا
#احمد_ایرانی_نسب
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
تا بر حریم امن حرم پا گذاشتم
انگار سر به دامن دریا گذاشتم
موج عطوفت تو رسید و مرا گرفت
اندوه را به عشق تو، تنها گذاشتم
بغضی که شوق داشت کنار تو بشکند
آنجا به حال خوب خودش واگذاشتم
پایینِ نامهای که سپردم به خادمان
یک جا برای "باشد" و "امضا" گذاشتم...
یک کُنج دِنج، زیر قدمهای زائران
دل را گره زدم به تو و جا گذاشتم....
#نفیسه_سادات_موسوی
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات؛ #زیارت_مخصوصه؛ #امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
خدا روز ازل ما را به عشقت آشنا کرده
چه عشقی که مرا از قید این عالم رها کرده
نه اربابم، نه سلطانم، خدا را شکر میگویم
که ما را در حریم حضرت سلطان، گدا کرده
عزیز هر دو عالم شد، به بزم عشق مَحرم شد
کسی که رو به درگاهِ علی موسی الرضا کرده
نگاهش رحمت و رأفت، وجودش پاکی و عصمت
خدا در " اِنَّمایش " حق مطلب را ادا کرده
همه در حسرت جنت، خدا هم از سَرِ رحمت
دری را از حرم سوی بهشت خویش وا کرده
ولی جنت نمیآید به چشم زائرت وقتی...
...شبی را در کنار تو سحر کرده، صفا کرده
خجالت می کشم وقتی که میآیم حضور تو
ترحم کن به این بنده که سر تا پا خطا کرده
به سقاخانهات بردم پناه از درد و بیماری
چه سقاخانهای که درد عالم را دوا کرده
همه آیینهها لبیک میگویند آن کس را
که یکبار از صمیم دل تو را خوانده صدا کرده
قسم بر خطّهی طوست، قسم بر شوق پابوست
زیارتهای مخصوصت، دلم را مبتلا کرده
دلا بنگر افاضاتش، ببین بحرِ کراماتش
ببین نور ضریحش بی خدا را با خدا کرده
معطل کردن سائل به پشت در مرامش نیست
به هر کس آمده در این حرم فوراً عطا کرده
نمیگوید گنهکاری، نمیگوید خطا داری
فقط آغوش بگشوده، محبتها به ما کرده
نرفته از حرم بیرون، کسی مأیوس یا محزون
حوائج را به لطف و رحمتش یکیک روا کرده
تشرف در حرم با اختیار خویش ممکن نیست
یقین دارم که زهرا مادرش ما را دعا کرده
قیامت هست پشت پنجره فولاد، یعنی که
خدا قبل از قیامت شور محشر را به پا کرده
چه سِرّی هست در پایین پایش هر که میآید
تمنای زیارت از نجف تا کربلا کرده
**
صفا در قلب این صحن و، بساط روضه هم پهن و
دو چشمم اشک میبارد، هوای نینوا کرده
قسم بر نور عین تو، به فَابکِ لِلحسینِ تو
تو میدانی که عاشورا به قلب ما چهها کرده
قسم بر پلک مجروحت، قسم بر جدّ مذبوحت...
چه کس با یک غریبِ بی دفاع اینگونه تا کرده؟
برو در قتلگاه ای دل، ببین آن بی حیا قاتل
چگونه نیزهها را در دل گودال جا کرده؟
تو را گیرم که دشمن کشت با لبهای عطشانت
تنت را بی کفن روی زمین، عریان چرا کرده؟
صدای مادرت پیچیده در عالم که میگوید:
بمیرم...بی کفن، جا در میان بوریا کرده
بُنَیَّ روی دامان خودم بودی، خودم دیدم
چگونه قاتلت با خنجرش سر را جدا کرده
#مجتبی_شکریان
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
هرچند که مسکین و تهیدستم من
از سُکر سلام بر شما مستم من
گویند سلام مستحب است، آری
مشتاق جواب واجبش هستم من
استاد #محمدجواد_غفورزاده
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
آرام گشته هر کس شد بی قرارِ این در
شأن بهشت دارد گرد و غبارِ این در
خورشید سر برآرد هر صبح از حریمش
گردد مدار عالم هم بر مدارِ این در
خاکش دواست اینجا، دارالشفاست اینجا
درمان و درد باشد در اختیارِ این در
موسی نشسته اینجا، عیسی نشسته اینجا
دیدیم انبیا را حتی کنارِ این در
دنیا نبود و بودیم ما بنده ی مرامش
خاکی نبود و بودیم ما خاکسارِ این در
انگور بعدِ ما بود، میخانه بعدِ ما بود
تاکی نبود و بودیم ما مِی گُسارِ این در
#عاصی_خراسانی
قالَ الرّضا عَلیه السَّلام :
کَمالُ الدّینِ ولایَتُنا وَ البَرائتُ مِن عَدُوِّنا
با مِهر مولایم رضا؛
لعنت به مَامون می کُنم
در سجدهء خود، با خدا
لعنت به مَامون می کنم 🧨
از بسکه بیزارم ازاو
زآن کافرِ بی آبرو
در پیشگاه انبیا
لعنت به مَامون می کنم 🧨
با حضرتِ خَیرُالبَشَر
از بابِ دفع و رَفعِ شرّ
بی حَدّ و بی چون و چرا
لعنت به مَامون می کنم 🧨
من با امامِ اوصیاء
یعنی علیِّ مرتضا
از ابتدا تا انتها
لعنت به مَامون می کنم 🧨
تا این که مولایم رضا
راضی شود از من لِذا
با حضرت خَیرالنِسا
لعنت به مَامون می کنم 🧨
دور از هراس و واهمه
با محسن بنِ فاطمه
هم در خفا هم بر مَلا
لعنت به مَامون می کنم 🧨
شکرِ خدا که دائماً
با سروَر و یارم حسن
تا قلب من گیرد جَلا
لعنت به مَامون می کنم 🧨
من با حسین بن علی
با کینهء از اوّلی
در جای جای ِ کربلا
لعنت به مَامون می کنم 🧨
من با امام العارفین
سجّاد، زین العابدین
از حق نگردم تا جدا
لعنت به مَامون می کنم 🧨
من عهد بستم بارِها
با حضرت باقر که تا
پایان عمرم از وفا
لعنت به مَامون می کنم 🧨
با این تبرّائی که در ،
این قلب دارم چون گُهَر
با صادق آلِ عبا
لعنت به مَامون می کنم 🧨
موسی بن جعفر را ببین
گوید به صوتی دلنشین :
با لعنِ هارونِ دَغا
لعنت به مَامون می کنم 🧨
مهمان ِ جنّت می شوم
من غرق رحمت می شوم
با حضرت معصومه تا
لعنت به مَامون میکنم 🧨
با نور امّیدم؛ رضا
با شَرطِ توحیدم؛ رضا
تا حقّ ِ او گردد اَدا
لعنت به مَامون می کنم 🧨
من با جواد ِ اهل بیت
دائم به یاد اهل بیت
خواهم شوم حاجت روا
لعنت به مَامون می کنم 🧨
با حضرت هادی که ما؛
کردیم بر او اقتدا
در محضرش در سامِرا
لعنت به مَامون می کنم 🧨
من با امامِ عسکری
در آستانِ نوکری
از روی اخلاص و صفا
لعنت به مَامون می کنم 🧨
می گیرم از زهرا امان
با مهدیِ صاحب زمان
هرروز هنگام دعا
لعنت به مَامون می کنم 🧨
روز میلاد حضرت علی بن موسی الرضا
دهم خردادماه ۱۴۰۲
فروتن
#امام_کاظم علیهالسلام
#امام_رضا علیهالسلام
#حضرت_معصومه علیهاالسلام
#قصیدهواره
🔹درگاه کریم🔹
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر
عرض حاجت میکنم آنجا که صاحبخانهاش
پاسخ یک میدهد با ده برابر بیشتر
گاهگاهی که به درگاه کریمی میروم
راه میپویم نه با پا، بلکه با سر، بیشتر
زیر دِین چارده معصومم اما گردنم
زیر دِین حضرت موسَیبنجعفر بیشتر
گردنم در زیر دِین آن امامی هست که
داده در ایران ما طوبای او بر، بیشتر
آن امامی که «فداکِ» گفتنش رو به قم است
با سلامش میکند قم را معطر بیشتر
قم همان شهری که هم یک ماه دارد بر زمین
همچنین از آسمان دارد چل اختر بیشتر
قصد این بار قصیده از برادر گفتن است
ورنه میگفتم از این معصومه خواهر بیشتر
من برایش مصرعی میگویم و رد میشوم
لطف باباهاست معمولاً به دختر بیشتر
عازم مشهد شدم تا با تو درد دل کنم
بودنم را میکنم اینگونه باور بیشتر
مرقدت ضربالمثلهای مرا تغییر داد
هرکه بامش بیش، برفش... نه! کبوتر، بیشتر
چار فصل مشهد از عطر گلاب آکنده است
این چنین یعنی سه فصل از شهر قمصر بیشتر
پیش تو شاه و گدا یکسانترند از هر کجا
این حرم دیگر ندارد حرف کمتر، بیشتر
ای که راه انداختی امروز و فردای مرا!
چشم بر راه تو هستم روز آخر بیشتر
از غلامان شما هم میشود دنیا گرفت
من نیازت دارم آقا روز محشر بیشتر
بر تمام اهلبیت خویش حسّاسی ولی
جان زهرا چون شنیدم که به مادر بیشتر...
بیشترهایی که گفتم از تو خیلی کمترند...
#حسین_رستمی
#امام_رضا_ع_مدح
بنازم به بزمِ محبت که آنجا
گدایی به شاهی، مقابل نشیند...
#طبیب_اصفهانی
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
از حاجیان هستند زوّار تو داراتر
با ما غلط گفتند که حجّ فقیرانی
#علی_اصغر_یزدی
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
به ضریحت همیشه زنجیرند، اشکها پشت پنجره فولاد
از نگاه تو اذن میگیرند، اشکها پشت پنجره فولاد
چکه چکه به خاک میافتند، قطرهها مثل دانهی تسبیح
گاه مشغول غسل و تطهیرند، اشکها پشت پنجره فولاد
فضل و خوبی و مهربانیِ تو، ذکر گلدستههای باران است
مَست امن یجیب و تکبیرند، اشکها پشت پنجره فولاد
تشنهی گرمی نگاه تو شد، شعلهی بی فروغ چشمانم
از همه چیز غیرِ تو سیرند، اشکها پشت پنجره فولاد
نالههای نسیم و هِقهِق ابر، زخمْ بر جانِ آسمان زده است
چونکه مانند خنجر و تیرند، اشکها پشت پنجره فولاد
خسته، از راه دور آمدهایم، خسته و بی قرار و درمانده
با زمین و زمانه درگیرند، اشکها پشت پنجره فولاد
دل به باب الجواد میبندد، سایهای که اسیر شب شده است
پُر، چو خوابِ سحر ز تعبیرند، اشکها پشت پنجره فولاد
تو غریبی و درک این غربت، کار افراد بی بصیرت نیست
گرمِ تأویل، گاه تفسیرند، اشکها پشت پنجره فولاد
آرزوها و دردها تنها، راهِ این خانه را بلد شدهاند
جَلد این خانهاند و میمیرند، اشکها پشت پنجره فولاد
#زینب_دولت_خواهی
#محمدرضامسعودی
#امام_رضا
#مدح
#غزل
حس می کنم حس حسد از آسمان را
چونکه به دل دارد زمین جان جهان را
صحن رضا را دیدم و آرام شد دل
دارد حرم آرامش کل جهان را
از آسمان باید بتابد بر زمین نور
اینجا زمین روشن نموده آسمان را
اینجا حرم ، اینجا رواق ، اینجا ضریحی است
کز دیدنش درمان کنی درد گران را
در صحنِ چشم زائر او چلچراغ است
از بس که می ریزد ز شوق اشک روان را
از خوب و بد ، هر کس که آمد دیده اینجا
آغوش باز این امام مهربان را
ساقی و رزاق است و داده مثل جدش
از آب سقاخانه رزق میکشان را
اینجا هزاران دل هماهنگند باهم
خواهند یکجا پای او ریزند جان را
#محمدرضامسعودی
#امام_رضا
#مدح
#غزل
شدم کبوتر صحنی که پر ز دانه بود
کرم ز صاحب این صحن بی بهانه بود
نه کودکانه بگویم به او نه پخته و قرص
که گفتگوی من و شه کبوترانه بود
به آسمان نروم ، من کبوتر جلدم
پناهگاه من این بام و آستانه بود
نمی برم سر خود را بر آستان دگر
که داستان من و دوست عاشقانه بود
ز جاه و مکنت و ثروت ز من مپرس ، اما
مرا دلی است که بر عشق دوست خانه بود
به بارگاه فقط آه دارم از خجلت
به قصد اذن دخول اشک من روانه بود
اگر ز خیره سری شد دلت سیاه بیا
که بحر رحمت این شاه بی کرانه بود
(قتیل) عشق رضایم، چه خوب عنوانی است
مرا نشانی اگر هست، این نشانه بود
.
#امام_حسین علیهالسلام
#حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#وداع
#عمان_سامانی
خواهرش بر سینه و بر سرزنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
سیل اشکش بست بر شه، راه را
دود آهش کرد حیران، شاه را
در قفای شاه رفتی هر زمان
بانگ مهلا مهلنش بر آسمان
کای سوار سر گران کم کن شتاب
جان من لختی سبکتر زن رکاب
تا ببوسم آن رخ دلجوی تو
تا ببویم آن شکنج موی تو
شه سراپا گرم شوق و مست ناز
گوشهٔ چشمی به آنسو کرد باز
دید مشکین مویی از جنس زنان
بر فلک دستی و دستی بر عنان
زن مگو مرد آفرین روزگار
زن مگو بنت الجلال اخت الوقار
زن مگو خاک درش نقش جبین
زن مگو، دست خدا در آستین
پس زجان بر خواهر استقبال کرد
تا رخش بوسد، الف را دال کرد
همچو جان خود در آغوشش کشید
این سخن آهسته بر گوشش کشید:
کای عنان گیر من آیا زینبی؟
یا که آه دردمندان در شبی؟
پیش پای شوق زنجیری مکن
راه عشقست این، عنانگیری مکن
با تو هستم جان خواهر، همسفر
تو بپا این راه کوبی من به سر
خانه سوزان را تو صاحبخانه باش
با زنان در همرهی مردانه باش
جان خواهر در غمم زاری مکن
با صدا بهرم عزاداری مکن
معجراز سر، پرده از رخ، وامکن
آفتاب و ماه را رسوا مکن
هرچه باشد تو علی را دختری
ماده شیرا کی کم از شیر نری؟!
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
📚 گنجینة الاسرار
.
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
آن شب مدینه عطر پر جبرئیل داشت
در سر امین وحی، هوای خلیل داشت
بر لب مدام، زمزمۀ یا جلیل داشت
صبر جمیل، وه که چه اجری جزیل داشت
موسی به طور قرب خداوند بار یافت
تشریف مکرمت ز عنایات یار یافت
در هر دلی فروغ حضور مدینه بود
در هر سری نشانۀ شور مدینه بود
خورشید بردمیده ز طور مدینه بود
کآفاق مستفیض ز نور مدینه بود
ماه فلک ز شوق دل اخترشمار شد
آیینۀ جمال خدا آشکار شد..
ای بوده با زبور و صُحُف آشناییات
تورات را امید به معجزنماییات
شد جاثلیق محو فروغ خداییات
جالوت مات شعشعۀ ایلیاییات
عمرانِ صابی است کمال تو را گواه
نسطاصِ رومی است جلال تو را گواه
عارف اگر ز شعشعۀ «هو» تو را شناخت
سالک ز قدر و منزلت او تو را شناخت
بیدل به خلق و خوی خداجو تو را شناخت
من بندۀ کسی که چو آهو تو را شناخت
پیچد چون نوای تو در بندْبندمان
یا ثامنالائمه! رها کن ز بندمان
خورشید، با جمال جمیلت جمیل نیست
بر درگه جلال تو گردون جلیل نیست
جایی که همرکاب تو غیر از خلیل نیست
دیگر مجال پر زدن جبرئیل نیست
وقتی به محضر تو شرفیاب میشوم
از شرم شعله میکشم و آب میشوم
کوثر، پیالهای ز شراب طهور توست
طور شهود پرتو فاش ظهور توست
سینای جلوه، آیۀ نور حضور توست
خورشید هم از آینهداران نور توست
چشمم که محو حسن ملیح تو میشود
اشکم دخیلبند ضریح تو میشود...
آن زائرم که آمده با دست خالیام
رحمی به دلشکستگی و خستهحالیام
بال و پری ببخش به بیدست و بالیام
کز شاعران حضرت مولیالموالیام..
مپسند بار خواهش ما را به ذمّهات
سوگند میدهم به جوادالائمهات...
استاد #محمدعلی_مجاهدی
شاعر: غلامرضا شکوهی
#امام_رضا
به درگهت چو غبار اوفتاده می آیم
اراده نیست مرا بی اراده می آیم
برآستان تو ای آستین معجزه ریز
به روی دست دلم را نهاده می آیم
چنان غبار به پیشت ز اشتیاق حضور
گهی سواره و گاهی پیاده می آیم
کسی چنین که تو دستم گرفته ای نگرفت
چو ذره دست به خورشید داده می آیم
اگر چه بر همه در می گشایی اما من
فقط به خاطر روی گشاده می آیم
حضور قامت شمعم زکارگاه وجود
به پاس حرمت تو ایستاده می آیم
کبوترم که به منقار سجده محتاجم
چه دانه داده مرا یا نداده می آیم
#امام_رضا
دوباره آمده ام تا دوباره در بزنم
کبوترانه در این آستانه پر بزنم
به نا امیدی از این در نمیروم هرگز
اگر جواب نگیرم دوباره دربزنم
خدا مرا به حقیقت ولی شناس کند
که حلقه بر در این خانه بیشتر بزنم
سواد نامۀ من رنگ صبح خواهد داشت
شبی که بوسه بر این چشمۀ سحر بزنم
بیاد غربت تو عهد کرده ام با خود
که لاله باشم و صد باغ بر جگر بزنم
خدا ی را کمی ای زائران درنگ کنید
که خاک پای شما را به چشم تر بزنم
بمن هر آنچه که بخشیده اند توفیق است
مبادآنکه دم از دولت هنر بزنم
اگرچه خارم و نسبت بگل ندارم باز
خوشم که گاه گداری بباغ سر بزنم
اگر شمیمی از این بوستان بمن برسد
معاشران بخدا تاج گل بسر بزنم
من آشنای همین درگهم ، خدا نکند
که رو به غیر کنم یا دری دگر بزنم
صفای تربیت باغبان ، حرامم باد
که در مجاورت گل دم از سفر بزنم
اگر چه غرق گناهم سفینه ام اینجاست
مراد و قبله ام اینجا مدینه ام اینحاست
شاعر : محمد جواد غفورزاده(استادشفق خراسانی)
.
#لهجه_مشهدی
#امام_رضا
هَمسادِ قدیمِ بست پایین شمایُم
پا ثابت جشن و گریه، مین روضه هایُم
پِر دادنِما از او محله ها اگر چه
سنگُم بزنی بازُم همی دُو ر و ورایُم
او بچه ایُم که قد کشیده زیر بالت
آمُختَه یِ صحن نوو و ایوون طلایُم
آهو که نِه، کِفتَرُم که نِه، ولی خداییش
موسی کُ تِقیِ ولِ لای کفترایُم
یک عمره که پشت پِنجِره گره زِده نخ
هرکس مِرَضی گرفته ،شاهد شفایُم
آرامش محضه دِ حرم که عمریه مُ
جلد حرم و صحن غریب الغربایُم
یک تیکه ی از بهشته اینجه با وجودت
مُ نوکر پادشای ای صحن سرایُم
عیدی تولدت ولی مثل همیشه
دلتنگ سفر به نجف و کرببلایُم
#محمدجواد_منوچهری
.
#مدح_امام_رضا علیه السلام
#لهجه_مشهدی
مدح امام رضا علیه السلام با لهجه مشهدی
واز مُویُم در مِزِنُم صابخانه مهمون نِمِخِی؟
یَک گدای خِستِه ی بی سر و سامون نِمِخِی؟
شنیدُم خوب مِخِری مُویَم دِرُم قصد فروش
تا دلت بِخِه دِرُم دَردِ بی درمون، نِمِخی؟
تو که ایهمِه شولوغه از خوبا دور و وٓرِت
معلومه که مثل مُو آدم داغون نِمِخِی؟
عاشقا خیلی دَرِ خانَت برو بیا دِرَن
یَک غلام سیا بِرِی خدمت مهمون نِمِخِی؟
رسمه هر کی مِرِه مهمونی یَک چیزی میِرِه
مُو که چیزی نِدِرُم...وَلی چرا...جون نِمِخی؟
جُلوی باب الجوادت دِرِه چشمام مُبارِه
مهمونی که پشت در مُندِه تو بارون نِمِخِی؟
مُویَم از دست تِموم آدما فِراریُم
با شُمایُم آقاجان آهوی حیرون نِمِخِی؟
مُو هَمو پارسالیُم فقط یَک خورده پیر شُدُم
آقا یَک کِلام بوگو عبد پِشیمون نِمِخی؟
#یاسر_رحمانی
#میلاد_امام_رضا
.
.
#مدح_امام_رضا علیه السلام
#لهجه_مشهدی
گاهی وقتا به حرم دِلُوم بِرَش پر مِزِنِه
بُخدا امام رضا ایره خودش خوب مِدِنِه
وقتی که مُورُوم حرم یک گوشه تنها می شینُوم
ایقده حال موکونوم وقتی ضریشه می بینُوم
حرم امام رضا چقد بِرَم صِفا دِرِه
مثل ای گنبد زیبا خدایی کجا دِرِه
آب سقاخَنَشُم تبرٌکِ شِفا مِدِه
مهربون امام رضا دردِ مُوره دِوا مِدِه
نِ فقط شیعه که حتی مسیحی اینجه میه
خدا بهتر مِدِنه امام رضای ما کیه
خدایا ممنونتوم که شیعیوم مذهبیوم
بِزا بهتر بُگُمت هیئتیوم مشهدیوم
از همو بِچِگیام بابام سُپُردُوم به شما
تورو جونِ مادرت هوامِ دِشتِباش آقا
شعر "عباسی" اگر چه ساده و بی مایه ی
همه دِلخوشیش ایه که با رضا همسایه ی
#میثم_عباسی
#ولادت_امام_رضا
.
#امام_رضا علیهالسلام
#توسل
#غلامرضا_شکوهی
شب بود و بارگاه تو چون خرمنی ز نور
میریخت در نگاه زمین آبشار طور..
گلدستهها به حُرمتِ بانگ اذان بلند
چون دستهای عاطفه بر آسمان بلند
پرواز اشک، گَرد غم از چهره میزدود
آواز التجا همهجا بال میگشود
عطر محبت تو در آفاق مینشست
آهنگ نور بر دل عشاق مینشست
از کوچههای خستۀ دلتنگ تا شما
میآیم ای نهایت امّیدِ ما، شما!
وقتی که میرسم به تو لبخند میزنی
در خود شکستهام، تو مرا بند میزنی
لبخند سبز تو به دل امّید میدهد
یعنی به دست ما گل خورشید میدهد
هر چند چون غبار غریبی پیادهام
اینجا برای دیدن تو ایستادهام
وقتی که با اشاره صدا میکنی مرا
از قید هر کلام رها میکنی مرا..
جایی که عطر عشق تو پرواز میکند
درهای بسته را به سحر باز میکند..
وقتی که اشک در قدم آه میچکد
آیینۀ نگاه تو اعجاز میکند
هر غنچه خاطرات دلِ تنگ خویش را
تا باز میشود، به تو ابراز میکند
شعر زلال چشمۀ آن چشمها مرا
در مثنوی همیشه غزلساز میکند
اینجا دری به خلوت عشّاق بسته نیست
بالی برای سیر به آفاق بسته نیست
اینجا مراد از چمن اشک چیدنیست
نور دعا به چهرۀ احساس دیدنیست
اینجا تو را به سیرِ سماوات میبرند
لبهای بسته را به مناجات میبرند..
بالی بزن که وسعت این طورِ غرق نور
با چلچراغ اشک شود آبشارِ طور
در پرتوِ نگاهِ نوازشگر رضا
داروی درد میچکد از آبیِ فضا..
دریاست این تبارِ سخاوت، وضو بگیر
هر حاجتی که داشتی امشب از او بگیر..
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
.
.
#امام_رضا_علیه_السلام
☆
ای کاش که در صحنِ تو زانو بزنم
نقّارهی یا ضامن آهو بزنم
آموختم از معرفتِ آهویت
هنگامِ بلا فقط به تو رو بزنم
☆
گردیده دلم خانهی دربستِ رضا
از روز ازل مست شدم، مستِ رضا
ای کاش بگیرم صلهام را امشب
چون دِعبِلِ دلباخته از دستِ رضا
#رضا_یزدی_اصل
.
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
چهارشنبهی این هفته روز احسان است
زکاظمین به مشهد چه ریسهبندان است
به دستِ خالی از این خانه سائلی نرود
که سفرهدار ضیافت، جناب سلطان است
#قاسم_نعمتی
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
رسیدم دوباره به درگاه شاهی
چه شاهی که دارد ز شاهان سپاهی
فلک آستانی، ملک پاسبانی
ضمان کارگاهی، جنان بارگاهی
سلام ای غریبی که در صبح محشر
ندارم به جز مُهر مِهرت گواهی
خیالت به سر، خونِ هجرت به گردن
به شوق تو کردم چه شال و کلاهی
شلوغ است دورت ولی شد فراهم
عجب خلوتی خلوتِ دلبخواهی
چو آیینه از بس که دل نازکی تو
توان تا حریمت رسیدن به آهی
تو آیینهآیینه نوری و نوری
تو مِهری، چه مِهری! تو ماهی، چه ماهی!
تو را مِهر گفتم؟ تو را ماه خواندم؟
عجب کسر شأنی، عجب اشتباهی
که مِهر است در محضرت مردهشمعی
که ماه است پیش رُخت روسیاهی
گرفتهست خورشید اذن دمیدن
ز نقارهخانه دم هَر پِگاهی
تویی شرط توحید و بی تو یقیناً
همه نیست توحید جز "لا إلهی"
اگر ابر لطفت به محشر ببارد
نماند ثوابی، نماند گناهی
به لطف تو کاهِ ثواب است کوهی
به بذل تو کوهِ گناه است کاهی
لبِ دَرّهی نفس لغزیده پایم
نگهدار دست مرا با نگاهی
منم آن گنهکار امیدواری
که دارد ز لطف تو پشت و پناهی
ندانم چگونه برآیم ز شکرش
اگر راه دادی مرا گاهگاهی
الهی مرا از حریمش مکن دور
مرا از حریمش مکن دور، الهی...
#محمود_حبیبی_کسبی