eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.5هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
373 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تشنه‌ای در پنجه‌ای سیراب گیر اُفتاده است کودکی در حمله‌ی اعراب گیر اُفتاده است بعدِ بابا آبِ خوش از حنجرش پایین نرفت در گلویش جرعه‌های آب گیر اُفتاده است کاش در تاریکیِ صحرا نمی‌دیدش کسی دخترک از دستِ این مهتاب گیر اُفتاده است بارها از رویِ نِی بابا به داداش می‌رسید آی خواهر زودتر بشتاب گیر اُفتاده است زجر آوردش به روی ناقه‌ای انداختش مثل آن ماهی که در قلاب گیر اُفتاده است این طرف از زجر می‌خورد آنطرف از حرمله مثل آن برگی که در سیلاب گیر اُفتاده است چشمهایش گرم می‌شد می‌پرید از خوابِ ناز بسکه طفلی زیرِ پا در خواب گیر اُفتاده است هیچکس در بینِ کوچه احترامش را نداشت آه با نان‌هایِ در پرتاب گیر اُفتاده است حسن لطفی ➖➖➖➖➖➖➖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در راه غمت هرچه بلا بود خریدیم یک عمر از این روضه به آن روضه دویدیم یک روز در آغوش پدر روز دگر هم با پای عصا سینه زنان سینه دریدیم یک عمر از این نافله ها بار نبستیم از اشک عزایت به کجا ها که رسیدیم هر ذکر که گفتیم پری باز نکردیم یک آه برای تو کشیدیم و پریدیم حسرت به دل هر نفس سوخته هستیم جز آن نفسی را که برای تو کشیدیم صد بار چو آیینه به پای تو شکستیم یک بار اگر روضه ی گودال شنیدیم ➖➖➖➖➖➖➖➖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| شور | شب جمعه بود مادرم می‌گفت این نوحه رو بدید مقبل بنویسه بی‌حیا قاتل افتاده شاه در مشکل عذاب می‌دن، حتی به مرکب‌هاشون آب می‌دن سرت جنگه، تشنه سر می‌بُرن که وقت تنگه (شب جمعه بود مادرم می‌گفت این روضه رو بدید ریان بگه از تنِ به خون غلطان عطشان بدتره یا عریان چه نامردن سخته آب از دشمن طلب کردن جواب سنگه تشنه سر می‌بُرن که وقت تنگه شب جمعه بود مادرم می‌گفت سهم محتشم رو هم بردار بگه از تنی که شد نیزار نیزه بدتره یا مسمار زمین خورده پیرهنت زیر نیزه چین خورده پر از چنگه تشنه سر می‌بُرن که وقت تنگه بین قتلگاه به پرت می‌زد با ته خنجر به پیکرت می‌زد تو رو پیش چشم مادرت می‌زد طعنه به اشکای خواهرت می‌زد همه دیدن به لب تشنه‌ی تو می‌خندیدن بین قتلگاه شدی زیر و رو وصیت کردی با خس خس گلو بدنت سرتاسر زخمه مو به مو چیکار کردن زن و بچه ها همه فرار کردن کم آوردن چند تا بچه زیر دست و پا موندن رگ هاتو دیدم یه عده نابلد بریدن چقدر سرت رو بد بریدن دیدم با نیزه تنت رو از زمین بلند کرد به حلقوم یه نیزه بند کرد جلو چشمام بگو بخند کرد تو اون شلوغی چطور لباس تو در اومد