eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.1هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
3.3هزار ویدیو
373 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
◾️ ◾️ 🎤🎤 با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ لالایی امیدم، لالایی بهارم، لالایی گلم الهی بمونی همیشه کنارم لالایی گلم به گریه که افتادی قصه شروع شد دلیل همه خنده‌های عدو شد چه نقشه‌ای دارن برای گلوت با سه‌شعبه‌ای که سهم چشم عمو شد وای علی‌اصغر، کاشکی می‌شد بزرگ شی مثل علی‌اکبر همش خیاله، نذار که آرزوبه‌دل بمونه مادر وای علی‌اصغر همش سرابه، به همه گفتم ساعت مرگ ربابه گهواره خالی، گلم باید رو سینه‌ی صحرا بخوابه وای علی‌اصغر «وای علی اصغر ، وای علی اصغر» لالایی قناری، چقدر بی‌قراری، لالایی علی چشات شده بارونِ ابر بهاری، لالایی علی نفس توی سینه‌ت نمونده عزیزم کی بغض صداتو شکونده عزیزم داره زیر آفتاب میسوزه لب تو سه شعبه گلوتو سوزونده عزیزم شبیه ماهی، تلظی میکنی فدات بشم الهی آبت ندادن، باید بری پَر بکشی نمونده راهی نمونده راهی ای نورِ دیده، سرت به پوست بند شده اِی گلو بریده بشکنه دستش، حرمله زندگیمو به آتیش کشیده اِی نور دیده... «وای علی اصغر ، وای علی اصغر» تو رفتی و اما با گریه میخونم لالایی علی تو رفتی و سخته که زنده بمونم لالایی علی لبات هنوزم رو دستمه مادر قراره دل زار و خستمه مادر بابات داره خاک رو تن تو میریزه چی مرهم قلب شکسته‌مه مادر بمیره مادر، چه جوری بوسه از لبات بگیره مادر سر مزارت، نشسته و تو خیمه‌ها نمیره مادر بمیره مادر جدا نمیشه، مادرت از بالای قبرت پا نمیشه برات بمیرم، سر تو که به روی نیزه جا نمیشه برات بمیرم «وای علی اصغر ، وای علی اصغر»
🥀 جناب مسلم (ع) حارث مزن سیلی تو ما را بر تو مهمانیم ما نوگلان گلشن ایمان و یزدانیم حارث مزن ما را که ما هر دو مسلمانیم حارث چه جرمی کرده ایم آخر نمی دانیم حارث نما لطفی بما ما ره نمی دانیم حارث چرا بندی تو ما را دست و پا کافر حارث بیا بگذر زما ما گشته ایم مضطر حارث مکش ما را که باشد چشم ما بر در حارث ببر ما را بر ابن زیاد آخر حارث نشد راضی نمود آن ظلم را ابتر حارث میان کیسه ای آن راسها پیچید حارث بگفتا ای امیر امرت متا گردید چون زاده مرجانه رأس کودکان را دید گفتا سزایش همچنان کودکان گردید طفلان مسلم را شهید جهل خود کردند آواره اندر کوفه ایم از نسل قرآنیم از خاندان مصطفی و نور ایمانیم فرزند مسلم هر دوایم در کوفه ویلانیم ما از وطن آواره و از دیده گریانیم ما را نما راهی مدینه از تو خواهانیم خواهی ببری رأس ما را نزد یکدیگر ما را ببر بازار و بفروش‌ای جفا گستر در انتظار دیدن روی گل مادر شاید کند ما را رها، حارث زما بگذر آتش بجان عاشقان زد آن سگ کافر نزد عبیدالله دون آورد و می خندید آورده ام رأس دو طفلان بین، چونی لرزید از ظلم آن ظالم بخود یک لحظه ای پیچید خون خواه طفلان شد سرش گفتا جدا سازید ای احتشام آن قوم بد بودند و بد کردند 🥀 مدیر👈🏾⁩
نوحه حضرت مسلم درکوچه های کوفه مظلوم وبی پناهم آتش گرفته این دل از هرم وسوزآهم مولا میا به کوفه مولا میا به کوفه2 _____________________ خالی نموده پشتم نامردمان کوفه تنها میان کوفه بی لشگر وسپاهم هرخانه ای روم در، بسته بود برویم مردی نباشد اینجا یک زن شده پناهم ____________________ بنوشته ام برایت کوفه بیا تو مولا برمن ببخش وبگذر جانا ز اشتباهم بر بام قصر کوفه خونین دهان بگریم سوی مدینه مولا خیره بود نگاهم _________________ با اشک وناله گویم مولا میا به کوفه ارسال نامه کردم غمگین وروسیاهم با جان خود نمایم جبران نامه ام را جسمم کشند برخاک تا که شود گواهم   شاعر : اسماعیل تقوایی
زمزمه ونوحه حضرت مسلم من مسلمم وکوفه دگر کرده رهایم غربت بود آن یار که مانده ست برایم مجنون حسینم، مدیون حسینم، مدیون حسینیم 2 ای وای حسینم... _____________________ هر خانه که در می زنمش بسته برویم شبگرد غریبی به هر برزن و کویم رفته ست شکیبم،غم هست نصیبم،غم هست نصیبم2 ای وای حسینم..... ______________________ با اشک روان،کوفه میا گشته نوایم مولایم حسینم ببخش جرم وخطایم من نامه نوشتم، تا کوفه بیایی، تا کوفه بیایی در کوفه وفا نیست،ای کاش نیایی،ای کاش نیایی ای وای حسینم.... ____________________ بر کشتن تو دشمن ما هست مهیا آن اهل وعیالت میاور به اینجا اینجاست فراوان خصم تو وحیدر،خصم تو حیدر من دل نگرانم،بهر علی اکبر، بهر علی اصغر شعر:اسماعیل تقوایی
آرزو مانده به دل، طعم رضایت بِچِشَم ساغری از می گلگون ِ ولایت بِچِشَم کاش می‌شد که همه‌عمر شوم مَحرم راز آخر کار که شد جام لقایت بِچِشَم ای خوش آن‌روز که در بین تَفَقدهایت گرمی و نرمی دستان عطایت بِچِشَم سحری کاش که هنگام زیارت‌خواندن با همین گوشِ ِ سرم لحن صدایت بِچِشَم لهجه‌ی مادری‌اَت بین مناجات خوش است مَحرمت چون بشوم سوز دعایت بِچِشَم صوتِ ترتیل و تلاوت ز تو زیباست و من آرزو می‌کنم آن صوت رسایت بِچِشَم لفظ آهنگ حجازت دل ما را بِبَرَد نَفَسی زن که ز آیات خدایت بِچِشَم حَسَنی هستی و تحریر حسینی داری نغمه‌ی حیدری از حال و هوایت بِچِشَم باده‌ی معرفت از بس‌که تعارف کردی خواستم بوسه‌ای از دست عطایت بِچِشَم ای امامی که تو را مدح و ثنا گوست خدا جلوه‌ای کن که مِی مدح و ثنایت بِچِشَم "هر کجا می‌نگرم نور رُخت جلوه‌گر است" قِسمت این است کمی هم ز رثایت بِچِشَم چاره‌ای نیست به جز راه میان‌بُر یعنی: لحظه‌ای روضه‌ای از کرب و بلایت بِچِشَم قتلگاه و سُم اسب و تن چاک و بی‌سر بوی سیب است که از آه و نوایت بِچِشَم محمود ژولیده
تا که باشد جگری پای تو فریادی هست ما خرابیم ولی مجلسِ آبادی هست سردیِ دوریِ تو گرم شود می‌آیی به زمستان بنویسید که مُردادی هست گیرم از یادِ همه رفته‌ای اما سوگند سال‌ها پیشِ تو از گریه‌یِ ما یادی هست کربلاهایِ مرا داد امامِ هشتم کربلا هست اگر پنجره‌فولادی هست سینه‌ات سوخته و سینه‌یِ ما هست کبود می‌شود مثل تو هر کَس که در این وادی هست گوشه‌یِ چشم شما زخم شد و می‌گِریی تا بدانیم همه حضرتِ سجادی هست مادرت در وسطِ روضه‌ی‌تان خورد زمین تا که گفتند در این قافله نوزادی هست نام زینب به لبت می‌رسد و می‌میرم حرف ناموس شما هست اگر دادی هست حسن لطفی
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
❣﷽❣ 🧡 💚 🧡💚مولا مهدی مولا💚🧡 💚ای نوبهار فاطمه صبر و قرارم 💚ای قوت قلب علی داروندارم 💚تو وارث پیغمبری اولاد حیدر 💚توازهمه دل میبری سالاروسرور 💚ای چلچراغ انبیا تاج سرما 💚بنگرکه‌جان‌آمدبه لب محبوب دلها 💚مولا به جان مادرت رحمی به ما کن 💚ای منتقم باز آ و درد ما دوا کن 💚ای‌عشق‌ماای جان ماای حب توایمان ما 💚ای‌مهدی صاحب‌زمان ای غایب ازچشمان ما 🧡پشت وپناهم کن یک نگاهم یاحجة بن العسکری 🧡دیده به راهم بشنوتوآهم یاحجة بن العسکری 💚ازدوری توخسته‌ایم مولابه تو دل بسته ایم 💚چشم طمع ازدیگران برتوقسم مابسته ایم 🧡پشت وپناهم کن یک نگاهم یا حجة بن العسکری 🧡بی تو تباهم جز تو نخواهم یا حجة بن العسکری 🧡💚مولا مهدی مولا💚🧡   🧡هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🧡 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرار عاشق ی ❤️ حــســین ❤️جـان دستهایی ڪه به سوی تو دراز اسٺ ببین یڪ نفر هسٺ، دلش غرق نیاز اسٺ ببین ذڪر‌هر‌روزه‌ ی من، ذڪر سلام اسٺ به تو رو به سـوی حَـرَمـَٺ پنجـره باز اسٺ ببین صلي الله عليڪ يا يااباعبدالله ❤️
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: شنبه - ۱۱ مرداد ۱۳۹۹ میلادی: Saturday - 01 August 2020 قمری: السبت، 11 ذو الحجة 1441 🌹 امروز متعلق است به: 🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم 💠 اذکار روز: - یا رَبَّ الْعالَمین (100 مرتبه) - یا حی یا قیوم (1000 مرتبه) - يا غني (1060 مرتبه) برای غنی گردیدن ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹نوشتن دعای صباح توسط امیر المومنین، 25ه-ق 📆 روزشمار: ▪️4 روز تا ولادت امام هادی علیه السلام ▪️7 روز تا عید الله الاکبر، عید سعید غدیر خم ▪️19 روز تا آغاز ماه محرم الحرام ▪️28 روز تا عاشورای حسینی ▪️43 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام ✅ با ما همراه شوید...
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
عمر سعد دستور داد یک عده عرب آمدند و محمل ها را بستند. یک وقت دستور داد: حالا بروید زن ها را سوار کنید. تا جلو آمدند که زنها را سوار کنند، زینب صدا زد: شما مردها به ما نامحرمید. ما به شما نامحرمیم. کنار بروید ما خودمان دو تا خواهریم این زن و بچه را سوار می کنیم. تمام زن و بچه را این دو خواهر سوار کردند حالا همه نگاه می کنند ببیند این دو خواهر چه می کنند؟ یک وقت دیدند زینب(س) خواهرش را صدا کرد. حالا همه نگاه می کنند ببینند زینب فاطمه(س) چه می کند؟ یک وقت دیدند زینب(س) صدا زد: وا غربتاه! وا حسیناه! ای داد از غریبی! خواهر است، کنار بدن برادر است اگر گریه نکند چه کند؟ جا داشت یک عده بیایند دلداریش بدهند، به او تسلیت بگویند و از بدن حسین (ع) جدایش کنند. چه کردند؟ بمیرم زینب را کتک زدند.   مبریدم، نزنیدم در این دشت مرا کاری هست                                                       گر چه گل نیست ولی زمن گلزاری هست   اللهم صل علی محمد وآل محمد بحق الحسین و عترته یا الله
صر عاشورا خیمه های امام حسین را آتش زدند؛ زن و بچه های امام حسین میان بیابان فریاد می زدند: وا محمدا یکی از لشکریان عمر سعد می گوید: دیدم دامن یک دختر بچه ای آتش گرفت، این بچه بدنش هم دارد می سوزد، نمی داند چه کند، فکر می کند اگر فرار کند آتش دامنش خاموش می شود. می گوید من دلم به حال این بچه سوخت سوار بر اسب شدم با عجله رفتم دنبال او تا آتش دامنش را خاموش کنم، این طفلک به خیال اینکه من میخواهم او را بزنم، بیشتر فرار می کند. می گوید: هر جوری بود خودم را بالای سر این آقا زاده رساندم، تا دید نمی تواند از دستم فرار کند، سرش را بلند کرد، گفت: آی مرد بخدا من بابا ندارم؛ گفتم: من کاری با تو ندارم می خواهم آتش دامنت را خاموش کنم، پریدم پایین با دستانم آتش دامنش را خاموش کردم، تا اینکه این بچه کمی از من محبت دید، گفت: آی مرد بگو ببینم راه نجف از کدام طرف است؛ گفتم: راه نجف را برای چه می خواهی؟ گفت: می خواهم بروم نجف، شکایت این مردم را به جدم علی بکنم، بگویم یا جدم سر بردار ببین حسینت را کشتند، خیمه هایمان را آتش زدند… نزدیک غروب عاشورا شد. یک نفر پیش عمر سعد رفت و گفت: یابن سعد تو مگر می خواهی این زن و بچه ها را هم بکشی؟ گفت: برای چه؟ گفت: مردانشان را که کشتی، خیمه هاشان را هم آتش زدی سر به بیابان گذاشتند. اینها  از تشنگی دارند می میرند، اگر اجازه بدهی من بروم به چند نفر بگویم چند تا مشک آب بیاورند، میان اینها توریع و تقسیم کنند، گفت : مانعی ندارد. حسین را کشتند آب آزاد شد. مشکهای آب را برداشتند، چند نفر آمدند بین بی بی ها تقسیم کردند. راوی می گوید: یک ظرف آب دست این دختر کوچولوی امام حسین دادم، دیدم این بچه هی به عمه اش نگاه می کند، بی بی زینب گفت: فاطمه جان تو از صبح تا حالا داد می زدی تشنه ام عمه، آب چرا نمی خوری؟ گفت: عمه بابایم کجاست؟ عمه خودم شنیدم بابایم می گفت: جگرم می سوزد…. منبع: اقتباس از روضه خوانی حجت الاسلام  کافی رحمه الله
*انقدر منتظر بابا شد تا قرار از کف داد ... دیگه دلشم گوشه ی خرابه ، هی ناله میزد ، اشک میریخت ... میگفت ... اَبَا ... یا اَباَ ... یا اَبَا ... مگه میشه سه ساله ی ابی عبدالله گریه کنه بهانه ی بابا بگیره ، کسی بشنوه بتونه آروم بگیره ... دل شب گوشه خرابه یه پارچه عزا شد .... ای حسین جانم .... ناز دانه ی ابی عبدالله گریه میکرد اهل خرابه ناله میزدن ... تشبیه این منظره رو اونایی که مقتل نوشتن تشبیه کردن به عصر عاشورا ... ای حســین جان حســـین جانم ... یه جوری بابا رو صدا زد بابا رو کشاند گوشه ی خرابه ... بابا اومد ... با سَرم اومد ... الهی بمیرم .... حسین .....* شب آمد و از آسمان شَفق رفت باطل به جلوه گاه اهل حق رفت *عمه خیلی تلاش کرد سَر و نشونش نده اما نشد ... از زانوی زینب دگر رَمق رفت ... حسینیا ، گریه کنا ، دل سوخته ها ....* آن نازدانه جانب طَبق رفت شد سِر مخفی ناگه آشکارا ... *خیره خیره به سَر بریده ی بابا نظاره میکنه ... بمیرم .... یا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذی أَیتمنی علی صِغَر سِنّی ... مَنْ ذَا الَّذی قَطع وَ رِیدَیْكَ! .. آخه مگه دختر سه ساله میتونه رگهای بریده ی گردن بابا رو ببینه ؟!! ... حسین ... یه وقت دیدن دیگه صدای ناله نمیاد ... اینجا بود یه داغ دیگه به دل زینب گذاشتن ... حسین جانم ... یابن الحسن ... سر یه طرف افتاد نازدانه یه طرف ... بگم امان از دل زینب ... سَر بریده ی حجت خدا رو برداره یا نازدانه ی برادر ؟!! ... لابُد با یه دست سَر برادرو برداشت با یه دست ناز دانه ی برادر .... حسـین حســین جانم* یک شب سر تو گشت به ویرانه میهمان گشتم هزار سال خِجِل ای نگار من .... صل الله علیک یا ابا عبدالله .
#‍ مناجات با امام زمان با صدای حاج محمد رضا طاهري: غم عشقت بیابون پرورم کرد هوای وصل بی بال وپرم کرد به ما گفتی صبوری کن صبوری صبوری طرفه خاکی بر سرم کرد * سه غم آمد سراغم هر سه یک بار غریبی و اسیری و غم یار غریبی و اسیری چاره داره ولی آخر کشد ما را غم یار * عزیز فاطمه تا کی به گوش منتظرانت صدای ناله زهرا زآستان در آید *مرحوم علامه ي اميني مي فرمايند: اولين ناله اي كه بي بي پشت در زد،نه باباشو صدا زد،نه شوهر غريبش،تا پشت در افتاد رو زمين،صدا زد:مهدي جان،پسرم* مه جمال تو را کرده ام هماره مجسم مگر به چشم خیالم رخ تو جلوه گر آید همه گدا و تمنای وصل او هيآت مگر به خواب ببینم خیال منظر دوست * اگه تو بخواي ميشه اين بد و هم خوبش كني من گدای یک نگاتم آقا جون دوست دارم به خوبا سر می زنی مگه بدا دل ندارن یه سرم به ما بزن ای خوب خوبا آقا جون * تو که دل می بری با یک نگاهی نگاهی هم به ما کن گاه گاهی تو که بیگانه را هم می پذیری بده یک گوشه ما را هم پناهی ارتباط با مدیر👈🏾⁩
1_85783784.mp3
1.97M
🎵 غدیر سه روز است! 🔻چطور دو ماه عزاداری می‌کنیم، سه روز نمی‌توانیم جشن بگیریم؟ ─┅─═🍃🌹🍃═─┅─
‍ 🏴‌روضه و مناجات جانسوز_ حضرت رقیه سلام الله علیها_ شب سوم محرم قسمت پایانی_ حجت الاسلام میرزامحمدی تا قافله اتراق کرد،یه نازدانه،که تو این نقل نوشتن فاطمه بنت الحسین،که بعضی هام گفتند که این همون رقیه بود،از سایه ی بوته ی خاری استفاده کرد؛رفت زیر سایه ی این خار،آنقده خسته بود،تشنه بود،گرسنه بود ،خوابش برد ...." اگه اینجوری بخوای بیقراری کنی،من خودم بیقراره روضه ی این نازدانه ام ...." اجازه بدین امروز همه گریه کنن " عقبی ها ،بیرونی ها ،شهدا گریه کنن ..." خوابش برد ، قافله حرکت کرد ، این دختر جاموند ..." گوش بده !قافله که حرکت کرد،،،عقیله ی بنی هاشم خبردار شد این ناز دانه جامونده ،صدا زد "یا قوم ! بالله !*شمارا به خدا قدری صبرکنید*افتقدت ابنت الاخ الحسین" جگرگوشه ی حسینم جامونده ..." حواست اینجاست یا نه ؟ چنان ناله ای زد ، راوی میگه من شنیدم ؛ دستور دادن قافله توقف کنه ،گفتم الان از ناله ی زینب آسمون و زمین به هم میریزه ...." دونفر مامورشدن این بچه رو برگردونن ؛یکی من بودم و یکی زجربن قیس .... *آروم باش .....* من با زجر،یا زحربن قیس ،برگشتم عقب قافله،ازدور داشتم میدیدم حالت این دختر رو ؛ دیدم دست روی سر گذاشته ، هی تو بیابونا به سمت راست و چپ نگاه میکنه ، (بچه ی گم شده دیدی یا نه؟) بشنو" میدونی کیارو صدا میزد ؟! اولین کسی که صدا میزد عموجانش بود ، هی میگفت : یا عماه ... ! یا عمتاه ... ! یا اماه ..." ازدور داشتم میدیدم ؛ هی به سمت چپ و راست فرار میکرد ، هی مینشست رو زمین پاهاشو نگاه میکرد ..." چقدر خار تو این پاها رفته بود،نمیدونم!!! تا زجربن قیس بهش رسید چنان با تازیانه ...... آی حسین ...... اینم مال شهیدامون ،انشاالله تو حرم این نازدونه بریم عرض ادب کنیم ؛ اولین سوالی که من دارم اینه :بگم خانوم پاهات خوب شده یا نه ؟ این دختر حسینه ، از کربلا تا اینجا دایم کتک خورده ،طعنه و ناسزا شنیده ، یه جمله ای گفت،من واسطه شدم،گفتم صبر کن ،ملاحظه کن ،یتیمه ...." اجازه ندادم دیگه بیش ازاین اذیتش کنه . این دختر به من اعتماد کرد ،فرمود :من دختر پیغمبرم ،بهش بگو :اگه میخوای منم بکشی بکش ؛اما فقط یه بار دیگه بذار عمه مو ببینم .... آی حسین بابا آتیش زدن به خیمه هامون تار میبینه دیگه نگامون نمونده گوشواره برامون بابا باباجون کجایی بابا ؟ سرتو روی نیزه دیدم .... دنبال نیزه میدویدم .... اما به تو من نرسیدم .... کجایی بابا ؟ بابا داری با خود هزار نشونه لبت به رنگ آغوونه نگو که کار خیزرونه کجایی بابا ؟ بابا امون ازاین زخمای کاری خون از لب تو شده جاری کی سنگ زده بر لب قاری ؟ بابای خوبم .... سرت رو نیزه رو به روم بود اما یه بغضی تو گلوم بود گلوتو نیزه ها بوسیدن اما یه بوسه آرزوم بود *ناله بزن اگه میخوای دلت آروم بگیره ،هر چی تو این مسیر کتکشون میزدن،طعنه و ناسزا بهشون میگفتن ،این نازدانه ها فقط سر بریده رو میدیدن ، فقط میگفتن حسین ........ 📚روضه جانسوز حضرت رقیه سلام الله @majmaozakerine