بسمالله الرحمن الرحیم
تقدیم به مادران شهدا
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#سیدحسن_رستگار
با قدمهای خسته می آمد چند سیب گلاب دستش بود
یک بغل آرزوی نشکفته ، شیشه ای از گلاب دستش بود
روز گرمیست ظهر تابستان خاکها در عطش شنا کردند
او به یاد لبان فرزندش ظرف خالی آب دستش بود
از زمانی که چشم فرزندش . . .از زمانی که دستهایش هم . . .
خواب در چشم او نمی آمد آنچه میرفت خواب دستش بود
بیست سالست بیکس و تنها ، بیست سالست هفته ها اینجا
ضرب و تقسیم و جمع و منها کردآخر او هم حساب دستش بود
سالها گوشه گوشه ی دل را نذر شش گوشه ی خداکرده
چند تا دانه شمع را داده در عوض آفتاب دستش بود
عابری که فقط تماشاچی طعنه زد پیرزن کجا تنها؟
میروم خانه با پسرهایم ، چار تا کهنه قاب دستش بود
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
بسمالله الرحمن الرحیم
تقدیم به مادران شهدا
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#رضا_خورشیدی_فرد
میان بارش بارانی از ستاره رسید
اگرچه مثنوی... اما چهارپاره رسید
چهار پارهی تن، نه چهارپارهی دل
چهار ماه شب بیکسی ولی کامل
چهار ابر به باران رسیده در ساحل
چهار رود به پایان رسیده، دریادل
چهار فصل طلایی ولی میان خزان
چهار بغض غمانگیز و مادری نگران
چهار مرتبه وقتی به غم دچار شوی
برای دشمن خود نیز گریهدار شوی
مدینه، حسرت دیرینهی دو چشم ترش
چهار قبر غریب است باز در نظرش
چقدر خاطره ماندهست در مفاتیحش
و دانهدانهی اشکی که بوده تسبیحش
نشسته بود شب جمعهای کنار بقیع
کمیل زمزمه میکرد در جوار بقیع
غروب، لحظهی تنهاییاش دوباره رسید
غروبها دل او خونتر است از خورشید
به غصههای جگرسوز میزند پهلو
دوباره شعله کشیده است آب وقت وضو
شروع میکند او لیلة المصائب را
همینکه دست به پهلو نماز مغرب را…
چهار رکعت دلواپسی پس از مغرب
چهار نافله در بیکسی پس از مغرب
در آسمان نگاهش که بیستاره شده
چهار آینه مانده، هزار پاره شده
شکست آینههایش میان گرد و غبار
شلمچه، ترکش و خمپاره، کربلای چهار
از آن زمان که پسرهای او شهید شدند
یکی یکی همه موهای او سفید شدند
و همسری که به دل غصهای گذاشت، وَ رفت
نماز صبح سر از سجده برنداشت، وَ رفت
اگرچه بین غم و غصههای خود تنهاست
ولی چهارم هر ماه روضهاش برپاست
طراوتی که نرفتهست سالها از دست
بهشت خانهی او سفرهی اباالفضل است
صدای گریه بلند است بین مرثیهها
چه دلنواز شده یا حسین مرثیهها
نشسته گوشهی ایوان کنار گلدانها
برای بدرقه با اشک خود به مهمانها -
- در التماس دعایش چه حرفها گفته است
به لطف آن کمر خسته کفشها جفت است...
یکی یکی
همه رفتند و
باز هم تنهاست...
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
۱۷
(حضرت ام البنین س)
تو همسر مولایی(تو مادر عباسی)۲
چون فاطمه ی زهرا(خوشبو چو گل یاسی)۲
همسر حیدر و ام البنینی
با فرزندان خود حامی دینی
یا حیدر یا حیدر آجرک الله۲
در خانه ی خیر الناس(گفتی که کنیز هستی)۲
در نزد گل احمد(فردا تو عزیز هستی)۲
با امیرالمؤمنین همنشینی
چون زهرا بر شیعه حبل المتینی
یا حیدر یا حیدر آجرک الله۲
ای نور دل حیدر(ای همسر خیر الناس)۲
در راه خدا دادی(گل هایی چنان عباس)۲
با گل هایت دین را یاری نمودی
اشک از دیدگانت جاری نمودی
یا حیدر یا حیدر آجرک الله۲
ای نور دل حیدر(قبرت به بقیع باشد)۲
چون فاطمه ی اطهر(قدر تو رفیع باشد)۲
از قبر خاکی ات غربتت معلوم
هستی چون فاطمه بانو تو مظلوم
یا حیدر یا حیدر آجرک الله۲
با یاد گل زهرا(از غصه تو پژمردی)۲
از داغ عزیزانت(چه خون دلی خوردی)۲
با داغ گلانت ام الشهیدی
فردا نزد زهرا تو روسپیدی
یا حیدر یا حیدر آجرک الله۲
با سوز دلت بانو(ای مادر با تقوا)۲
رفتی به سوی جنت(راحت شدی از غم ها)۲
مدینه در غمت ماتمسرا شد
از سوز داغ تو کرب و بلا شد
یا حیدر یا حیدر آجرک الله۲
بشنیده ای از زینب(افتاده علی بر خاک)۲
از روی فرس افتاد(شد نقش زمین صد چاک)۲
تا که شد با تن اکبر رو به رو
آمد بابایش با کنده ی زانو
یا حیدر یا حیدر آجرک الله۲
بشنیده ای عباست(سر لشکر آزاده)۲
با دست جدا گشته(در علقمه جان داده)۲
قامت حسین از داغ او خم شد
در کنار بدن صبر او کم شد
یا حیدر یا حیدر آجرک الله۲
بشنیده ای عباست(داده همه هستش را)۲
در راه خدا داده(چشم و سر و دستش را)۲
تا که عباست در علقمه افتاد
چشم پر خونش بر فاطمه افتاد
یا حیدر یا حیدر آجرک الله۲
در کرب و بلا بانو(گل های تو را چیدند)۲
بر اشک حسین بانو(از کین همه خندیدند)۲
از داغ عباست خون شد جگرش
در کنار بدن خم شد کمرش
یا حیدر یا حیدر آجرک الله۲
بشنیده ای از زینب(سوز غم آل الله)۲
در کرب و بلای خون(جان دادن ثار الله)۲
بشنیدی حرمت او را دریدند
سر پاکش را از قفا بریدند
یا حیدر یا حیدر آجرک الله۲
بشنیده ای از زینب(شمر لعین از کینه)۲
با چکمه ی خود نامرد(بنشسته روی سینه)۲
نانجیب از ستم خنجر کشیده
رأس فرزند زهرا را بریده
یا حیدر یا حیدر آجرک الله۲
بشنیدی عدو از کین(آتش زده بر خیمه)۲
در پیش روی زینب(سر را زده بر نیزه)۲
شنیدی یتیمان را ظالمانه
بعد از حسین زدند با تازیانه
یا حیدر یا حیدر آجرک الله۲
#رضا_یعقوبیان
#سبک_زینب_زینب_زینب
#حضرت_ام_البنین_س
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
بی گمان امّ البنین با عشق نسبت داشته
چون که در نزد علی بسیار حرمت داشته
التفاتی کرده مولامان و با این التفات
بر سر آن مهربان بسیار منّت داشته
بی جهت ننشسته مهرش بر دل و جان علی
فاطمه با فاطمه، قطعاً شباهت داشته
نام این بانو کنار نام زهرا می برند
بس که این بانو به آن بانو ارادت داشته
صاحب این روح زهرایی شدن آسان نبود
سال ها روی لبش کوثر تلاوت داشته
مهربانی بین که او با بچه های فاطمه
بیشتر از بچه های خود محبّت داشته
تا که بغض بچه ها با نام مادر نشکند
از همین هم نام بردن هم خجالت داشته
رنگ نخلستان گرفته چشم های عاشقش
بس که با غم های مولایش رفاقت داشته
مادر عبّاس شد تا علقمه باور کند
خون او در اصل عاشورا شراکت داشته
از مزار خاکی اش هم می توان فهمید که
هر کسی شد فاطمه سهمی ز غربت داشته
یا اباالفضلی بگو کز خانه ی امّ البنین
دست خالی بر نگشته هر که حاجت داشته
ای امیرالمومنین را یار یا ام البنین
ای سراپا پاکی و ایثار یا ام البنین
مکتب تو مهربانی اسوه تو فاطمه
داری از او همچنان آثار یا ام البنین
دامنت عباس پرور همسرت مولا علی
مرتضی خو فاطمه رفتار یا ام البنین
بهر فرزندان زهرا بعد زهرا مادری از تو آید
ای علی را یار یا ام البنین
از تو برد عباس میراث وفا و عشق را
تا که شد سقا و پرچمدار یا ام البنین
چهار فرزند تو در صحرای سرخ کربلا
چهار شیر بیشه پیکار یا ام البنین
چهار فرزند شهیدت گشت تقدیم حسین
در زمین کربلا چهار یا ام البنین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
📋 زینب بیا روضه بخون / #سبک_واحد / مداحی های کربلایی سیدرضا نریمانی / ویژه #وفات_حضرت_ام_البنین (س)
زینب بیا روضه بخون
از کربلا برام بگو۳
از موقعی که آب نبود
ازشاه تشنهکام بگو
از کربلا برام بگو۲
بگو ببینم ، از نور عینم
چجوری دشمن ، سر رو برید
وقتی میرفتی ، اینجور نبودی
چرا عزیزم ، قدت خمید
بگو ببینم ، کجاست حسینم
علی اکبر ، علی اصغر
کجاها رفتی ، چیا رو دیدی
چرا نمیگی ، چی شده معجر
زینبم بگو از کرببلا
از اون جسارت ، خیمه و غارت
دارم میمیرم وقتی میبینم
لباس پارهت ، 'رفتی اسارت۲'
" واویلتا واویلتا ، واویلتا واویلتا "
خوب شد نبودی کربلا
بگم برات چیا دیدم۳
از مردم کوفه و شام
گوشهکنایه شنیدم
گوشهکنایه شنیدم۲
بذار بگم از ، سر حسینم
کجاهارفته ، کجاها بوده
بزم شراب و ، تنور خولی
همهش سوار نیزهها بوده
بذار بگم از ، دست ابالفضل
که هردوتا از ، تن جدا شد
عمود آهن ، زدن به فرقش
از پیشونی تا ، به ابرو وا شد
وقتی عباست، رو زمین افتاد
نیزه آوردن ، نیزه آوردن
گوشواره بردن، گهواره بردن
علم رو بردن۳
" واویلتا واویلتا ، واویلتا واویلتا "
امالبنین تو میدونی
من اسوهی حجاب بودم۳
اما بگم کجا بودم
تومجلس شراب بودم
تومجلس شراب بودم۲
ماهارو بردن ، به شهر شام و
دم درِ دروازهی ساعات
گفتن که اینها ، خارجی هستن
اصلا نکردن ، با ما مراعات
توکوچه بازار ، مارو کشوندن
از پشتبوما میزدن سنگ
به صورت بچههای معصوم
مردم شهر هی ، میزدن چنگ
چوب خیزرون به لب و دندون
میزد میخندید۳
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️