eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
41هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
3.4هزار ویدیو
379 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همه خوابند، فقط چند نفر بیدارند چند تن جای همه دلهره و غم دارند داغ سنگین که شود، پیر شدن هم دارد خانه بی فاطمه، دلگیر شدن هم دارد هر که یک گوشه از این خانه عزادار شده است جای جایِ حرم فاطمه گلدار شده است خانه از بوی گل یاس معطر مانده روی دستاس رد پنجه ی مادر مانده سرخ شد پلک علی بس که جراحت می دید آسمان سوخت دلش وقت غروب خورشید آب می ریخت ولی آب دگرگون می شد نه فقط آب، دو تا چشم علی خون می شد داغ صدیقه به اندازه ی کافی سخت است وای بر بازوی او رد غلافی سخت است حق تعالی جلوی چشم جهان پرده کشید تا علی دست به بازوی ورم کرده کشید دست از غسل کشید و ولی الله نشست همه دیدند قد حیدر کرار شکست سر به دیوار زد و ناله زد از عمق وجود فاطمه کاش علی ثانیه ای زنده نبود داشت کل بدن شیر خدا می لرزید پیکر فاطمه را بین کفن می پیچید داغ ها را به دلش ریخت و مسکوت گذاشت بدنی ناحله را داخل تابوت گذاشت بچه هایی که ازین داغ سراسر دردند آستین بین دهان، گریه فقط می کردند بدنش را چه غریبانه ز خانه بردند طبق فرموده ی صدیقه شبانه بردند اشک، چشمان حسن را سر کوچه پر کرد یادی از خاکِ نشسته به روی چادر کرد یادش آمد وسط کوچه چه آمد به سرش بار شیشه به زمین خورد به پیش نظرش دست بر بند کفن، با دلِ پُر صبر گذاشت پدر خاک تن فاطمه در قبر گذاشت خوب شد تا که علی فاتحه بر فاطمه خواند خوب شد دفن شد این پیکر و بر خاک نماند خوب شد خنده به چشم تر اطفال نشد خوب شد هیچ کسی داخل گودال نشد خوب شد تشنه لبی ناله نزد وا عطشا وای از تشنگی تشنه لب کرب و بلا... محمدجواد شیرازی
بسم الله الرحمن الرحیم یاکه دنیا بود ناپیدا اگر زهرا نداشت یا جهنم بود این دنیا اگر زهرا نداشت جای دیگر را برای زندگی می‌خواستیم آسمانِ ما زمینِ ما اگر زهرا نداشت خُرد می‌گشتیم زیر آسیای دشمنان زیر دستاس‌اش دو دنیا را اگر زهرا نداشت در وصیتهای مفقودالاثرها خوانده‌ام تلخ می‌شد سرنوشتِ ما اگر زهرا نداشت گفت لَوْلا فاطمه .... یعنی که در کارِ خدا آفرینش بود بی معنا  اگر زهرا نداشت فاطمه گفت و کنار او ضمیری چند گفت : وای از اهل کِسا آنجا اگر زهرا نداشت* پنچ نوبت فاطمه رو بر خودش می‌ایستاد بود بی جلوه خدا  زهرا اگر زهرا نداشت از علی  خواهش نکرد و از علی چیزی نخواست عشق بود و عشق و بس  اما ، اگر ، زهرا نداشت فاطمه یک نیمه بود و با علی تکمیل شد مرتضی یک نیمه بود اینجا  اگر زهرا نداشت هیچ فتحی را نمی‌دید آذرخشِ ذوالفقار در رجزهایش علی تنها اگر زهرا نداشت در میان رزم‌ها پشتش به زهرا گرم بود داشت بر پشتش زره مولا اگر زهرا نداشت کار دنیا را ببین  کارش به‌دستِ فاطمه است وای بر دنیا و مافیها اگر زهرا نداشت کار دنیا را ببین زانو بغل کرده علی بی پیمبر می‌شکست آقا  اگر زهرا نداشت دستِ مولا بسته و بر گردنش شمشیر بود یک علی و آنهمه حاشا اگر زهرا نداشت حرص‌ها خالی شد و پهلوی مادر را شکست بچه‌ها می‌سوختند آنجا اگر زهرا نداشت دختران را زیر بالِ خویش زینب جمع کرد وامصیبت شامِ عاشورا اگر زینب نداشت... *هُمْ فَاطِمَةُ وَ اَبُوهَا.... (حسن لطفی ۴۰۲/۰۹/۱۹)
بسم الله الرحمن الرحیم شب است و در سکوت شب صدای باد می‌پیچد شب است و در مدینه گریه‌های باد می‌پیچد کسی در کوچه‌های سنگیِ تاریک اینجا نیست کسی در راههای خاکیِ باریک آیا نیست ؟ کسی در شهر پیدا نیست ولی انگار می‌آید صدای رفتنی اینبار صدای رفتنِ جمعی میان کوچه‌ای تب‌دار چرا اینگونه می‌آیند اگرچه غرقه‌ی دردند چرا این چار تَن اینگونه می‌گردند... به روی مرکبی خانومِ پیری است رنجیده  گمانم سالها از داغهایی سخت کاهیده  به خود از درد پیچیده به هر گامی که مرکب راه می‌آید صدای آه می‌آید خدایا این که است این قدر بیمار است؟ چرا از درد سرشار است غریبی یا عزادار است گَهی بر یک طرف خَم می‌شود پهلوش می‌گیرد زمانی دست بر سر می‌گذارد روش می‌گیرد به هر گامی که می‌آیند  با سرفه نفس گیرد  توانش نیست  جانش نیست  می‌آید تا که حق را باز پَس گیرد به رویِ مرکبی خانومِ پیری هست اما نه هرآنکس هست باشد ای مدینه لیک زهرا نه و مَردی پیش مرکب بندِ افسار است در دستش ببین جای طنابی هست بر دستش چرا اینقدر غمگین است چقدر این داغ سنگین است خودش را می‌خورد هرچند گریان نیست ولی شرمندگیِ مرد آسان نیست خودش را می‌خورَد او با دلی پُر خون خودش را می‌خورَد آورده او ناموس حق را باز  هم بیرون اگرچه غم فراوان است ولی باور کنید این مردِ خیبر قبله‌گاه شیر مردان است ولی باور کنید او پهلوان جنگجویان است همه باور کنید از یک نگاهش کوه می‌ریزد چرا امشب از این رو اینهمه اندوه می‌ریزد چرا او سر به زیر است مثلِ بانویش  خودش پیر است... عَرقها از جبینِ خیس آن مظلوم می‌آیند و در پشت سرش دو کودک معصوم می‌آیند دو کودک با حواسِ جمع تا مادر نیافتد از رویِ مَرکب  دلِ این شب مبادا باز این شیشه ترک بردارد از غمها خدایا بارِ شیشه دارد او آیا؟ حسین از آنطرف با قلب پُر آتش حسن از این طرف می‌آید و هِی می‌تپد قلبش دوباره  پیشِ مادر هست  خدایاشکر حیدر هست... چهل شب می‌شود اینگونه می‌آیند در شبها چهل شب می‌شود  خانه به خانه می‌روند اما فقط یک خانواده نیمه شب آواره‌اند اینجا علی شاهد برای خویش آورده علی شاهد برای اینهمه مردم منم مَردِ غدیرِ خُم و این است شاهدم زهرا و زهرا شاهد آورده است با آن حال که من هم ارث می‌گیرم که من هم دختر پیغمبرم این است تقصیرم؟ علی در می‌زند ، در باز می‌کردند انصار و مهاجرها نگو یارانِ پیغمبر بگو اغیار و تاجرها یکی در باز کرد و گفت شرمنده نمی‌آیم یکی هم گفت  یادِ من نمی‌آید غدیر خم امان از حرف نامردم یکی در باز کرد و روی خود را آنطرف کرد یکی هم داشت مولا حرف می‌زد  بِینِ حرفش زود  در را بست دلِ زهرا چه بد بشکست علی ماند و سلام او فقط زهرا جوابش داد  اگرچه گریه‌اش اُفتاد فقط زهرا جوابش داد علی با فاطمه تنها به پشتِ دربها بودند چهل شب پشت درها در پِیِ یک آشنا بودند چهل شب رَدِ غم پیداست از خانه به هر کوچه چهل شب رفته‌اند و جز سه تَن یک یار و یاورنیست بجز سلمان و مقداد و ابوذر نیست ولی آنروز در کوچه ولی آنروز در خانه میانِ جمع اوباش و اراذِلها و بیگانه چهل تَن یا که سیصد تَن روایتها فراوان است خدایا کینه عریان است غلافِ تیغ پنهان است حرامی هم رجز خوان است تلافیِ غدیرِ خُم  فقط آتش  فقط هیزم امان از دستِ نامردم به پیش طفلِ سر در گُم حسن چشمانِ زینب بست که مادر پشت دربِ خانه‌ی خود هست زمین اُفتاد و در اُفتاد امان از چادر زهرا  امان از رد شدن‌ها و امان از پا زدن‌ها و  امان از رفت و آمدها خدایا میخ لج  کرده خدایا راه کج کرده.... (حسن لطفی ۴۰۰/۱۰/۱۵)
هدایت شده از روضه دفتری
❣﷽❣ ⚫️ ⚫️ بر مقدم دختر پیمبر صلوات بر چشمه‌ی پاک حوض کوثر صلوات بر محضر حضرت محمد تبریک بر مادر شیعیان حیدر صلوات ⚑⚑⚑⚑ یا فاطمه‌ای منشاء خـــیر و بــرکات مــهر تـو بود قـبولی صــوم و صـلات فـرموده نبـی خـدا گــــــناهش بـخشد هـر کس کـه بـرای تـو فـرستد صلوات ⚑⚑⚑⚑ بر کوکب آسمان عصمت صلوات بر فاطمه گوهر نبوت صلوات بر مادر یازده امام برحق از صبح ازل تا به قیامت صلوات ⚑⚑⚑⚑ بر روی زمین و آسمان‌ها و کرات در بین مناجات برای حاجات زیباتر از این جمله ندیده است کسی بر خاتم انبیاء محمّد صلوات ⚑⚑⚑⚑ بر کوثرِ خاتم النّبیّن صلوات بر همسرِ سیّد الوصیّین صلوات بر فاطمه مَحبوبه ذاتِ ازلی بر حجّت حق، بر آلِ یاسین صلوات ⚑⚑⚑⚑ بر روح خدا پیر جماران صلوات بیش از قطرات ناب باران صلوات آن گوهر تابان به شهیدان پیوست تقدیم به أرواح شهیدان صلوات ⚑⚑⚑⚑ بر راضیه بر مرضیه، کوثر صلوات بر فاطمه صدیقه‌ی اطهر صلوات بر قلّه‌ی توحیدی زهرا به بقیع بر سیده و همسر حیدر صلوات ⚑⚑⚑⚑ ببین کابوس من تعبیر گشته دلم از زندگانی سیر گشته الا یار جوانمرگم نظر کن علی از بعد غسلت پیر گشته ⚑⚑⚑⚑ دیگر خبر از صدای دستاسی نیست در باغچه‌ی حیاط ما یاسی نیست سیلی, … آنهم به روی زهرای حسین افسوس که در مدینه عباسی نیست ⚑⚑⚑⚑ من عاشق روضه ام ، ولی زهرایی با لهجه ی عشق ، با دلی شیدایی یک روضه که رستخیز ” حَوّل حال ” است یک روضه ی سبز و سرخ ، عاشورایی ⚑⚑⚑⚑ از لهجه ی روضه ها دلم می گیرد ای مادر کربلا ! دلم می گیرد در روضه ، زنی شکسته و مظلومی ! چون می شنوم تو را ، دلم می گیرد ⚑⚑⚑⚑ خوردیم زمین و آسمان گم کردیم در عالم خاک ، بوی جان گم کردیم قبر تو نه ، می خورم به قرآن سوگند ما ” قدر ” تو را در این جهان گم کردیم ! ⚑⚑⚑⚑ او فاطمه است ، قصه ای غمگین نیست سرفصل حماسه است او ، مسکین نیست دیوار و در و فدک … ! برادر بس کن سوگند به نور ! درد زهرا این نیست ⚑⚑⚑⚑ هر روز حکایت فدک … ! می دانم در روضه به زخم تان نمک … ! می دانم این روضه ز آیه های نورت خالی ست ای خوب ! بدون هیچ شک ، می دانم ⚑⚑⚑⚑ درد تو فدک نه ، درد تو ما هستیم مایی که برای غم مهیا هستیم هر روز نمک به زخم تو می پاشیم ما شیعه ی حضرت تو آیا هستیم ؟! ⚑⚑⚑⚑ هر چند که قبله گاه دل ها هستی بی شبهه ، دلیل خلق دنیا هستی در وصف تو کافی ست بگویم تنها : تو فاطمه ای ، حضرت زهرا هستی ⚑⚑⚑⚑ افسرده دلیم و نی لبک می خواهیم در سینه ، دلی َترَک َترَک می خواهیم از فاطمه ما نه فصلی از بیداری از فاطمه ، فصلی از فدک می خواهیم ! ⚑⚑⚑⚑ دیوار و در و فدک … ، غمی لم داده پهلوی شکسته ، یک زن افتاده شد بزم عزا ، شبیه ” بیت الاحزان “ از بابت روضه ، صحنه شد آماده ! ⚑⚑⚑⚑ شد فاطمیه ، دوباره فصل سیلی شد صورت روضه زرد و زار و نیلی با لهجه ی گریه ، روضه خوان می خواند در گوش زمانه ، روضه ای تحمیلی ! ⚑⚑⚑⚑ شد فاطمیه … دوباره تنها ، زهرا دیوار و در و فدک … ، خدایا ! زهرا ؟ پهلوی شکسته ، روی نیلی ، سیلی در روضه کسی نگفت اما ، زهرا … ؟! ⚑⚑⚑⚑ من روضه ی نور از شما می خواهم لبیک حضور از شما می خواهم من معرفتی زلال و جانی روشن تا صبح ظهور از شما می خواهم ⚑⚑⚑⚑ دیوار و در و فدک … ! حکایت این نیست زهرا زن سرشکسته ی مسکین نیست او روح حماسه ، مادر عاشوراست ای مرثیه خوان ! روضه ی توفان این نیست ⚑⚑⚑⚑ ای مرثیه خوان ! روح تو نورانی نیست آیینه در این روضه که می خوانی نیست پهلوی سپیده را شکستی صد بار ! با سنگ خرافه ، این مسلمانی نیست ⚑⚑⚑⚑ ای مرثیه خوان ! گزافه گفتن کفرست با لهجه ی دین ، خرافه گفتن کفرست اسلام دو نور عترت و قرآن است جز این ، سخنی اضافه گفتن کفرست  ⚑⚑⚑⚑ آن ارغوان که زخم زبان می چشید رفت و آن خسته جان که بار مرا می کشید رفت گفتند بی کسم همه با هیزم آمدند یاری که آمد آبرویم را خرید رفت  ⚑⚑⚑⚑ 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام اللہ علیها (صلوات)🌹 @roze_daftari ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈    
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ➖▪️➖▪️➖▪️➖▪️ آید از پشت در ؛ صدای فاطمه بیا ای صاحبِ ؛ عزای فاطمه بِدَمِ‌المحسن ؛ بِدَمِ‌الزّهرا العجل مولا ؛ العجل مولا 🥀یَاحُجَّةَ‌الله ؛ بقیةَ‌الله🥀 بیا ای وارثِ ؛ غربتِ فاطمه بگو آقا کجاست ؛ تربتِ فاطمه آقا فدایِ ؛ چشم گریانت آن قبرِ خاکی‌ست ؛ بیت الاحزانت 🥀یَاحُجَّةَ‌الله ؛ بقیةَ‌الله🥀 از سفر بیا ای ؛ حبیبِ فاطمه کجا خیمه زدی ؛ غریبِ فاطمه ساکنِ دشت و ؛ کوه و صحرایی مانند جدّت ؛ خیلی تنهایی 🥀یَاحُجَّةَ‌الله ؛ بقیةَ‌الله🥀 بیا تا غم رود ؛ از دلِ فاطمه بگیر انتقام از ؛ قاتلِ فاطمه تا کی بنالد ؛ از دردِ بازو خون بریزد از ؛ سینه و پهلو 🥀یَاحُجَّةَ‌الله ؛ بقیةَ‌الله🥀 ✍️ شاعر: ▪️▪️▪️▪️▪️▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 سلام الله علیها 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ کیست این مادر که از پیغمبران هم برتر است قطره ای از وصف او، یس و نور و کوثر است مادر امثال ما، نه ! مادر پیغمبر است ... خوش به حال خانه‌ای که در دلش، این گوهر است عرش، هر شب ربنایش را تماشا می‌کند گردش تسبیح او، صدها گره وا می‌کند چادرش کافی است تا قومی مسلمانش شوند اولیاءالله می‌خواهند دربانش شوند هم گدایان آرزو دارند مهمانش شوند هم شهیدان آرزو دارند قربانش شوند ما چه می‌دانیم؟ پیغمبر به او فرموده است: فاطمه! گریه‌کنان ات را خدا بخشوده است گریه‌کن های شما، عمری اسیر کوچه‌اند بیست شب با پای دل، بین مسیر کوچه‌اند این جوانان، چون حسن، عمری است پیر کوچه‌اند فاطمیه نه ! تمام سال، گیر کوچه‌اند جُرم تو، حبّ علی بوده که بخشیده نشد دختر پیغمبری - چون تو - ستمدیده نشد من نمی‌دانم چه‌ها رفته‌است بر قلب امام روضه‌خوان می‌گفت مادر را غلامی زد؛ غلام !! جمله‌ای می‌گویم و رد می‌شوم؛ حرفم تمام ! شعله‌ از سویی و از آن سوی دیگر ازدحام آنچنان کوبید بر "در" که دل حیدر شکست از همانجا حرمت اولاد پیغمبر شکست موقع دفن است؛ دستان پیمبر را ببین ناگهان آغوش وا شد؛ عشق مادر را ببین تکیه‌گاه مرتضی! احوال حیدر را ببین ... در نماز دفن، چشم خیس دختر را ببین مرتضی الله اکبر گفت ... زینب گریه کرد ! یادش آمد پیکری در زیر مرکب ... گریه کرد .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پرچمت را هر کجا دیدم دویدم یاحسین زیر این پرچم همیشه خیر دیدم یاحسین من زمین گیرم ولی تو دستگیرم بوده ای غیر خوبی از شما چیزی ندیدم یا حسین صبحتون حسینی💚