#زمینه_حضرت_عبداللهبنالحسن(ع)
روی خاک قتلگاهی ، تنها و بی سپاهی
بمیرم واست عمو جون ، اینجوری بی پناهی
تو رو مابین یه گودال ، اینطور تنها گذاشتن
چجوری باید ببینم ، رو سینه ت پا گذاشتن
----------
الهی قُربونِ ، این حالِ زار تو
طاقت بیار دارم ، میام کنار تو
بذارم این جونُ و ، در اختیار تو
----------
میخوام که باشم ، فداییِ این راه
قربونت بشه الهی عبدالله
----------
ای جانم عمو عموجانم جانم
<><><><><><><><>
به غم عشقت عموجون ، عمریه که اسیرم
آرزومه بین گودال ، تو آغوشت بمیرم
من مگه مُردم عموجون ، قربون بی کسی هات
التماسِ عمه کردم ، تا اینکه جون بِدَم پات
برات بمیرم که ، شده تنت خونی
صورتِ تو زخمی ، پیروهنت خونی
هم سر و پای تو ، هم دهنت خونی
واسه چی عمو ، روی لبهاته آه
قربونت بشه الهی عبدالله
----------
ای جانم عمو عموجانم جانم
<><><><><><><><>
تو رو خاک افتاده باشی ، من بین خیمه باشم؟
به نیابت از داداشِت ، میخوام اینجا فداشَم
بمیره عبدالله واسَت ، عشق تو قاتل من
آخرین سربازت هستم ، ای آروم دل من
بالای تل کردم ، گریه به احوالت
نمیذارم دشمن ، بخنده به حالِت
میخوام بشم پرپر ، میونِ گودالت
میشه جون من ، فدای تو ای شاه
قربونت بشه الهی عبدالله
----------
ای جانم عمو عموجانم جانم
✍ بهمن عظیمی
#زمینه_حضرت_قاسمبنالحسن(ع)
غم هجرون تو قاسم ، دنیام و زیرورو کرد
یکی انگار خنجرش رو ، توو قلب من فرو کرد
مثِ اون روزی که مادر ، بین کوچه کتک خورد
پهلوی خونیت و دیدم ، قلبم بازم تَرَک خورد
پیچیده توی دشت ، ناله ی یک مادر
توو خیمه ها نجمه ، میزنه روی سر
زنده شده واسم ، روضه ی میخ در
قربونت بشم تنت غرق خونه
مثل مادرت عموتَم گریونه
ای جانم عمو عموجانم جانم
همه ی جسمت عزیزم ،از پا تا سر شکسته
استخونِ سینه ی تو ، مثل مادر شکسته
با نگاهِ آخرینِت ، توو چِهرَم دیدی دردُ و
پاشو از جا قاسمِ من ، دریاب این پیرِمردُ و
داغ غمت آهِ ، منو بَرانگیخته
جای عسل خون از ، کُنج لبت ریخته
با خاکِ این صحرا ، خونِ تو آمیخته
گریونه غمت شده کُلِ افلاک
پیش چشم من نزن پاتُ و رو خاک
ای جانم عمو عموجانم جانم
مادرت واست بمیره ، توو خاک و خون تپیدی
زنده زنده زیر سُمِّ ، مرکب ها قد کشیدی
بین خوشحالیِ دشمن ، کارم شد گریه زاری
بسکه سنگِت زد یه لشکر ، جای سالم نداری
بی کسی های من ، شده فراموشِت؟
کُشته منو والله ، این لب خاموشِت
من بمیرم واسه ، جسم کفن پوشِت
سخته واسه من عذابِ این لحظه
همراهم میای تو بالای نیزه
ای جانم عمو عموجانم جانم
✍ بهمن عظیمی
recording-20240702-105956.mp3
3.99M
#زمینه
#حضرت_قاسم_ع
#شب_ششم_محرم
🎤کربلایی حسین بابا نیا
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#زمینه_حضرت_علی_اصغر(ع)
بخدا روزِ نبودِت ، روز مرگ ربابه
داری جون میدی رو دستم ، چارَت یک جرعه آبه
تو تَلَظّی میکنی و ، حالِ مادر خرابه
کاری از من برنمیاد ، چارَت یک جرعه آبه
چشمای خشکیدَت ، قلبم و آزرده
ای همه اُمّیدِ ، مادری افسُرده
مادرت و دریاب ، ای گل پژمرده
ای آرامشِ دلِ زارم اصغر
لالایی گُلم بخواب آروم مادر
لالایی علی ، علی جانم جانم
داری بدجوری تمومِه ، هستی مو می سوزونی
الهی بارون بِباره ، شاید زنده بمونی
فکر دوریت زندگی مو ، از هم پاشیده مادر
حلالم کن ای عزیزم ، شیرم خشکیده مادر
پنجه نَکِش اینقد ، به سینه ی مادر
دلنگرون هستم ، واسَت علی اصغر
حرمله رو دیدم ، میون این لشکر
توو آغوش من نزن اینقد پرپر
لالایی گُلم بخواب آروم مادر
لالایی علی ، علی جانم جانم
ناله و گریه حریفِه ، درد و غمها نمیشه
آخه سرنیزه میونِ ، حلقومت جا نمیشه
جای لالایی تمومه ، این حرفام و شِنُفتی
الهی که پیش چِشمم ، از رو نیزه نَیُفتی
اون لحظه هایی که ، خیمه میشه غارت
کاش لااقل واسم ، بِمونه گهوارَت
میکُشه مادر رُو ، حلقوم صدپارَت
کاشکه لااقل نَره رو نیزه سر
لالایی گُلم بخواب آروم مادر
لالایی علی ، علی جانم جانم
✍ بهمن عظیمی
➖➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#زمینه_حضرت_علی_اکبر(ع)
مونده مبهوتِ یه پیکر ، با دردِ بی کَرونِش
واسه بابا خیلی خیلی ، سخته مرگِ جَوونِش
افتاده رو جسم اکبر ، زندگیش بی دَوومه
همه با همدیگه گفتن ، کارش دیگه تمومه
بُغض علی دارن ، مَردُم این اقلیم
قامتش و توو ذهن ، همش میکرد ترسیم
انگار تنش بینِ ، لشکر شده تقسیم
از این زندگی دیگه سیرِش کرده
داغ اکبرش چقد پیرِش کرده
مظلوم ای حسین حسین جانم جانم
یه حرم از این مصیبت ، گریون و سینه چاکه
نمیخندن به کسی که ، نَعشِ بچه ش رو خاکه
شده ارباب دو عالم ، تنهاتر از همیشه
چرا از رو خاک صحرا ، آقامون پا نمیشه
پیش تن اکبر ، میزد حسین فریاد
صد دفه شد زنده ، صد مَرتبه جون داد
تا پسر و کُشتن ، پدر خودش افتاد
این غم تا ابد زمین گیرِش کرده
داغ اکبرش چقد پیرِش کرده
مظلوم ای حسین حسین جانم جانم
کاش نبینه هیچ بابایی ، مرگ بچه ش رو هیچ وقت
چی گذشت به شاه عالم ، توی اون لحظه ی سخت
شده بدجوری عزادار ، ساعاتِ آخرش رو
هر طرف رو که میبینه ، میبینه اکبرش رو
عصای پیریِ شُ و ، شکستن از کینه
قاتلِ جونِ اون ، این غمِ سنگینه
کُشتن علی رو با ، عقده ی دیرینه
درد بی کسی که زنجیرش کرده
داغ اکبرش چقد پیرِش کرده
مظلوم ای حسین حسین جانم جانم
✍ بهمن عظیمی
➖➖➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین