پس از مصیبت در، در بدر شدم، مـادر
همین که از خبرت با خبـر شدم مـادر
نوشته اند، چهل تن به یک نفر من هم
اسیر صـورت آن یکـــ نفر شدم مـادر
میان شعله ی آتش چه آمده به رخت؟
که من ز داغ رخت شعله ور شدم مـادر
چه آمده به سرت؟ باز چهره پوشاندی
دوباره زخمـیِ زخـم بصر شدم مـادر
حسن نگاه به دیوار خـانه می نالـد
شهید روضه ی مسمار در شدم مـادر
نشسته ام، که تو شبـها دگر نمی خوابی
شکـسته ام ز غـمـت، پیرتر شدم مـادر
رَهَم دهید به خـانه، که بی لیاقت مـن
به روضه خوانیتان مفتخر شدم مادر
دعـا کـنید بـرایـم بـه حـق چــادرتان
نیازمـند دعــای سحــر شدم مــادر
شمـا که عـازم راه سفـر شدی مــادر
پس از شما چقدر در بدر شدم مـادر
#نــوكــر_نـوشــت:
#حـسـن_جـــان
بی حرم مانده ولی در عوضش می بینیم
چارده قرن فقط از کـرم او سخن است
#صلی_الله_علیک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين
سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، #دوشنبتون_امام_حسنی
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_رضـا_حـاجـی_زاده
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
.