#جوانان_حضرت_زینب(علیهماالسلام)
#قصیده
دو خورشید جهانآرا، دو قرص ماه، دو اختر
دو آزاده، دو دلداده، دو رزمنده، دو همسنگر...
دو یاس ارغوانی نه، بگو دو آیۀ قرآن...
گرفته چون دو قرآن دخت زهرا هر دو را در بر
به سر شور و به رخ اشک و به کف تیغ و به دل آتش
به سیرت، سیرتِ قاسم، به صورت، صورتِ اکبر...
گرفته دستشان را برده با خود زینب کبری
که قربانی کند در مقدم ثار الله اکبر
بگفت ای جان جان، جان دو فرزندم به قربانت
تو ابراهیمی و اینان دو اسماعیل ای سرور!
دو اسماعیل نه، دو ذبح کوچک، نه دو قربانی
قبول درگهت کن منتی بگذار بر خواهر...
سفارش کرده عبدالله جعفر بر من ای مولا
که این دو شاخۀ گل را کنم در مقدمت پرپر
به اذن یوسف زهرا دو ماه زینب کبری
درخشیدند در میدان چو خورشید فلکگستر
فلک در آتش غیرت، ملک در وادی حیرت
که رو آورده در میدان دو حیدر یا دو پیغمبر!
یکی میگفت دو خورشید از گردون شده نازل
یکی گفتا دو مه تابیده یا دو آسمان اختر...
خروشیدند همچون شیر با شمشیر یک لحظه
دو حیدر حملهور گشتند بر دریایی از لشکر
تو گفتی در اُحد تابیده دو بدر جهانآرا
و یا دو حیدر کرار رو آورده در خیبر...
به خاک افتاد جسم پاکشان ناگاه چون قرآن
دریغا ماند زیر دست و پا دو سورۀ کوثر
چو بشنید از حرم فریادشان را یوسف زهرا
به سرعت آمد و بگرفت همچون جانشان در بر...
چو دید از قتلگه آرند آن دو سرو خونین را
درون خیمه زینب گشت پنهان با دو چشم تر
نهان شد در حرم کو را نبیند یوسف زهرا
مبادا چشم حق گردد خجل ز آن مهربان مادر...
#غلامرضا_سازگار
#جوانان_حضرت_زینب_علیهماالسلام
#غزل
من، دیده جز به سوی برادر، نداشتم
آیینه جز حسین، برابر نداشتم
وقتی صدای غربت «یاسین» بلند شد
در خاطرم، به جز غمِ «کوثر» نداشتم
در خلوت خیال خودم، اشک ریختم
اما به هیچ رو، مژهای تر نداشتم
اینقدر بیوفایی و، اینقدر بیکسی
در نیمروز واقعه، باور نداشتم
دریای بیکرانِ شهادت، که موج زد
من در صدف، به غیر دو گوهر نداشتم...
تا جامۀ شهادتشان را، به تن کنند
چشم از جمال روشنشان برنداشتم
ای باغبان عاطفه! از من قبول کن
غیر از دو ارغوانِ معطّر نداشتم
سهم من، از تمام چمن، شد همین دو گل
شرمندهام که هدیۀ دیگر نداشتم!
تا در رکاب عشق، نگفتند ترک سر
از زانوی مشاهده، سر برنداشتم...
در سایهسار خیمه، نشستم پس از وداع
تاب نگاههای برادر نداشتم
پرواز تا حضور برادر، محال بود
میسوختم ز هجر، ولی پر نداشتم
چشم و دلم به باغ گل امروز روشن است
شکر خدا «دو لالۀ پرپر» هم از من است.
#محمدجواد_غفورزاده
دهه اول محرم
*▪️روز اول ماه محرم:*
بنام حضرت مسلم ابن عقیل(ع)
*▪️روز دوم محرم:*
بنام امام حسین(علیه السلام)
*▪️روز سوم محرم:*
بنام حضرت رقیه(سلام الله علیها)
*▪️روز چهارم محرم:*
بنام جناب حر و بچه های حضرت زینب
*▪️روز پنجم محرم:*
به نام جناب زهیر و عبدالله ابن الحسن(ع)
*▪️روز ششم محرم:*
بنام جناب قاسم ابن الحسن(علیه السلام)
*▪️روز هفتم ماه محرم:*
بنام حضرت علی اصغر(علیه السلام)
*▪️روز هشتم ماه محرم:*
بنام حضرت علی اکبر(علیه السلام)
*▪️روز نهم محرم:*
حضرت ابالفضل(علیه السلام)
*▪️روز دهم محرم:*
جناب امام حسین(علیه السلام)
🕊🍃🕊🍃🕊🍃🍃🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نبی_اکرم(صلی الله علیه و آله) :
مَن أحَبَّ أن يَنظُرَ إلى أحَبِّ أهلِ الأرضِ إلى أهلِ السَّماءِ فَليَنظُر إلَى الحُسَينِ.
هر کس که دوست دارد به محبوبترین فرد روی زمین در نزد اهل آسمان نگاه کند به حسین بنگرد.
📔المناقب لابن شهر آشوب،ج۴ ، ص۷۳
https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
🏴اسَّلامُ عَلَیْکِ یا #رُقَیَّةَ بِنْتَ الْحُسَیْنِ الشَّهیدِ
برای روضه نازدانه ی اباعبدالله که بزرگترین روضه مکشوف است، دلشکسته مویه کنید که محفل روضه اش، آستان اجابت دعاست.
...پارچه ای روي سر نورانی انداختند و آن طبق را جلو آن نازدانه ی سه ساله نهادند. پرده از آن بر گرفت و گفت: اين سر كيست؟
گفتند: سر پدر توست. سر خونین پدر را از ميان طشت برداشت و به سينه گرفت و با آه سوزناک ندبه کرد:
يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي خَضَبكَ بِدِمائكَ
پدرجان، كي محاسن تو را با خونت خضاب كرد!
یا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَرِيدَيْكَ
اي پدر كه رگهاي گردنت را بريد!
يا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي!
اي پدر، چه كسی مرا در كودكي يتيم كرد!
يا أبَتاهُ، مَنْ بَقي بَعْدَك نَرجوه
پدر جان، بعد از تو به كه اميدوار باشيم؟
و از اين سخنان با او گفت، تا اينكه لب بر دهان شريف پدر نهاد و سخت بگريست تا اینکه دیدند از هوش رفت. چون او را حركت دادند از دنيا رفته بود.
#نفس_المهموم
12.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بوی بهشت می وزد از کربلای تو...
https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi