بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_پنجم_محرم_حضرت_عبدالله_ابنالحسن_علیهالسلام
مثل یک صاعقه تکبیرِ حسن میآمد
یازده ساله ترین شیرِ حسن میآمد
بر تن از پیرهن خویش کفن ساخته است
او حسینیهای از خشتِ حسن ساخته است
رگِ گردن متورم شده یعنی لبیک
مُشتهایش متراکم شده یعنی لبیک
یازده جرعهی ناب از یَمِ حیدر خورده است
خوب پیداست که بر غیرتِ او برخورده است
دست حق بر درِ خیبر بخورد میفهمند
به رگ غیرت او بَر بخورد میفهمند
او یتیمی است که نعلین ندارد حتی
فکر صد زخم در آن بین ندارد حتی
او نمیدید که خاری به کف پایش بود
دامن پیرهنش زیر قدمهایش بود
چند باری به زمین خورد ولی باز دوید
تا که زهرا به زمین خورد علی باز دوید
خیره چشمانِ تَرَش رو به همان منظره بود
دورِ گودال فقط دایره در دایره بود
همه با خاطرهی بغضِ علی جمع شدند
حلقه در حلقه به یک نقطه ؛ ولی جمع شدند
حلقهها تنگتر از تنگتر از قبل شده
قلبها سنگتر از سنگتر از قبل شده
باید از بینِ همه رد بشود میداند
نه محال است مردد بشود میداند...
رد شد از حلقهی پیرانِ عصازن و سپس از وسطِ جمعیتی سنگ به دامن
نه فقط سنگ که چوب و شن و آهن
بعد از آن سخت دوید
از دو سه تا حلقهی اسبان سواری
وصدای نفس و شیهه و کوبیدن سُمها
همهسو هولِ قدمها وعَلَمها
به خودش گفت کمی مانده برو از وسط اینهمه جامانده برو
پیش میرفت ولی حلقهی یک لشکر شد
متراکم متراکم متراکمتر شد
داشت از بین همین فاصلهها رد میشد
از دل هلهلهها، هرولهها رد میشد
رد شد از حلقهی سرنیزه و از حلقهی شمشیر و کمانگیر و
کف پاش پُر از خون و تَنِ کوچک مجروح دوید و
لب گودال رسید و
ته گودل چه دید و...
که سنان بود و سنان داشت
نیزهای فاتحه خوان داشت
حرمله غرقِ عرق چشم بر آن نیمه جان داشت
آخرین تیر خودش را به کمان داشت
مادری موی کَنان سینه زنان پیش عمو بود ولی قدِ کمان داشت
پدرش بود عمو بود پدرش بر سر او بود...
پسر اُفتاد سر اُفتاد چه بد بال و پر اُفتاد
تنی روی تن اُفتاد حسن اُفتاد
راه یک تیرِ سهشعبه به دو حنجر اُفتاد
نالهای بین گلو بود که زهرا غش کرد
او در آغوش عمو بود که زهرا غش کرد
کاش جبریل جراحات دو تَن را میبست
کاش میشد که علی چشم حسن را میبست
باز از خاک حسن مادر خود را برداشت
شمر تا کُندترین خنجر خود را برداشت...
(حسن لطفی)
بسماللهالرحمنالرحیم
#شب_پنجم_محرم_حضرت_عبدالله_ابنالحسن_علیهالسلام
حق بده خیلی هوایِ بوسههایت کردهام
از عموجان بیشتر بابا صدایت کردهام
عمه دستم را گرفته بود اما آمدم...
فکر کردی که عموجانم رهایت کردهام؟
مقتل مأثور هستم غارتِ گودال را
ازدحامِ زخمهایت را روایت کردهام
خواست تا دستت زند با دستِ خود نگذاشتم
پیش تو اُفتاد دستی که فدایت کردهام
پیشِ دادِ مادرت پیراهنت را کَند و بُرد
دید لشکر آمدم خود را عبایت کردهام
آنقدر من را کشیدند آخرش مَردی شدم
اینقدر گویم که در آغوش جایت کردهام
هرچه میخواهند بر من میزنند و میروند
شُکر قدری از نوکِ نیزه جدایت کردهام
خواستند از تو جدا سازند من را که نشد
آه شرمنده اگر که جابجایت کردهام
آخرش من را مُشبک کردهاند این نعلها
راضیام خود را ضریحِ کربلایت کردهام
من در آغوشِ توام یا تو در آغوشِ منی
دیدی آخر جا میانِ بوریایت کردهام
آخرین تیرش کشید و حرمله نزدیک شد
دیدی وقتی که سپر خود را برایت کردهام
سینهام را سینهات را عاقبت با زور دوخت
حنجرم را حنجرت را روی هم بدجور دوخت
(حسن لطفی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_پنجم_محرم_حضرت_عبدالله_ابنالحسن_علیهالسلام
روضه سنگین شده و آه حسن بدحال است
فاطمه آمده با گریه بگو : وایحسین
عمهاش گفت نرو طفل ولی مینالید :
جان من رفته ببین جانب او وایحسین
ازدحام است شلوغ است شیوخ آمدهاند
عمهجان نیست... چهشد... گم شده... کو... وایحسین
رفت میدید که جمعاند خودش را انداخت
تا نگیرند از آن چشمه وضو وایحسین
بعدِ دستش بدنش را سپرش ساخته بود
زود اُفتاد بر آن سینه به رو وایحسین
هرکه میخواست عمو را بزند او را زد
سنگ انداخت تَرک روی سبو وایحسین
ابتدا روی تنش چند جراحت وا شد
بعد هم شد به نوک نیزه رُفو وایحسین
نیزهای خورد به پشت پسر و رد شد از آن
زده بیرون ولی از پشت عمو وایحسین
تا جدایش بکنند و به عمویش برسند
خم شده شمر زده چنگ به مو وایحسین
عاقبت دید جدا کردنشان ممکن نیست
حرمله آمد و زد بر دو گلو وایحسین
آخرین جملهی ارباب به گوشش این بود
مادرم آمده اینقدر مگو وایحسین
(حسن لطفی ۴۰۳/۰۴/۱۹)
بسمالله الرحمن الرحیم
#شب_پنجم_محرم_حضرت_عبدالله_ابنالحسن_علیهالسلام
اولجلسهای
تمامِ ماهِ محرم کران کران حسن است
حسن حسین شده پس"حسین جان"حسن است
حسن حسین شده تا حسین جلوه کُنَد
اگر حسین شنیدی بدان که آن حسن است
اگر ظهور کُنَد خیره خیره میبینیم
به هر نَفَس حسن است و به هر زبان حسن است
حسن شُکوهِ حسین و حسن شُکوهِ علی
حسن شبیهِ رسول است پس اذان حسن است
بر آستانِ علی آمدیم و فهمیدیم...
هم آستان حسن است و هم آسمان حسن است
به شانهی حَسَنش تکیه داد زهرا گفت :
که تکیه گاهِ تمامیِ خاندان حسن است
حسین گفت "اَخی خیرُ مِنّی و یعنی
امامِ کربُبلا نیز بی گمان حسن است
بیا به میمنه و میسره زمانِ نَبَرد
ببین به کرببلا شورِ هر جوان حسن است
که ضربِ تیغِ علیاکبرست یا حسن و
که تیرِ حضرت عباس را کمان حسن است
حسن غریب شد اما خدا گواهِ من است
تمامِ مقصد این روضهها همان حسن است
(حسن لطفی
بسماللهالرحمنالرحیم
#دودمه_حضرت_عبدالله_ابنالحسن_علیهالسلام
گم شدم در توو در نامِ تو پیداشدهام
یااباعبدالله ؛ یااباعبدالله
من فقط بینِ همه در بقلت جا شدهام
یااباعبدالله ؛ یااباعبدالله
(حسن لطفی)
۱۱
(حضرت عبد الله ابن الحسن ع)
بر زمین فتاده عموی من هست من
عمه جان رها کن ز مرحمت دست من
شد شکسته جبین
شده نقش زمین
عمه زینب۲
بنگر خون چکد از بدنش عمه جان
پر ز تیر و سنان گشته تنش عمه جان
گشته ام بی شکیب
عمو مانده غریب
عمه زینب۲
بر زمین فتاده ذکر لبش یا رب است
جان من از غم غربت تو بر لب است
بر عمو چشم تر
می شوم من سپر
عمه زینب٢
بنگر بین مقتل که چه غوغا شده
در کنار عمو لبریز اعدا شده
شمر دون پلید
سوی مقتل دوید
عمه زینب۲
می روم تا کنم جان به فدای عمو
خون من می شود رمز بقای عمو
می شوم جانفدا
دستم از تن جدا
عمه زینب۲
بین دشمن روم تا عمه جولان دهم
به ره عموی غریب خود جان دهم
می شوم روسپید
در ره او شهید
عمه زینب۲
#رضا_یعقوبیان
#زنجیرزنی #زنجیر_زنی
#سبک_به_تماشا_بیا_ای_پسرفاطمه
#حضرت_عبد_الله_ابن_الحسن_ع
#سبک_به_تماشابیا_ای_پسرفاطمه
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
۲۵
(حضرت عبد الله ابن الحسن ع)
دخت شاه اولیا
عمه دستم کن رها
روم کنم یاری،عموی تنها را
غرقه به خون بینم،یوسف زهرا را
مظلوم عموجانم۲
می روم سوی عمو
تا بگیرم آبرو
عمو بود هستم،دل به عمو بستم
تا بهر یاری اش،جدا شود دستم
مظلوم عموجانم۲
کن نگه از خیمه گه
عمه جان بر قتلگه
از این مصیبت ها،صحرا شده غمناک
حسین گل زهرا،افتاده روی خاک
مظلوم عموجانم۲
خون چکد از پیکرش
شمر بی دین در برش
با خنجر بران،در برش استاده
عموی مظلومم،بر زمین افتاده
مظلوم عموجانم۲
دشمن آل عبا
کن عمویم را رها
من آمدم تا که،او را کنم یاری
تا در ره مولی،خونم شود جاری
مظلوم عموجانم۲
من در آغوش عمو
کرده کسب آبرو
در راه عشق او،من جانفدا هستم
فدای او گردم،افتد ز تن دستم
مظلوم عموجانم۲
در رهش جان می دهم
جان به جانان می دهم
بسته دو چشم او،با نگه من شد
آغوش عمویم،قتلگه من شد
مظلوم عموجانم۲
#رضا_یعقوبیان
#سبک_با_نوای_کاروان
#حضرت_عبد_الله_ابن_الحسن_ع
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
150.8K
#زمینه
#زنجیرزنی #سه_ضرب
#شب_پنجم_محرم
🎤کربلایی یاسین قنبری
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
۲۳
(حضرت عبد الله ابن الحسن ع)
عمه زینب
ببین عموی من شده تنها
اسیر رنج و درد و محنت ها
میان قتلگه شده غوغا
گرچه کوچکم هستم همچو شیر
بر من باشد عمو حسین امیر
بهر یاری پور فاطمه
رهایم کن دست مرا بگیر
عبد اللهم یتیم مجتبی۴
عمه زینب
غریبی عمو شده معنا
افتاده بر زمین گل زهرا
کرده عمو به قتلگه مأوا
جز خدا را صدا نمی کنم
خود را از حق جدا نمی کنم
گر جان عبد الله فدا شود
عمو را من رها نمی کنم
عبد اللهم یتیم مجتبی۴
عمه زینب
ظلم عدوی دین شده افزون
دلم شده از این مصیبت خون
آمده بهر کشتنش ملعون
عمو را کن دشمن دون رها
شرمی کن از پیغمبر خدا
جای حسین فاطمه بیا
دست من را کن از بدن جدا
عبد اللهم یتیم مجتبی۴
عمه زینب
بنما نگه به اشک و آه او
به خیمه ها بود نگاه او
لبریز خون شد قتلگاه او
کشته ی دست اشقیا شوم
از درد و رنج و غم رها شوم
با تیر حرمله ی بی حیا
در آغوش عمو فدا شوم
عبد اللهم یتیم مجتبی۴
#رضا_یعقوبیان
#سبک_تسبیحات_حضرت_زهرا
#حضرت_عبد_الله_ابن_الحسن_ع
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین