eitaa logo
مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی
253 دنبال‌کننده
2هزار عکس
650 ویدیو
299 فایل
*نه‌هرکس‌شد‌مسلمان‌می‌توان‌گفتش‌که‌سلمان‌شد‌ که‌اول‌بایدش‌سلمان‌شدو‌آنگه‌مسلمان‌شد.* «مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی» ‌درمنطقه‌مرکزی‌تهران‌دائرشده‌وباهدایت‌ خادم الشریعه شیخ محمدحسین شکروی ودیگراساتیدانجام‌وظیفه‌می‌کند.
مشاهده در ایتا
دانلود
میلاد امام جواد علیه السلام در آهنگ از نگاه یاران به یاران صلا می رسد مژده مژده یاران .محبان . جواد آمده گشته شهر یثرب چو رضوان .جواد آمده بند قلب مولا امام رضا آمده کان بذل و جود و عطا و سخا آمده بهر دردمندان دوا و شفا آمده چهره رضا گشته خندان .جواد آمده عاشقان بشارت رسیده رضایی دگر نور پاک ایزد در این طفل شده جلوه گر شد رخ وجهیش نمایان چو قرص قمر یاوری رسیده به قرآن .جواد آمده. شاد اولوب اورک لر . ملک لر نواخواندیلار منتظرقالانلار باخنلار ثناخواندیلار یرمی ایل دؤزنلر سویؤنجکدی . شاداندیلار ایتدی سجدۀ شکر(رضاجان )گلوبدی جواد دوققوزومجی نور درخشان خلقت گلوب مظهر عطا و سخا و کرامت گلوب یثربی ایدوبدی وجودی چو جنت گلوب شادماندی حوریله غلمان . گلوبدی جواد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میلادیه حضرت امیرالمومنین، مولی الموحدین علی ابن ابیطالب (ع) مرحوم دکتر احمد امروز که میلاد شهنشاه جهان است شادی همه جا ظاهر و اندوه نهان است ای سیزده ماه رجب در تو درخشید خورشید ولایت که همه جان جهان است ما از تو شناسیم به هر حال خدا را آنجا که عیان است چه حاجت به بیان است حاجی به ره کعبه و ما سوی تو پویان دو قافله و هر دو به یک راه روان است تو دست خدایی و خدا از تو جدا نیست آنجا همه حق است که پایت به میان است قومی به تو عاصی شد و قومیت خدا خواند از شأن تو آگاه نه این است و نه آن است از مدح تو درماند خرد زان که مقامت والاتر از اندیشه و برتر ز گمان است آن کو به شب از گریه نیاسود شگفتا در جنگ قوی چنگتر از شیر ژیان است تیمار فقیران و یتیمان و اسیران او داشت که سرسلسله دادرسان است مهر تو و قهر تو به بازار حقیقت آن مطلقِ سود آمد و این عینِ زیان است فهم من و قدر تو ز پستی و بلندی گویی به مثل چشم من و کاه کشان است بسیار عظیم ار چه بُوَد کاه کشان لیک در دیده ناظر چه از آن جمله عیان است با نان جوین ساختن ای رهبر آدم تحقیر جهان آمد و توقیر جنان است روزیکه ز وحشت همه جانها به لب آید نازم به ولای تو که آن خطِّ امان است خلقت چو تو فرزند نپرورد به دامن پشت پدر پیر فلک گرچه کمان است تا مکتب ایمان را، استاد تو هستی اسلام بهاری ست که ایمن ز خزان است لبریز گر از شوق دل ماست عجب نیست چون نام دلانگیز تو ما را به زبان است.
مدح حضرت امیرالمومنین علیه السلام تا بزمِ دل زِ ماه جمالت منوّر است ما را چه احتیاج به خورشیدِ خاور است با کوثر و بهشت مرا نیست حاجتی روی تواَم بهشت و لبت آب کوثر است تنها نه من ز آتشِ عشق تو سوختم سوزد از آن به مرتبه، گر پورِ آذر است اسکندر از سپاه، جهان را گرفت و تو بی منّت سپاه، جهانت مسخّر است نازم به ابروی تو که هنگامِ کبر و ناز گویی به روز معرکه، شمشیر حیدر است غازی هر غزا، شه دنیا و دین علی کو را قضا، بسان قَدَر عبد و چاکر است صاحب لوای دینِ خدا، شرع احمدی زینتفزای مسجد و محراب و منبر است دریای معرفت، صدف یازده گُهر سر تا قدم، به کشتی ایجادْ لنگر است هرکس حدیثِ«لحمَک لَحمی»،شنیده است داند علی به رُتبه یکی با پیمبر است بی حُبّ مرتضی، که بَرَد راه در بهشت؟ گر خود به رتبه قنبر و سلمان و بوذر است حُبّ علیست معنی ایمان، که خواجه گفت «آن را که دوستی علی نیست،کافر است» آن خسرویکه ختم رُسُل در غدیر خُم فرمود این وصی من از امرِ داور است بر من وصی مُطلق و بر کبریا ولی بر مؤمنین امیر و به اسلام یاور است در هر دلیکه ذرّهای از مِهرِ او بُوَد مانند آفتاب، سراپا منوّر است هرکس گُزید غیر علی رهبری شکیب! خرمُهره را ستود، گمانش که گوهر است.
جواد عليه السلام فرمود: زينت عقل، ادب است زينت علم تواضع است زينت فقر پاكدامنى است زينت سخن فصاحت است زينت بلا و سختى صبر است زينت بزرگوار خوشرويى است زينت ورع ترك خواسته هاســت زينت غنى (بى نيازى) شڪر است زينت نيكوكارى منّت نگذاشتن است زينت روايت حفظ (از برداشتن) است زينت نمــاز خشـوع (توجه قلبى) است. زينت قناعت انفاق بيش از وظيفه است. المهمه 274/27
امشب نمی دانم چرا در پیچ و تابم اشک دو چشمانم کند نقش بر آبم امشب دخیل گوشه ی گهواره هستم دلگرمم و ایمن قیامت از عذابم عشاق را گویم ازین پس تا قیامت با نام اصلی ام کنید اینسان خطابم عالم همه دانند در کوی محبت من ریزه خوار سفره ی طفل ربابم با اذن سقا در حرم سرباز عشق ِ ششماه سردار خیام بوترابم ای کاش همچون حق شناسِ پاک طینت عبد علی اصغر کند زهرا حسابم حالا که غم آلود گشته ناله هایم انگار باب القبله ی کرب و بلایم او را خدا می خواست مه پاره ببیند مسند نشین کنج گهواره ببیند بر روی دستان پدر با کام عطشان با روی خونین ، حنجری پاره ببیند وقتیکه جسمش روی دستان پدر بود آقای عالم را چه بیچاره ببیند یک عمر با زخمی که مانده روی سینه دور حرم بانویی آواره ببیند اما در آخر چون عموجانش ابالفضل او را صف محشر همه کاره ببیند لب تشنگان اشک را این طفل ساقیست شش ماه تا قربانی ششماهه باقیست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پاداش خواندن سوره توحید در همه یا یکی از جمعه های ماه رجب النَّبِيِّ صلّی الله علیه وآله قَالَ: مَنْ قَرَأَ فِي كُلِّ جُمُعَةٍ مِنْ رَجَبٍ مِائَةَ مَرَّةٍ «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»، كَانَ لَهُ نُوراً يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَسْعَى بِهِ إِلَى الْجَنَّةِ. رسول خدا صلّی الله علیه وآله فرمود: هرکس در همه روزهای جمعه ی ماه رجب ، 100 بار سوره توحید را بخواند ، روز قیامت برای وی نوری خواهد بود که به واسطه آن به سوی بهشت رهنمون می گردد. ‏الوسائل، ج7، ص535 به نقل از لبّ اللُّباب راوندی. https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میلادیه حضرت امیرالمومنین، مولی الموحدین علی ابن ابیطالب (ع) مرحوم دکتر احمد شاه جهان، جان جهان، بوالحسن بر ابدیت ز ازل تکیه زن دست خدا، مظهر حق، اصل حق فیض ازل، لطف ابد، بوالحسن تاج شرف بر سر عالم نهاد تا که در این مرحله شد گامزن آمد و عالم شد از او سرفراز کیست جز او نفس کش بتشکن؟! غیر خدا هیچ ندید و نخواست کرد فراموش همه خویشتن معنی انسان خدادوست اوست وان دگران لاف زنان، مرد و زن آن که بُوَد مدّعی عشق حق یاد کجا آورد از جان و تن خلق بسی دم ز خدا می زنند تا چه بُوَد معنی این دم زدن ای علی، از عشق تو نبوَد عجب مرده به تن گر بدراند کفن در شب میلاد تو در غرب و شرق بسته مماناد به مدحت دهن چیست ولای تو و دلهای ما باد بهاری که وزد بر چمن گر تو شناسای علی گشته ای حبّ جهانت نشود راهزن ماه رجب آمد و دور از همه کرده دلم سخت هوای وطن کاش چو هر سال دگر بودمی مدح علی گوی به هر انجمن نفس پرستی همه شد پیشه ات غافلی از زندگی ذوالمنن در دل خود بتکده ای ساختیم نفس بداندیش در آن چون وثن از علی آموز ره و رسم عشق او ز ازل آمده استاد فن شاه ولایت علی مرتضی لطف الهی ست به سرّ و عَلَن در همه جا بوده مرا دستگیر حامی از او بِهْ نتوان یافتن خوانمش از این سر دنیا و او می رسد البتّه به فریاد من ای که به فرمان خدا آمدت گردن ایام به زیر رسن بی کس و بیمارم و بی خانمان یک نظر از لطف به سویم فکن جان تو پیوسته به ذات خداست حاجت خود گفتم و کوته سخن هرکه شد از لطف خدا ناامید معنی آن نیست به جز سوءظن.
قصیده فی مدح هُژبر سالبِ غالب علی ابن ابیطالب (ع) از چیست کاسمان ز کواکب منوّر است باد صبا چو باد بهاری مُعطّر است قمری به بوستان شده از شوق نغمه خوان در دامن چمن بَرِ گل های اَذفر است مُشک تتار می چکد از ابر نوبهار کاینسان نسیم دشت پُر ازبوی عنبر است خلد و جنان تأسی از این روز میبرند زیرا که باغ و راغ پُر از یاس وعبهر است ساقی خراب کن ز می نابِ خود مرا آور قدح که موسم شادی دیگر است باشد شب تولّد آن والی الولی کاینسان مُشعشع آن مه و پروین و اختر است نو باوه ای به عرصة هستی نهاد پای کز یمن مقدمش همه آفاق انور است نطقم به مدح آن شه دین گشته دُرفشان طبعم روان چوآب به شأنش مُکرّر است بیت الحرام گشته مُزین ز نور وی پنهان به زیر ابر نگر قرص خاور است شد نطق ها ناطق و گویا به مدح او باغ اِرم ز پرتو رویش منوّر است جاه وجلال و شأن و مَقامش همین که بس او جانشین و بن عم و صهر پیمبر است آن شهسوار و صاحب تیغ دو سر علی کان بازوی یداللهیش اژدها در است آن کس که مایۀ شرفِ خاص و عام شد لاشک بدانکه باب شبیر است و شبر است شاه عرب ، علی ولی ، سرور اُمم مقصود کل امام به حق نور ازهر است نام گرامیش که بود زیب عرش حق بر کاینات دَرج و به گیتی مُصوّر است شاهی که نوح را شده حامی به بحر غم در کشتی نجات بشر طُرفه لنگر است آن لایموتِ مُلک ابد مقتدای دین درشرق و غرب و کون مکان حی و حاضر است یعقوب داشت آگهی از وصل پور و گفت شاه نجف به گمشده ام یار و یاور است یونس به بطن حوت بُد آگاه کان امام فریادرَس به جمله مسلمان و کافر است ای دل کن افتخار که خاک رهش شوی زیرا که خاک رتبه اش از تاج برتر است هستی اگر مُحبّ علی شاه لو کشف هان ای عزیز گو که چه بیمت زمحشر است حُبّ علی اگر به دل مؤمنی بود جایش به حشر جنّت و فردوس اکبر است بغضش اگر به قلب کسی جا گزین شود در دین ما ز جملۀ غالی و کافر است عهد شباب طی شود و پیری اَر رسد پیوسته در دلم سخن از مدح حیدر است زاهد درون مسجد و محراب روز و شب مشغول شکر و حمد خداوند اکبر است صوفی درون صومعه با سبحۀ مراد سرگرم در ستایش خلاق داور است خصم عدو ، قوام جهان ، مظهر عیان مصداق کل،دلیل سبل،میر و صفدر است گفتی تو این قصیده به هجده بهار عمر #(رونق)به طبع تو صِله امروزدرخوراست. مازندرانی