eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
47.7هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
3.7هزار ویدیو
389 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 @majmazakerinee مدیریت👇 @khadeemeh110 تبلیغات پزشکی نداریم❌ https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
┄┅✵﷽✵┅┄ یارب گینه زهریلن ، یاندی جگر اودلاندی تا ائتدی جفـــا زهری ، قلبه اثر، اودلاندی ازبس کی آغیر غمدی عالمده جوان داغی یاندیردی ئورک باشین ،شب تاسحر اودلاندی یاشمس شموس اوغلی! سَن ماه منوّر سن الله نیه خاطر اُول ، قرص قمــر اودلاندی آخــر بو نَـه عالمــدی ؟ منــزلده غریبـــانه لب تشنه جگریاندی، هم بال وپر اودلاندی یوخ مَحرم اسرارون ،هر ناله کی سَن چکدون یئر ناله چکیب سَنلَن ، گؤی سر به سر اودلاندی یاندیردی عطش داغی، آهیله یانوب سینه آخدی گؤزیوین یاشی،اشک بصر اودلاندی یا اِبن رضا! گرچه سَن داغ جگــر گؤردون ازبس ائلَه دون ناله ، دیوار و در اودلاندی اما یادا سال هردم، آخشام چاغی ،عاشورا توفان بلا قــوپدی،چون خیــمه لر ادلاندی هچ داغ ایکی دنیاده جدّون داغی تک اولماز اکبر باشینین اؤستَه ،قلب پدر ادولاندی تا روزقیامت هم سؤنمَز بواوغول داغی بو ماتم عظــمادن ، روح بشر اودلاندی ┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄ ✍رقیه سعیدی(کیمیا)
┄┅✵﷽✵┅┄ سخت است وقتی روضه با نام شما باشد تصــویـری از داغ دل ابــن الرضـــا باشد سخت است در اوج غریبــی در دَم آخـــر فردی میان حجـــره ای بی کس رها باشد افســوس آن داغ قدیمی تازه شد انگـار سوز جگـــر که مثـــل داغ مجتبـــا باشد این بار هم زهر جفــا و همســری ملعون مأمور فتنه از ســـوی قـــوم دَغــا باشد مانند جعده ، زهر کیـن نوشاند جای آب تلخ است این جــور و جفا از آشنا باشد سخت است از سوزجگر برخود بپیچی و بین کنیــزان حـــرم جشنـــی به پـا باشد فریادهــایت را نمی فهمـــد زمـــانـی که جـانت به دست یک زن بی اعتـــنا باشد آبی که بر روی زمین می ریخت امّ الفضل یــادآورِ رفتــــار شمــــرِ بــی حیـــا باشد از تشنگی در زیر لب ، هِی روضه می خواندی سوز عطش یک گوشه از کرب و بلا باشد فرق است جان دادن، میان حجره با گودال جایی که جدّت زیر سنگ و نیزه ها باشد سخت است اما سخت تر،این که، تنی بی سر زیر ِسُــمِ اسبـــانِ ده تن، بی حیـــا باشد هــرگز ندانستند شـــأن و جــایگاهــت را فرزند سلطان ، معدن جود و ســخا باشد هرگز نفهمیــدند هــر کــس محضرت آید در سایهٔ الطــاف تو ، حــاجــت روا باشد بیمـــار ، با دستان پرمهــرت ، شـــفا یابد چــون بــارگاهت معنــی دارالشفـــا باشد این دل هـــوای کاظمیـــن و کـــربلا دارد خاک درت نور دو چشــــمِ کیـــمیا باشد ✍رقیه سعیدی(کیمیا)
به نام خدا سبک:صل الله علیک یافاطمه.... ********************** صلّ الله علیکَ یاحسین(۴) روی لبها/ ذکریاحسین وعاشورا/ عشق کربلاروی دلها/ وعده گاه کربلایی ها/ الله اکبر این چه شورش است که درخلق عالم به پا شده الله اکبر این چه عشقیه دلها راهیِ کربلا شده صلّ الله علیکَ یاحسین(۴) ****************** اشک چشمام/ ازعشق شما شده دریا/ کاری کن برای من مولا/ روزیم کن یه اربعین آقا/ الحمدلله که نوکرتم الحمدلله ارباب منی الحمدلله ازبچگی هام آرام جان بی تاب منی صلّ الله علیکَ یاحسین(۴) ******************** دلهای ما/ خون میشه باروضه های تو/ اشکامون هدیه برای تو/ جون عاشقا فدای تو/ سبحان الله ازطوفان بلا سبحان الله تو دشت کربلا سبحان الله دورازچشم حسین آتش افتاده توی خیمه ها صلّ الله علیکَ یاحسین(۴) ******************* رقیه سعیدی(کیمیا)
هدایت شده از روضه دفتری
❃﷽❃ :یاامام زمان شیعه ده احساسه باخ ┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈ عاشقـــان حسیــن ، ماه محــرم شده وقت بـر پــایــیِ خیـــمهٔ مـــاتــم شده آمــده ماه غـــم ماه مشک و علم یاحسین جان(۴) بپوشیــــد پیرهــن سیاهِ بزم عزا تکیـــه بر پا کنید به نیــت کربلا نوحــهٔ عاشقان با امـــام زمــان یاحسین جان(۴) این چه عشقی که ، آتـــش به دل ما زده شعـــله ای بر زمیـــن و آسمانهــــــا زده دل ، مهیا شده دیده دریا شده یاحسین جان(۴) می رســـد از دیــــار کـــربلا ، زمــزمــه روضه می خواند از عـرش خدا ،فاطمه نالهٔ عـــرشـــیان زده آتش به جان یاحسین جان(۴) فخــرم اینکه ، آقا ، خــادم دربارتم از ازل عاشــــقِ تشـــنه علمــــدارتم ای شَـــهِ کربلا کن نظر بر گدا یاحسین جان(۴) انتظارم سر آمد و رسید ، ماه غـــم در حسیــنیه ها بپا شود شور و دم شده ام سینه زن بر تو ای بی کفن یا حسین جان(۴) @roze_daftari ┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈ ✍رقیه سعیدی(کیمیا)
«بسم رب الشهید» تقدیم به روح شهدای دانش هسته ای ایران ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ آه ای قلم می خواهم از تو دست یاری را تا باز گویم گوشـــه ای از دلســپاری را در لابلای روضـــه های کربلا امــروز باید حماسی تر کنم این سوگواری را پیراهنی از لاله پوشیده وطن تا باز دنیا ببیند رویش فصــل بهـــاری را "هَیــهاتُ مِنَّــاالذِلة" یعنی عـزت ایران بر دشمنان تحمیل کرده ننگ و خواری را ما با شــهادت بیعت دیرینه ای داریم این روزها دیدند در ما بیـــقراری را ما حافظانِ هر وجب از خاک ایرانیم باید بیــاموزند از ما پاســداری را اینجا درختان ، ریشه دارند و نمی میرند اینجا نمی بیند کسی بی برگ و باری را دشمن بداند شهر ما بی یار و یاور نیست صد بار اگر از ما بگیرد "شــهریاری" را دانش نمی میرد به ضرب بمب و خمپاره ما پرورش دادیم ، صدها "ذوالفقاری" را علم شهید "عباسی و طهرانچی و فقهی" تقدیم ایران کرده هر نوع اقتــداری را رود است و جریان دارد علم هر شهید امروز راهیِ دریا می کنیم این رود جــاری را همواره ما مدیون خون این شهیدانیم بر ما نشان دادند راه اســـتواری را ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۴/۴/۷
بسم رب الحسین(۵) :به سمت گودال از خیمه دویدم من... ─‌‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ وقتی که فـــریــاد تو رو شنیــدم من دستمــو از دست عمّـــه کشیــدم من بـرای امــدادت ، عمـــوی مظلــومـم ! (به سمت گودال از خیمه دویدم من) عمــوی مظلــومم(۴) ─‌‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ بس که جفــا دیدم از این همه نامرد دل و از این دنیـــا دیگــه بریـدم من شــدم برای تو ، من آخـرین ســـرباز دور و برت وقتی لشکــرو دیدم من عمــوی مظلــومم(۴) ─‌‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ دست و سپر کردم مثل عمـو عبـاس ضربه شمشیر و به جون خریدم من سه شعبه ای اومد از جگرم رد شد وقتی در آغـوشت ناله کشیـدم من عمــوی مظلــومم(۴) ─‌‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ جون به لبـــم اومـد تو قتـلگـاه تو وقتی که زخمای تنت رو دیدم من منــم مث قاسـم ، مثــل علی اکبر به آرزوهــایِ خــودم رسیـــدم من عمــوی مظلــومم(۴) ─‌‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ رقیه سعیدی(کیمیا)
❁﷽❁ السّلامُ علیک اَیُّهاالعَبد الصّالح یا اباالفضل العباس ─┅═𑁍✿𑁍═┅─ آب در حسرتِ یک بوسه به لبهای تو سوخت شعله زد یادِ حسین و دلِ شیدای تو سوخت تا که نوشیــد فرات از کفِ دستــان تو آب دلش از سوز عطش پر شد و در پای تو سوخت آتـش افتــاد از آن  آب ، به دریـای  فــرات متلاطــم شد و از غیـرت زیبای تو سوخت تا که شـد دست ، قلم ، لـرزه به دستم افتاد قلـم از پای نشست و غــزلم پای تو سوخت ای مُقَـطَّـــع شده اعضـای تنت از تبِ عشق تنِ یک دشت عظیم ازتب اعضای تو سوخت مـادری با قَـــدِ خَـــم ، آمــد و  بالای ســرت عـوضِ اُمّ بَنیـــن ، بر قد و بالای تو سوخت دید ، شَــقُّ القمــرِ علقـمـــه را مـادرِ عشــق عــرقِ شرم تو را دید به سیمای تو سوخت تیـر در چشم تـَرَت روضه مگر می خواند؟ که ز خونِ جگرت ، دیدهٔ بینای تو سوخت با حسیـنِ تو "اَخـا أَدرک أَخـا"یِ تو چه کرد که چنیـن جـان برادر ز تمنــّای تو سوخت شـاه در سـوگ سرت خَـم شد و با آه بر آن إِرباً إِربا شــدنِ  قـامت رعنــای تو سوخت سـرت ای قرص قمـر ! تا به سرِ نیـزه زدند ماه از خجــلتِ آن روی دلارای تو سوخت ردّ دستـــان تو بر دست عَلَــم مانده هنوز غیــرت عالم هستـی ز تماشای توسوخت "کیمیـا" از کَرَمت ، اذن حــرم می خـواهد که میان غزلش در تب سودای تو سوخت ─┅═𑁍✿𑁍═┅─ رقیه سعیدی(کیمیا)
❁﷽❁ السلام علیک یا اباالفضل العباس ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ ماه فــــرو مانـده از جمـــالِ اباالفضل دیده چو رخســارِ بی مثــالِ اباالفضل رُخ  نگشــود آفتاب ، تا که درخشیــد جلوه ای از هیئـت و جــلال اباالفضل قـدّ فلک شـد از آن خمیده ، که دیدست مــاه ترین  اَبــرویِ  هـــلال  اباالفضل سَــرو ترین سَــرو، هـمچنان نرسیدست در قـــد و قامت ، به اعتــدال اباالفضل داده  به او مادرش چــو  شیـــرِ ادب را با  ادب  آرایه شـــد ، خِصــال اباالفضل فرصــت سبـزی ، قلم ، گرفته ،  بگوید از ادب و دســـتِ با  کمـــال اباالفضل کلـکِ خیــالم  هــوایِ  علقـمـــه دارد بُــرد  مـــرا  باز  در خیـــال اباالفضل باز  به  تصــویر می کشیــــد خیــالم جلـــــوه ای از غیـــرتِ زلال اباالفضل غیرت او را ، فرات ، خوب ، سُرودست دشت ، عیان گفته ، وصفِ حال اباالفضل ریخت به هم از همان دَمی که به هم ریخت حالِ حسیـــن از غــم و مَـــلال اباالفضل واژه به واژه غزل شد اشک و فرو ریخت مَشک ، خجــل گشــت در قبـــال اباالفضل زمزمـــه خوانـیِ آب ، روضـــهٔ مَشک است خوانده شد از آن زمان به حــال اباالفضل تا به ابد چشمــه سار و منبــع نور است مــــاهِ جهــانتــابِ بــی زوال  اباالفضل هســـت ، مــدال وفــا به گردن عبـــاس نام حسیــن اســت بر مـِـدال  اباالفضل ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ رقیه سعیدی(کیمیا)
─‌┅═‎═‎༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎═‎┅─‌ بسم رب الحسین(۱۳) : به سمت گودال از خیمه دویدم من... ─‌‎═‎༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎─‌ دلــم  عــــزادارِ  حضـــرت  سجــــاده برای این غـــربت ، زمـزمه ســـر داده خاک بقیـــع امشـب عطـــر دعـا داره از آسمـــون ، اشکِ  ستـــاره می باره امـام مظلـــومـم (۴)   𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎═‎═┅─ مــزار بــی زائـر ، امــان از این غربت عطــر جنـان داره ، بهشــته این تربت زینــت عـُبّـــاد  و جلــــوهٔ  سجـّــاده بس که جفـــا دیــده از نفـس افتاده امـام مظلـــومـم (۴)   𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎═‎═┅─ زادهٔ زهــــرا شد کشته به زهر کیــن مدینه شد دلخون از این غم سنگین خاک بقیــــع امشـب ناله و غــم داره فاطمـــه در خــاکــش بـزم عـــزا داره برای آقایــی که کشتــه شد مظلـــوم که شد سرانجام  از زهر جفا مسموم امـام مظلـــومـم (۴)    𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎═‎═┅─ یه عمری از داغ کرب وبلا می سوخت از غـــم سنگیــن شــام بلا می سوخت از غُـــل و زنجیــــر و بــزم حــرامیــها از  غـــم بــازار  و  عقـــدهٔ  شــامیـــها امــان از این غــربت (۴)   𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎═‎═┅─ داغ جســـارت بـر یـک تــن بیمـــــار و هلهــلـه بــا ســرها بــر  ســــرِ بــازار و داغ ســه ســاله در گـوشــهٔ ویــرونــه ســـوزونده قلبــش رو دفــن غریبـونه امــان از این غــربت (۴)   𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎═‎═┅─ به یاد لبهــــای خشــک علــی اصغـــر روضـــه بپــا می کرد برا  گـــلِ پـرپـر وقتی که تو حجـره آب و غـذا می دید خون دل از چشماش همیشه می بارید امــان از این غــربت (۴)   𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎═‎═┅─ رقیه سعیدی (کیمیا)
❁﷽❁ :دامن کشان رفتی.... ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ زینب فـــدای تــو ، (غریب مدینه۳) می سوزه لبهات از (تبِ زهر کینه۳) از این نامردمان خیــلی جفــا دیدی چه نامردی از همــسر بی وفا دیدی حسن جانم (۲) می ریزه پارهٔ جگر (جلو چشم خواهر۲) زده به جان من شرر (می سوزم برادر۲) ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ بودی تمــومِ عمـــر ، ( عزادارِ مادر۳) می سوختی از داغِ (گل یاس پرپر۳) شدی پیــــر از غـــمِ غربت کوچه رو دوشِت بوده بارِ محنت کوچه حسن جانم (۲) تموم شد این فراق تو (میری پیش مادر۲) سـلام ما رو برسـون (به سـاقــیِ کـوثـر۲) ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ داداش ! خداحافظ( پریشــونه زینب۳) بالا سرت داداش ! (دلش خونه زینب۳) حسینت اومــده بالا ســـرت امشب رســیده لحظه های آخـــرت امشب (حسن جانم۲) از این دیار بی وفـــا (غریبـــانه میری۲) تو هم شبیه مادرم (از این دنیا سیری۲) ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ ای وای از این طشتِ(پر از خون ، برادر۲) صدها امان از شام و (یک طشـت دیگر۲) آه از لب خونین و ضرب خیزران دارم داد از همه ، بیداد و ظلم شامیان دارم (حسین جانم۲) بریده میشه طاقتــــم( کنار سر تو۲) خمیده میشه قامتـــم (کنار سر تو۲) مظلوم حسین جانم ، حسین جان حسین جان(۲) ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ ✍شعر:رقیه سعیدی (کیمیا) ۱۴۰۲/۶/۱
❃﷽❃ ─‌┅‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ بگــو بشیـــر ! بگــو از حســین زهـرایم بگــو برای مــن از آن امـــام تنهــــایم نگو چگــــونه اباالفضــــل بر زمین افتاد فــــدای زادهٔ زهــــرا ، همـــه پســرهایم بگـــو از آن ســـرِ خورشـــید بر سرِ نیزه بگـــو از آیــهٔ کهـــــف از زبــان مـــولایم نگو ز تیر سه شعبه ، عمود و خنجر کین به چشم و رأس و دو دستِ مَه دل آرایم بگو چگـــونه به هم ریخت پیکــر اکبــر؟ بگــو بشیــــر بگــو از جـــوان لیـــلایــم بگو از آن بـــدنِ قـــد کشیـــدهٔ قاســـم چگــونه بر ســرِ نِی رفت مـــاهْ سیمایم؟ چگونه پر شد از اَحلیٰ مِنَ العسل جامش؟ چه عارفی شد از آن مِی ، جوان نوپایم ! بگو از اشک حــــرم از خــجالت عبــاس ز خشـــکی لب اصـــغر ز قــول سقّـایم بگو چگونه به دست سه شعبه پرپر شد؟ گلــــوی نـــازک طفــــل رضیــــع زیبایم رباب ! من خجــــلم از تو جای عبـــاسم از این بـه بعــــد برای علیـــست لالایم به خاطر لب خشـــک حسیــن تا به ابد گلایه مند ز هر آب و خاک و صـحرایم زبان به تســلیت زینبــم نمی چــرخــد نمـــانده طاقتـم از این عزای عظــمایم بگو که نوبت اشـــک من است با زینــب پــر از تلاطــــم موجـــم شبـــیه دریایم بگو ز کــوفه و شـــام و خــرابه و بازار بگو ز دفن شـــبانه ، سه ساله زهرایم گلویم از تب بغض ســه سـاله می سوزد ز سوز روضـه به آتش کشیــده شد نایم چگــونه از تو بپرســم میان آن گودال؟ چــه ها گذشت به زهــــرا کنـــار آقایم نگو بشیر ! فقط یک اشـــاره کن ، کوتاه بگـــو ز غـــربت عبــاس اِربـــاً اِربــــایم شنـــیده ام شـده کوچک مـــزار عباسم چه شد که جا شده در آن، جوان رعنایم؟ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) ─‌┅‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌═‎═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
بسم رب الحسین(۱۹) : به سمت گودال از خیمه دویدم من... چه غـــربتــی یارب ماه صفــر داره اباالحــــسن مــولا عــزم سفــر داره امام رضا هم شد مثل پدر ، مظلوم عزیز زهـرا شد ز کینه ها ، مسموم امام رضـــا جانم (۴) مجلــس مأمون و زهر جفــا ای وای روی سرش مولا ، کشید عبا ای وای آهِ اباصـــلت و حجـــرهٔ در بستـــه خاک کف حجره ، روضــهٔ سربسته امام رضـــا جانم (۴) بیاد عــاشــورا ســوز عطــش داره می خونه از گـــودال با جگــر پاره در اوج تنـــهایی مدینــه یادش بود تشتـــهٔ دیــدارِ رویِ جـــوادش بود امام رضـــا جانم (۴) تو لحــظهٔ آخر ، پســر رسیـد از راه ســرش به زانــو برد جــواد آل الله پدر ، غــم داغ جوون به ســـر داره پسـر ، روی قلبـــش ، داغ پدر داره امام رضـــا جانم (۴) بســوزه دلهـــامــون برای اون بابا که ارباً اربا دیـد یه قــامت رعنـــا چه غربتــی داره میون یک لشکر چقد جگــر سوزه داغ علی اکبــر غریب حسیــنم وای (۴) رقیه سعیدی (ڪیمیا)