eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.5هزار دنبال‌کننده
2 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
زِ هر دلشوره‌ای دل را به دریای تو باید زد که قدر اشک از امواج ساحل می‌شود پیدا
نگاهم مملو از آیینه شد، لبریز باور شد دو چشم محو در آیینه‌هایت، ناگهان تر شد سقوط اشک‌هایم بار بغضم را سبک‌تر کرد دلم بر سنگ‌فرش صحن تو افتاد و پرپر شد درخشیدی تو در آیینۀ اشکم، دلم لرزید نگاهم کردی و روح زمین‌گیرم کبوتر شد به یُمن چند قطره اشک عشقت در دلم گل کرد مشامم پر شد از بویت، نفس‌هایم معطر شد دلم بی نور تو تاریک، چون زندان هارون بود ولی حالا حریم دختر موسی بن جعفر شد مجال خواستن را هم گرفته لطفت از سائل زبان شکوه را نگشوده حالم با تو بهتر شد چه از شأن تو گویم ای که سر تا پای تو زهراست همانا وصف تو تفسیری از آیات کوثر شد پدر، جان را فدایت کرد دیگر من چه بنویسم چه در شأن تو گویم مادحت وقتی برادر شد به اشک چشم تو این خاک شوریده نمک‌گیر است و از شب‌زنده‌داری‌های تو قم بنده‌پرور شد به اعجاز نگاهت از محبانت بلا برگشت به دستان کریمت روزی عالم مُقَدّر شد ضریحت التیام زخم بی‌تسکین هر شیعه‌ست پناهش می‌شوی هر عاشقی دلتنگ مادر شد چه رؤیایی‌ست طوف آخرم دور ضریح تو خدا را شکر عمرم در صفای این حرم سر شد
زائر اوست زائر زهرا تِلو خیرالنساست معصومه دستگیری کند ز زائر خویش چقدَر با وفاست معصومه آل احمد به سایه‌اش جمع‌اند چون حدیثِ کساست معصومه سیر در خود کند ز فیض قِدم کی حدوثش رَواست معصومه وین عجب بین که در تشعشع خویش خویش تحت‌الشعاعست معصومه خاطرم زنده می‌شود با او چقدَر آشناست معصومه شوهرش نیست لیک مادر ماست فیض بی ردِپاست معصومه صَرف مِهر است فعل و قول کریم خبر و مبتداست معصومه در اصولش کَرم قضا نشود چون فریضه اَداست معصومه دست و پا چون زنم که رزاقِ خلق بی دست و پاست معصومه
باده و كوثر علی، صهبا و كوثر فاطمه است روزی معراجِ طاها، سيبِ نوبر فاطمه است بهترين زنهای عالم را پيمبر فاطمه است عصمت ذات خدا ماهيتاً در فاطمه است جده ی معصومه ی موسی بن جعفر فاطمه است **** غالباً در آستانش سر، كه خم باشد بس است بركت زهرا به ما هر چند كم باشد بس است دختر زهرا اگر صاحب حرم باشد بس است كار دست حضرت معصومه هم باشد بس است آنكه می بخشد عطای صد برابر فاطمه است **** با گناهم آمدم در محضرش من را خريد آبروی گريه های نوكرش من را خريد سالها اينجا نشستم آخرش من را خريد عاقبت اصلاً به من چه؟ مادرش من را خريد وقت های نا اميدی ، تير آخر فاطمه است **** نسل زهرا دخترانش هم امامت می كنند بيشتر از آنچه می خواهی كرامت می كنند تا كنيزان كنيزانش شفاعت می كنند زائرانش در صف محشر قيامت می كنند چون خدا يك جلوه اش در روز محشر فاطمه است **** حضرت سلمان به يك آن شد امين، زهرا كه خواست شد كسا نازل به ختم المرسلين، زهرا كه خواست چادر معصومه شد كهفِ حصين، زهرا كه خواست شهرقم شد لنگر روی زمين، زهرا كه خواست عالم و آدم نمی فهمند، محور فاطمه است **** زود می بخشند ما را با دعای دَرهَمَش سوی زهرا مي كند تعظيم دائم پرچمش غالباً دختر به مادر مي رود درد و غمش دور او بودند اما مردهای محرمش آنكه رو می گيرد از هر كس به بستر فاطمه است **** بی رضا چشمان او شد خيس امّا تار ، نه سينه اش آتش گرفت از هجر، از مسمار نه دل تسلايش همه دادند با آزار، نه شد عصايش شانه های ديگران، ديوار نه آنكه افتاده به پای شير خيبر فاطمه است **** كوچه وقتی تنگ باشد راه می ريزد به هم صورت حوريّه با يك آه می ريزد به هم با خسوف چهره ی او، ماه می ريزد به هم آتش آوردند از چه؟ شاه می ريزد به هم آنكه باپهلو گرفته ضربه ی در فاطمه است **** از چه رو با دستِ بسته همسرش را می برند اين چنين شد كه اسيری دخترش را می برند موقعِ غارت كه باشد، بهترش را می برند برزمين افتاده زينب، معجرش را می برند كيست دارد مي دود دنبالِ معجر؟ فاطمه است
ای آسمون بی ستاره خون گریه کن توو این شب تار شال عزاس روو دوش گنبد امام رضا شده عزادار بارونی میشه همه چشما با ذکر یا فاطمه امشب توو آسمونا داره وعده فاطمه با فاطمه امشب داره بازم یه داغ کهنه میون سینه ها میشینه باز فاطمه رفت و علی موند گرفته قم بوی مدینه از سر این زمین زیادن فاطمه های آسمونی ریحانه ها همیشه انگار رسمه برن توی جوونی شکر خدا مهمون نوازی خاصیت کشورمونه فاطمه ی موسی بن جعفر غسل و کفن نشد شبونه قم خیلی داره فرق با شام قم عاشق ابوترابه حضرت معصومه نشد دفن شکر خدا کنج خرابه برای قم خیلی مهمه رضایت زهرای اطهر نمیزنن نمک به زخمه خواهره دلتنگ برادر برعکس شام  ِ روسیا قم تا روز محشر رو سفیده اینجا کسی جواب سلام و اصلا با کعب نی نمیده
شب را به پایان می رساند طلعت نورت خورشید عالم خلق شد از برکت نورت از کهکشان ها هم گذشته وسعت نورت جبریل سر خم کرده پیشِ هِیبَت نورت روز ازل نورِ تو را بر ما که تاباندَند ما را غلام "حضرت معصومه جان س" خواندند تو بانیِ آرامشِ امواجِ دریایی آئینه ی یکتاییِ عرش مُعلّایی یاسی ترین سجّاده ی محراب بابایی تو دُوُّمین انسیةُ الحَوُرای طاهایی دشت تمنّایی و ما آهویَت ای خانم خیلی به زهرا رفته خُلق و خویَت ای خانم در موج مِهرَت کشتی الطاف را گم کن مانند مادر بر دل طفلت ترحم کن "آموزگار حضرت مریم"..،تَکَلُّم کن جان رضا ما را فقیر "مشهد" و "قُم" کن هرکس گدای کوی این خواهر-برادر شد جیره بگیرِ سفره ی موسی بن جعفر  شد ای ماه‌تابِ روشنِ شب هایِ پُر امّید ای رود جاری،چشمه سارِ جُلگه ی توحید باران تو بر سرزمینم رنگ و بو بخشید تا آمدی..،ایران نسیم فاطمی پیچید لوح دل ما لنگِ امضای شما باشد چشم عَجَم خاکِ کف پای شما باشد داری تو چشمِ گریه خیزی،حال مضطر هم بالِ پر از زخمت شکسته..،ریخته پَر هم دلواپس بابا و دلتنگ برادر هم... آخر شما را می کُشَد این حالت درهم از آهِ پُر سوزِ تو عالم گریه می کرده با یا "رضایَت" اهل قُم هم گریه می کرده فصل خزان و روزگاری زرد..،بانو جان... هجران و زهرتلخ و آهی سرد..،بانو جان... داغ‌برادر..،داغ بابا..،درد..،بانو جان... این ها تو را از پای درآورد بانو جان سجّاده ی خالی تو در سرسرا پهن است سنّی نداری..،بستر مرگت چرا پهن است آن روز که تو وارد ایران شدی بی بی مانند خورشید فلک،تابان شدی بی بی تفسیر نصِّ آیه ی قرآن شدی بی بی در خانه ی ایرانیان مهمان شدی بی بی شکر خدا شأن مقامت حفظ شد آن روز الحمدلله احترامت حفظ شد آن روز آبی تکان خورده است آیا در دلت!؟ هرگز پای حرامی شد رکاب مَحمِلت!؟ هرگز چشمان شورِ بی حیا شد مشکلت!؟ هرگز بازار قم گردیده آیا قاتلت!؟ هرگز سهم دل رنجور تو غم شد!؟نشد در قم از معجرت یک تار نخ کم شد!؟نشد در قم آیا تمام گلشنَت در یک زمان پژمرد!؟ تیزیِ سنگِ شام بر پیشانیِ تو خورد!؟ اصلاً طناب شمر تا اینجا تو را آزُرد!؟ خورجینی آیا هستی ات را در تنوری بُرد!؟ با خنده های نیزه داری پست باریدی!؟ راس برادر را سرِ سرنیزه ای دیدی!؟ زینب میان شهر پر نیرنگ گیر افتاد زینب میان قومِ بی فرهنگ گیر افتاد زینب میان کوچه های تنگ گیر افتاد زینب به زیر ازدحام سنگ گیر افتاد این آینه خیلی ترک خورده است در کوچه از دست شاگردش کتک خورده است در کوچه
از ادب در حرمت قامت زوّار خم است هر که زانو زده در محضر تو محترم است قم بهشتی است که از لطف تو رونق دارد هر کویری که بر آن پا بگذاری «ارم» است «بهجت» از قلب ضریحت همه جا را پر کرد آنچه در صحن تو هرگز نتوان یافت غم است عالِمان ریزه خور سفره‌ی احسان توئند عالَمی سائل و ایوان تو دارالکرم است «مرعشی» وار شدم زائر زهرا در عرش بین خاکی که در آن فاطمه صاحب حرم است قصد قم میکنم از مشهد و در هر نفسم یارضاجان دم و معصومه مدد بازدم است شد پناهنده به منظومه‌ی صحنت «پروین» حرمت امن ترین خانه‌ی اهل قلم است وقت توصیف شکوه تو مضامین لال اند شاعران مدح تو را هر چه بگویند کم است
عصمت تو نور زهرا را نمایان می‌کند حضرت معصومه خواهر سلطان درعالم کار سلطان می‌کند حضرت معصومه
عنوان این حدیث که از صادق و رضاست بر  دوستان  آل  علــــی  مایه ی  رجاست فرموده اند  آن  دو  امـــام  بزرگــــــــوار ای شیعه شهر قم حــرم اهلبیت مــــاست
ای بـه قـم آفتـــاب قلـب جهـان       دخـت مـــوسی سـلالـۀ قــــرآن عمه و دخت و خواهر سه امام مـــــادر کـــــل عــــالـم امکــــان تــو بــه چشـــم ائمـه زهـــرایی بعـد زهـرا بـه قدر و عزت و شان زینـــب دوم بنــــــی الــــــزهـــرا عمـــۀ چــــــار حجــــت یـــــزدان هـــم وجـــودت کـــریمـۀ عتــرت هـــــم ولایـــت حقیـقت ایمــــان فیـض فیضیـه از کــرامت تـوست شهـر قـم از تو گشته مهد امان حـــــــرم یـــــــازده ولــــی خـدا حــرم تــوست ای سپهــر مکـان مـــدح تـــو ای ملیکـــۀ هستـی وصـــف تــــــو ای یگـــــانـۀ دوران نـه تـوان بـا هـزار دسـت نوشت نــه تـــوان گفت بــــا هــزار زبـان صحـن تـو مسجـد الرسول همه حـــرم امـن تــوست کعبــۀ جـان پـــدر و مـــــــادرم بـــــه قـربانت نـه، همــه جـــان عــالمت قربان کــــوثـر کــــوثـر رســـــول خـــدا عصــمـت عصــمـت الله منّــــــان قـــم جـــلال مدینـــه پیــدا کـرد تـــا نهـــــادی قــدم بـه دیـدۀ آن گشــت روز ورود تـــــــو در قـــم روز عیــــد کــــرامت و احســــان روز عیــد نـــــــزول رحمــت هـــا روز عفــــو و عنــــایـت و غفـــران اهـــل قـــم از بـــرای استقبــال همـه بـا دستـه گـل شدند روان مــرد و زن دور محملـت گشتنـد اشــک شوق همـه ز دیـده روان قـم دل از گلشن بهشت گرفت محملت بس که گشت گل باران همـه گفتنـد فــاطمه در حشــر پــای بنهــــاده  ای گنـــه کــاران حــرمت شیعیـــان قـم ز تـو کرد ستــم اهــــل شــــام را جبــران کاش زینب به قم سفر می کرد تــا نمی دیــد آن همـــه طغیــان اهــل قــم کـی بـــرند مهمان را گـه بـه بـــزم شـراب و گه زندان جــای تــو بیـت مـــوسی خـزرج جــای زینـب بـــه گـوشۀ ویـــران دور تــو عـــالمان فقــه و اصــول دور او ابن سعد و شمر و سنان دور تو دسته های گل در دست دور او سنـگ بـــود و زخــم زبان
مشهد بُوَد برادر و قم هست خواهرش اما چه خواهری که جدا از برادرش دردانه خواهری که به دریایِ معرفت شد غرقِ در مقام رضا پای تا سرش در وصف آن سلاله ی عصمت همین بس است خوانند پاره ی تن موسی بن جعفرش دارالسلام خانه ی آن خانمی است که محضِ سلام آمده جبریل محضرش بانوی قم که با سخن "اِشفَعی لَنا" خواندند آب و آینه خاتون محشرش حوا به وصف پاکی او خواند مریمش هاجر به شرح عصمت او خواند کوثرش گفتم به دل زیارت زهرا کجا کنم ؟ گفتا برو به جنّت قم نزد دخترش ای اهل قم ستاره بچینید از آسمان تا لحظه ی ورود بریزید بر سرش ای کاروان که محمل آیینه میبری ای وای اگر غبار نشیند به معجرش خون جای اشک می‌چکد از چشم کائنات سخت است این مصیبت و سخت است باورش زندانِ غم بود دلش از ماتمِ پدر زنجیر غم به پا بود از مرگِ مادرش داغ جدایی از پدر او را شهید کرد شد ماجرای هجر رضا داغ دیگرش این داغ دیده خواهر والا مقام را بُردند دو امام به قبر مطهرش بسیار ناله کرد و فراوان گریست او دیگر ندید آتش و خون  دیده ی ترش       گریم به خواهری که روی خاکهای گرم می دید بی کفن تن پاک برادرش گریم به خواهری که ملائک گریستند وقتی ز بی کسی زده بر سینه و سرش خواهر به روی تَلّ و برادر به زیر پا زد  دست و پا  برادر و  خواهر برابرش می دید مادر آمده بوسد گلوی او می دید خون چکد ، ز کف شمرو خنجرش
نوحه وفات حضرت معصومه(س) گشته ام ازفراقت پریشان نورچشمان من ای رضاجان دردلم آتش و برلبم آه ای برادر زغم میدهم جان آه.گشته ام ناتوان آه.آمده برلب جان آه.گریه کن آسمان یا.حضرت معصومه اهل قم اهل تقوا عبادت من ندیدم دراینجا اهانت ای رضا جان خیال تو راحت درغریبی نرفتم اسارت آه.زینب و کربلا آه.کوفه شام بلا آه.چوب و طشت طلا یا.حضرت معصومه نورچشمان موسی ابن جعفر ثانی فاطمه نور کوثر ای کریمه به نوکر نگاهی ای شفیعه به صحرای محشر تو.قبله ی طاعاتی تو.باب هر حاجاتی تو.عمه ی ساداتی یا.حضرت معصومه شاعر:ابوذر رییس میرزایی(بهار)
شهادت حضرت معصومه(س) میدونی سخته غم دوری سخته واسه من غم غربت دیدی آخرش رضا جانم دیدارت برام شده حسرت داداش مثل ابر بهارم رضاجان شده این روزا گریه کارم رضاجان برادر تورو کاش میدیدم ،یه بارم،رضاجان ای وای وای ز دوری، خمیدم تورو من، ندیدم ببین چی، کشیدم ای وای ای وای برادر، بادوری بسازم، چه جوری صبوری، صبوری ای وای ای وای رضاجانم رضاجانم دیگه خواهرت زپا افتاد داره میسوزه تنم از تب این ساعات آخر عمرم ذکر لبهام شده یا زینب توو این راه نرفتم اسارت برادر نرفت خیمه هامون به غارت برادر زنامحرمی هم ندیدم ،جسارت،برادر ای وای ای وای ندیدم، توو گودال زنی تو، پرو بال بشی تو، لگد مال ای وای ای وای نه دیدم، طنابی نه حال، خرابی نه بزم، شرابی ای وای ای وای حسین جانم حسین جانم ابوذر رییس میرزایی
شهادت حضرت معصومه(س) واحد ای کاش بیای برادرم سربزارم رو زانوهات ای کاش بشه ببینمت خیلی دلم تنگه برات لحظه ی احتضارمه چشای من مونده به رات به شام تارم سحری این لحظه های آخری از حال من باخبری نور دوچشم تارمی آروم قلب زارمی حس می کنم کنارمی رضاجان برادر رضاجان برادر از مردم اینجا بگم تا که توی قم رسیدم از زنا و ازمرداشون جز مهربونی ندیدم از مهربونیشون داداش خیلی خجالت کشیدم اینجا کجا و شهر شام به عمه زینب از رو بام سنگ میزدن جای سلام خنجر و حنجر ندیدم رو نی برادر ندیدم غارت معجر ندیدم حسین جان واویلا حسین جان واویلا ابوذر رییس میرزایی
وفات حضرت معصومه(س) نوحه فصل عزا آمد از راه از راه شهر قم از داغت پر سوز و آه دست عزاداران بر دامانت یا فاطمه اشفعی عنداله ای بی بی مظلومه یاحضرت معصومه یاحضرت معصومه تو زینب امام رضا هستی نور دوچشمان بابا هستی تویی شبیه ام ابیها آیینه ی زهرا نما هستی جان ها فدایت بانو سرخاک پایت بانو یاحضرت معصومه سخته برای تو درد غربت دیدار تو گشته آه و حسرت دور از برادر جان دادی اما درقم ندیدی سختی و ذلت وای از غمای زینب شام بلای زینب یاحضرت معصومه هرگز نخوردی سنگ از روی بام نشنیده ای درقم طعنه،دشنام در کوفه و درشام زینب دیده خاکستر و آتش جای اکرام لب ها ترک خورده بود زینب کتک خورده بود یاحضرت معصومه ابوذر رییس میرزایی
4_6025863962673813349.mp3
12.41M
ای وای ای وای رضا جانم شهادت حضرت معصومه(س) شاعر:ابوذر رئیس میرزایی به نفس: کربلایی حسن شالبافان قم المقدسه
4_6025863962673813352.mp3
9.38M
ای کاش بیای برادرم شهادت حضرت معصومه(س) شاعر:ابوذر رئیس میرزایی به نفس:کربلایی حسن شالبافان قم المقدسه
هدایت شده از حسین ترکان
کرامت از لطف نگات معلومه توو حرمت چقد دلم آرومه من همه هستیمو به تو مدیونم سیدتی یا حضرت معصومه دنیای، احسانی بر کویر دلها بارانی زهرای، ایرانی زینب حضرت سلطانی درسته که دلم پر از گناهه درسته نوکر تو روو سیاهه تا وقتی زیر سایه ی تو باشم چادر فاطمه برام پناهه سیدتی یا حضرت کریمه از غم دوری رضا دلگیری فراقه قسمتت عجب تقدیری توو لحظه های آخرت توو بستر خاطره هاتو توو بغل می گیری بی تابی، بی جونی از داغ این دوری بارونی بی جونی، بی تابی مثل مادر شب ها بی خوابی میباره اشک چشمت آروم آروم فدای غصه ی دل تو خانوم درسته که غریبی اما مثل فاطمه مادرت نمیشی مظلوم سیدتی یا حضرت کریمه توو روضه ی تو حرفی نیس از مسمار خداروشکر نرفتی بین انظار خداروشکر سیدا دورت بودن خداروشکر نبردنت توو بازار حرفی از، سیلی نیس صورت دختری نیلی نیس حرفی از، حرمله حرفی از تنور خولی نیس درسته توی بسترِ مریضی توو شهر غربتی، ولی عزیزی زنای اهل قم هواتو داشتن کسی نبرده اسمی از کنیزی سیدتی یا حضرت کریمه ۲٠ مهر ۱۴٠۳
هدایت شده از حسین ترکان
1_14155537455.ogg
2.11M
هدایت شده از حسین ترکان
این مرقد بهشتی، شد اعتبار دنیا بالا سر ضریحش، پیچیده بوی زهرا تو بی قراری قرارمونه کریمه ی قم پناهمونه ای پناه اهل عالم من به تو پناه آوردم رو سیاهم و شرمنده کوهی از گناه آوردم من به تو پناه آوردم دلتنگتم رضاجان، بی تابتم برادر کاشکی تو رو ببینم، این لحظه های آخر دیگه نمونده، برام توونی ولی ندارم، ازت نشونی من بدون تو غمگینم من بدون تو دلگیرم من بدون تو بی تابم من بدون تو می میرم من بدون تو می میرم تنها شبیه مادر، افتاده کنج بستر دلخون و بی قراره، از دوری برادر خواهره اما غمی ندیده ندیده رو نی سر بریده یاد عمه جانش زینب روضه ی وداع می خونه این دمای آخر بازم چش به راهه و گریونه ....