هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
گریونه آسمون واسه احوال من
ای وای از غربت از این اقبال من
کنج زندانم و بی تاب و مظطرم
کاشکی پیشم بیاد معصومه دخترم
با قلب غصه دار و قد کمون
تو کنج این قفس شکسته پرم
تموم ارزوم همینه فقط
سرم باشه رو پاهای پسرم
از دنیا دل گیرم نفسم نمیاد دیگه بالا
تو حسرت میمیرم برسه به دادم کاشکی زهرا
خلصنی رو لبهام حال من آخه داره تماشا
واویلا واویلا امون ای دل امون از این غم
**
میسوزه پیکرم خیلی بی طاقتم
زیر بار بلا خم شده قامتم
وای از این غصه و وای از این سلسله
زنده بودن دیگه واسه من مشکله
با نا سزاش امونم و بریده
جا ضرب تازیونشه رو تنم
با کینه میشکنه غرور منو
مجروح و غرق خون شده بدنم
روز من تاریکه نفسی دیگه توی صدام نیست
چشمام تاره تاره به خدا سویی توی چشام نیست
می افتم رو خاکا رمقی دیگه توی پاهام نیست
واویلا واویلا امون ای دل امون از این غم
**
این شام اخری در تاب و در تبم
تو فکر غصه و غمهای زینبم
صحن چشمام تره با یاد کربلا
از شام و کوفه و چشمای بی حیا
به یاد تشنگی اهل حرم
به سینه میزنم برای حسین
به یاد دختری سه ساله ام و
به یاد اشک بچه های حسین
میدید از روی تل میبرن سر پاک برادر
با گریه رو خاکا خواهری شده خسته و مظطر
افتاده تو گودال دست و پا میزنه پیش مادر
واویلا واویلا امون ای دل امون از این غم
#دو دمه موسی بن جعفر ع
حضرت موسی ابن جعفر کنج زندان شد فدا
در ره دین خدا (2)
کندو زنجير ستم شد مونس آن مقتدا
در ره دین خدا (2)
کنج زندان بلا من دیده گریانم بیا
ای رضا جانم بیا (2)
این دم آخـر به یاد جد عطشانم بیا
ای رضا جانم بیا (2)
(غریب)
|⇦•زرد و کبودی...
#سینه_زنی تقدیم به ساحت مقدس حضرت باب الحوائج امام موسی ابن جعفر علیه السلام به نفسِ سیدمجید بنی فاطمه•✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
بابَ الحوائج موسی بن جعفر...
بابَ الحوائج آقا موسی بن جعفر...
بیتابی امشب،می سوزی از تب
تنها دعای تو شده خلّصنی یا رب
جز غم ندیدی،دیگه بریدی
آقای من چه ناسزاهایی شنیدی
آیینه ی غربت شدی
بی یار و هم صحبت شدی
شبونه از این روزگار
دیگه آقا راحت شدی
ای با غصه آشنا
ای داغِ بی انتها
روحت شد از تن رها
من فدایِ غربت شما آقا
غریب آقا....
بابَ الحوائج موسی بن جعفر...
بابَ الحوائج آقا موسی بن جعفر...
زرد و کبودی،دل خسته بودی
از اینکه زندانبانِ تو بوده یهودی
دل، خونِ خونِ
قدت کمونه
افطارت آقا بوده
هرشب تازیونه
ندیدی یک دم راحتی
به موندنت بی رغبتی
به هیچ امامی مثل تو
نشد آقا بی حرمتی
افطار تو این روزا
زنجیر بودُ ناسزا
دلتنگی واسه رضا
من فدای غربت شما آقا
غریب آقا....
بابَ الحوائج موسی بن جعفر...
بابَ الحوائج آقا موسی بن جعفر...
شد غصّه تازه،این روضه بازه
شکر خدا آقا شدی تشییع جنازه
هم که بدن هست هم پیرُهن هست
شکر خدا واسه تنِ زخمیت کفن هست
من بمیرم برا حسین،غریبِ کربلا حسین
به سر نیزه ها آقا،به زیر دست و پا حسین
چی مونده از پیکرش
پیش چشم خواهرش
روضه خون مادرش
تو غریب مادری حسینِ من
آقام...آقام...
ای یار زینب،سالار زینب
بازم فلک داره سر آزار زینب
تنگ غروبه،تنگ غروب
بالای گودال خواهری سینه می کوبه
ای زینت دوش نبی،روی زمین جای تو نیست
خار و خاشاک زمین منزل و مأوای تو نیست
یادِ آن روز که رخسار همه نیلی بود
هر که می گفت حسین، پاسخ او سیلی بود
دل من گریه بر احوال سکینه می کرد
عمه ام زیر کتک یاد مدینه می کرد.
بابَ الحوائج موسی بن جعفر...
بابَ الحوائج آقا موسی
#روضه_امام_موسی_الکاظم_علیه_السلام
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#سینه_زنی
Banifateme_Babolharam_2.mp3
11.37M
|⇦•زرد و کبودی...
#سینه_زنی تقدیم به ساحت مقدس حضرت باب الحوائج امام موسی ابن جعفر علیه السلام به نفسِ سیدمجید بنی فاطمه
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
نوحه مسجدی شهادت امام موسی کاظم علیهالسلام سبک لیلالعزایِ موسیِ...
کریمهیِ طاها عزا گرفته
از غصّهها دلِ رضا گرفته
شد روضههایِ کاظمینی
آوایِ هر لبِ حسینی
یا سیّدی موسیابنِجعفر ۴
بابالحوائجی و من گرفتار
از غمِ تو خیرالنّسا عزادار
سینهزنِ تو عالمین است
گریهکنِ غمَت حسین است
یا سیّدی موسیابنِجعفر ۴
زنجیرِ کینه بسته دستوپایت
لرزیده کاخِ فتنه از صدایت
تو شرحِ آهِ زینبینی
جوازِ بینالحرمینی
یا سیّدی موسیابنِجعفر ۴
تسلیتِ سوگِ شهیدِ زندان
به محضرِ امیرِ مُلکِ ایران
صدایِ غم پیچیده در طوس
عرشِ خدا آمده پابوس
یاسیّدی ضامنِ آهو ۴
#نوحه_مسجدی #شهادت
#امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
#کاظمین #کربلا
#شکرخدا_که_نوکر_موسی_ابن_جعفرم
#ما_با_ولایت_زنده_ایم
#حسین_ایمانی
#مرثیه حضرت موسی بن جعفر
#یونسوصالیخوراسگانی
#سوزقلم
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
المعذب فی قعر السجون، و ظلم المطامیر ذی الساق المرضوض بحلق القیود و الجنازة المنادی علیها بذل الاستخفاف... ». [1] . « خدایا! درود فرست بر آن امام مظلومی که ساق پای نازنینش بر اثر حلقههای زنجیر کوبیده شد و پس از شهادتش جنازه پاکش را با وضع ناشایست از زندان خارج نمودند... ».
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
《وَ الکاظمینَ الغَیظ》 ، خشمت را که خوردی
کوهی ز درد و رنج را با خویش بُردی
شلاق میزد سندی و تو در همان حال
بر روضه های مادرت دل می سپردی
با حال روزه صبح ها را شام کردی
افطار جای نان فقط شلاق خوردی
هر وقت هتک حرمت زهرا شنیدی
روی جگر دندان خود را می فشردی
□□□
هر روز میدیدی هزاران هَتک حُرمت
تا شد نگهبان شما فردی یهودی
یا در نماز و یا که در حال مناجات
از بی خدایان نیز حتی دل ربودی
از بس که زد سِندی تو را با تازیانه
پر گشت جسمت از سیاهی و کبودی
کرده اثر در یک زنِ بی دین دعایت
با یک نگاهت قلبش از عصیان زُدودی
AUD-20210308-WA0000.
1.13M
#نوحه واحدو سنگین شهادت امام کاظم (ع)
بسبک: شبای فاطمیه وشبای غربت وغمه
آی عاشقا گریه کنید شاخه ز گل جدا شده
غریب شهر کاظمین از تو قفس رها شده
ببین دل شکسته ام اسیر بُغض و نالته
صاحب عزای تو آقا مادر هجده سالته
امام کاظم ،شد دیگه آزاد
آقام غریبه ، ای داد بیداد
آه و واویلا (۴)
امشب اگه خدا بخواد کبوتر حرم می شم
سرمیزنم به کاظمین مهمون ذوالکرم می شم
کاشکی منم برا اَبد زندونیِ تو می شدم
پای ضریح باصفات قربونیِ تو می شدم
این دل زارم ، داره بهونه
از غربت تو ، داره می خونه
آه و واویلا
دشمن بی حیای تو شد باعث آزار تو
سیلی و تازیانه ها بوده همش افطار تو
آروم آروم بارونِ خون می چکه ازستاره ها
آروم آروم داره می ره تنی رو تخته پاره ها
چه غریبونه ، جون می دی آقا
می رسه از دور ، ناله ی زهرا
آه و واویلا
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
مانند تو کسی تک و تنها نمی شود
زندانی مصیبت و غم ها نمی شود
جسمت اسیر ضربه شلاق و ناسزاست
این زخم های کینه مداوا نمی شود
این رسم میزبانی یک روزه دار نیست
افطار او به مشت ولگد وا نمی شود
زنجیرها رسانده سرت را به زانویت
کاغذهم این چنین که تویی تا نمی شود
اعضای پیکر تو زهم منفصل شده
این پا دگر برای شما پا نمی شود
این سرفه های خشک تو یعنی که تشنه ای
آبی نصیب حضرت دریا نمی شود
آری تو هم به جد غریبت کشیده ای
ننویسم از مصیبت عظما نمی شود
شکرخدا که دختر تو جای دیگری ست
با پیکر نهیف تو تنها نمی شود
اما دلم گرفته ز اندوه دختری
طشت وسر و سه ساله و بابا نمی شود
شکرخدا که دست تو انگشتری نبود
بر روی دستهای تو دعوا نمی شود
هنگام حمل پیکرتان بین کوچه ها
شادی و صوت و هلهله برپا نمی شود
شاعر : محمود یوسفی