eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
38.8هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
3.2هزار ویدیو
363 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید 🌺🙏 مدیریت👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه السلام # ✅ یا امیرالمومنین(ع) ... دل ما وقف سراي نجف است هست وبودما فدای نجف است رونق سفره اگرگشت زیاد همه از لطف و عطای نجف است چقدر دور علی(ع)زواراست چونکه مرهون دعای نجف است عاشق ونوکره کوی علی ام ایل واجدادم گدای نجف است هرکه بیمارست.گوییدش بیا دارویش دارالشفای نجف است قد کشیدم با دعای حضرتش این دلم تحت لوای نجف است گنج علمت یاعلی درسینه است چشم ما خاک سرای نجف است مرتضی برعاشقش دارد نظر سینه ام غار حرای نجف است یاعلی گویم به هرصبح ومسا راز هستی درسرای نجف است پای میزان عمل ,میزان علیست هرگنهکاری گدای نجف است می شود شبهاسحردراین سرا درسرعاشق هوای نجف است ذکره حیدر مرده را احیاکند مردن عاشق برای نجف است کاش عمرم صرف مولایم شود درسرمن ماجرای نجف است گردتاگرده علی خیل ملک جبرییل عبده سرایِ نجف است تاابدسلطان (مجنون)حیدر است عرش اعلاخودگدای نجف است 🔸شاعر: غلامي(مجنون كرمانشاهي) ___________________________
شهادت امیرالمومنین(ع) بین محراب علی شیرجهان افتاده که از این واقعه عالم به فغان افتاده بین محرب دعابود علی خورد زمین فاطمه موی پریشان به جنان افتاده شده منشق سر ه مولا،چه کندبا زینب پیشواز سر بشکسته چسان افتاده نفسی نیست دگر در دل این باغ خزان پی او باد صبا اشک فشان افتاده شده پاشیده زهم عرش برایت حیدر جبرییل مویه کنُان، مویه کنان افتاده باز گودال مرایاد توانداخت حسین غارت خیمه ی سلطان، به سنان افتاده شمرآمدپی گودال و دل زینب دید سوی این باغ دگر باد خزان افتاده دو سه باری به زمین خورد ودلش گفت حسین گوشه ی خیمه چنین او نگران افتاده غلامی
رفتی وخانه دگر باب پریشان شدن است دل به عشق توپی پاره گریبان شدن است چونکه کنعان دلم، بی توندارد شادی رفتی و دیده به سودای پریشان شدن است منتظر برتو وبرآمدنت بود دلم دل مقیم توبر آن کلبه ی احزان شدن است رفتی و ،اشگ فراقم چکد از دیده پدر کار زینب پی تواین همه گریان شدن است توسره موی سپید ،بخت سیاهم بنگر رفتی وکوفه پی، بی سر و سامان شدن است تا به کی ناله کنم ازغم دوری پدر درغمت دیده پی لذّت گریان شدن است شده ام خسته از این حالت حیرانی خود ازغم تو دل من درپی ویران شدن است بستر خانه هنوز جمع نگردیده پدر کوفیان بازهنوز درپی مهمان شدن است خون لخت سره تو گوشه ی در مانده هنوز کار من بازهنوز دست به دامان شدن است رفتی وبارفتنت عشق وصفارفت پدر بعده تو کوفه دگر خار گلستان شدن است رفتی وماندن مانیست دراین کوفه صلاح حال ما درپی این شهرگریزان شدن است مردم کوفه تلافی تورا دادبه ما کربلا خیمه ی ما درپی ویران شدن است سر بشکافه ات شیرخدابود گواه خیمه ها از آتشکین درپی سوزان شدن است 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی)
رفتی وزینب ازغم توناله سر دهد یک گوشه ای زداغ پدرسینه می زنم مادر نبودتاکه تسلادهد مرا رفتی ومن برای پدرسینه می زنم رفتی ویاد داده ای بابا به دخترت این زخم پرعمیق و مداوا نمی شود شمشیرآمدوسره بابا دریده شد چشمان بسته ی تو دگروا نمی شود باباتو گفته ای که شود زینبم اسیر می خواهم از بیان خودت گوییم سخن بابا تو گفته ای که حسینم رود ز دست می خواهم از زبان خودت گوییم سخن رفتی وگفته ای سر بازار می روم باباتوگفته ای که گرفتار می شوم رفتی وگفته ای به سرم سنگ می زنند درکربلا بدون علمدار می شوم 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی
هفت-مولاامیرالمومنین😢 هفتم زعزای شه ومولای جهان رفت هفتم شب آن حیدر کرار زمان رفت افسوس که محراب تو ای کوفه خموش است هفتم شب مولاچو اوراق خزان رفت ماه رمضان روی به اتمام نهاده است فرياد که حیدر ز بر اهل جهان رفت شد زير و زبر عالم امکان زعزایش آن ماه به جمعيت بيداردلان رفت بيقدري کوفه نشود فاش به عالم؟ شاهي که خداونددر او بود نهان، رفت درخانه مولا نبودجزغم واندوه سلطان زمان با قد مانند کمان رفت برداشت ز دوش همه کس بار نهان را حیدرچوخزان آمد و چون کوه، گران رفت آن اشک غيوران به سراپرده مژگان دير آمد و زود از نظر اهل جهان رفت عالم همه درمانده مولاست به عقبی هفتم شب داغ علی آن شیر زمان رفت 🔸شاعر: غلامی(مجنون کرمانشاهی)
عیدفطراست وشب مهمانی است برلب مانغمه ا ی سبحانی است پر نموده حق تعالی کاسه ام جام می غیراز می تو فانی است عیدفطراست ونمک گیرت شدم مزدعیدت روشن و پنهانی است من به عشق تو قنوت آورده ام کن قبولم گرچه که طولانی است عیدفطر است ونوایم یاعلیست ذکر حیدرتاابد ، طوفانی است بر حسین امشب قسم دادم تورا بخشش من کار بس آسانی است عیدفطراست و بود ذکرم حسین جای تربت نقش برپیشانی است السلام ای شاه بی غسل وکفن یاده تودر هر نماز عرفانی است 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) ____________________ 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹
مژده آمدعیدفطر وغم به پایان آمده لحظه‌ی دیدار ماباحی سبحان آمده چشم های عاشقان بنگرکه ابری گشته است ماه غفران رفت وگویا بوی باران آمده عیدفطراست ودل عشاق غرق شادی است امشب ازاین عید والا روی لب جان آمده سفره بزم خدا افتاده دراین عیدفطر طرفة العینی جهان، مهمان براین خوان آمده با ابو حمزه دلم حال وهوایی داشته باز امشب افتتاح ما به پایان آمده بی سر و پا بوده ام، حالا سراپا ثروتم عیدفطر است و فقیران لطف سلطان آمده باز هم بی آبرویی را به کویش راه داد چون فقط از خلق نیکوی کریمان آمده آنقَدَر بخشید از خیل گنه درعیدفطر بنگر آوای فغان از بند شیطان آمده یارب امشب ذره ای مژگان من نمناک شد باز از دریای رحمت موج غفران آمده "بالحسین،العفو" ،گفتم دست من را اوگرفت جود او بر ما پس از ذکر "حسین جان" آمده عیدفطراست وخدا امشب مرابخشیده است ناله ی بخشیدنم از عرش رحمان آمده ** در میان نهری ازتوبه شدم پاک وخجل پرده پوشی گنه ازسوی سبحان آمده خالق ازبالای عرش دارد تماشا می کند هرملک بردیدنم باحال خندان آمده کاش می شد زودتر عید تو رابینم خدا باز از صحرا صدای اهل ایمان آمده عطر سیب کربلا امشب مرادیوانه کرد دیدن رخسار یوسف سوی کنعان آمده اربعین ، پای پیاده از نجف تاکربلا یاحسین آغوش خود بگشا که مهمان آمده 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) 👇 اشعار مجنون کرمانشاهی (آرمین غلامی):
امام عصر (ع) 🔸نقش لوح هرورق ،درهر کتابم مهدی است 🔸نوکر این خانه ام، عالیجنابم مهدی است 🔸این نمکدان خداداردعجب شوری به دل 🔸برسرهرسفره، نان انتخابم مهدی است 🔸 بخشش از آن بزرگان است برخوان کرم 🔸 نیمه شب آگه به ذکر مُستجابم مهدی است 🔸از شما چیزی نمیخواهد عزیزفاطمه 🔸من به عالم گفته ام تنها"خطابم مهدی است 🔸چشم این رَعْیَت به دستان تو ارباب است و بس 🔸شاهد این سینه ی تنهاکبابم مهدی است 🔸من هوایی میشود با مهدی هرکجا 🔸روز وشب بیدارم ورویای خوابم مهدی است غلامی (مجنون کرمانشاهی) ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
امام عصر (ع) 🔸نوکر این خانه ام، عالیجنابم مهدی است 🔸نقش لوح هرورق ،درهر کتابم مهدی است 🔸این نمکدان خداداردعجب شوری به دل 🔸برسرهرسفره، نان انتخابم مهدی است 🔸 بخشش از آن بزرگان است برخوان کرم 🔸 نیمه شب آگه به ذکر مُستجابم مهدی است 🔸از شما چیزی نمیخواهد عزیزفاطمه 🔸من به عالم گفته ام تنها"خطابم مهدی است 🔸چشم این رَعْیَت به دستان تو ارباب است و بس 🔸شاهد این سینه ی تنهاکبابم مهدی است 🔸من هوایی میشود با مهدی هرکجا 🔸روز وشب بیدارم ورویای خوابم مهدی است غلامی (مجنون کرمانشاهی) ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
دلبرانی در زمين دارد بقیع در دلش مردان دين داردبقیع روزگاری داشت صحن وباره گاه گريه روح الأمين دارد بقیع دستهاي مرتضي رابسته دید قبر زهرا در زمين داردبقیع یاده محسن.یاده کوچه کرده ام مادری سقط جنين داردبقیع شاهده اشک دوچشمان علیست يك كبودي بر جبين دارد بقیع آتش و ديوار و آن مسمار در ماه را اندر زمين دارد بقیع روح عالم رادرآن کوچه زدند در زمین حق آفرين داردبقیع فاطمه فرياد میزدمحسنم مادری مهر آفرین داردبقیع مرتضي شير خدا رادیده است نور رب العالمين داردبقیع صادق و.سجادوباقر.مجتبی یاأميرالمؤمنين داردبقیع گرچه ویران شدبدست دشمنان جا به قلب اهل دین دارد بقیع غلامی (مجنون)
همواره رزق اشک جاری دربقیع است قطعاً بهشت رستگاری دربقیع است اینجا خراب است حال عشاق مدینه باریدن ابره بهاری دربقیع است هردل اگر آرام باشد ، مرده باشد شوره غم! دل بیقراری دربقیع است ویرانه شدصحن وسرا .روزی دراینجا دیگرپس ازاین .آه وزاری دربقیع است اینجامزارلاله ها ویرانه گردید زهرا سر سفره کناری دربقیع است ماراه آل فاطمه درپیش داریم رمز بلند پایداری دربقیع است ازخاک قبر دلبران صدلاله روید عطر مزاره گلعزاری دربقیع است ازاین غم عظمی دل مهدی گرفته ویرانی هرزخم کاری دربقیع است آل سعودبی حیا ویرانه اش کرد چشمان ناپاک سواری دربقیع است «مجنون»شب عشاق دیگربی ستاره است بنگر دگر این آه وزاری دربقیع هست غلامی (مجنون کرمانشاهی
همواره رزق اشک جاری دربقیع است قطعاً بهشت رستگاری دربقیع است اینجا خراب است حال عشاق مدینه باریدن ابره بهاری دربقیع است هردل اگر آرام باشد ، مرده باشد شوره غم! دل بیقراری دربقیع است ویرانه شدصحن وسرا .روزی دراینجا دیگرپس ازاین .آه وزاری دربقیع است اینجامزارلاله ها ویرانه گردید زهرا سر سفره کناری دربقیع است ماراه آل فاطمه درپیش داریم رمز بلند پایداری دربقیع است ازخاک قبر دلبران صدلاله روید عطر مزاره گلعزاری دربقیع است ازاین غم عظمی دل مهدی گرفته ویرانی هرزخم کاری دربقیع است آل سعودبی حیا ویرانه اش کرد چشمان ناپاک سواری دربقیع است «مجنون»شب عشاق دیگربی ستاره است بنگر دگر این آه وزاری دربقیع هست غلامی (مجنون)
بسم الله الرحمن الرحیم ✧✾═════✾🔶✾═════✾✧ درعزای توماتمی برپاست روضه های غم توبردلهاست گریه هامیکنم به ماتم تو صاحب روضه حضرت زهراست تو مددکار مکتبی صادق دلربا یارمکتبی صادق هر زمان حرفی ازخدا آید تو طرفدارمکتبی صادق یادگار نجیب آل الله تکیه گاه غریب آل الله حضرت شیخ الاوصیاهستی وقت غم ها حبیب آل الله باتوآقا مدینه غوغابود باب توهین به سوی تووابود همچوزهرا مادرآل الله آتش کینه سهم مولابود چه به احوال پیکرت آمد بین کوچه. چه بر سرت آمد دست بسته توراکجابردند که به سوی توهمسرت آمد اهل خانه تاکه رسید از راه ضجه میزد به ناله ای جانکاه تا که چشمش به پیکرت افتاد ذکرشان بود یا رسول الله بعدازاین واقعه تنت لرزید ناله های توهمسرت بشنید شدی از زهرکین جگرپاره بین بسترپیکرت می دید بین بسترفتاده پیکر تو که چه آورده اند بر سر تو گریه ی اهل خانه گشت بلند بوی مرگ آیدازبسترتو 🔸شاعر: غلامی(مجنون کرمانشاهی)_
بسم الله الرحمن الرحیم ✧✾═════✾🔶✾═════✾✧ جانی دگرمیان تن وپیکرم نبود آتش کشد زبانه وکس در برم نبود درپشت در اسیردر وآتش درم خاکستری نشسته به روی سرم نبود همچون خلیل دروسط شعله ام اسیر دیگراجابتی به دل مضطرم نبود هرگزخبرنبوده ز اصحاب سینه چاک آتش گرفتم وبخداکس برم نبود دشمن میان خانه غرورمرا شکست درگیرو دارکوچه کسی یاورم نبود اینجاعدوبه شخصیتم لطمه ها زده دربین کوچه پلک دوچشم ترم نبود ابن ربیع مرا وسط خانه میکشید دیگرتوان به گوشه ی بال و پرم نبود نقشه کشیده دشمن ملعون برای من افتاده ام دگر رمقی دربرم نبود دستی پلید سوی دوچشم مراگرفت دربین کوچه.شکرخداهمسرم نبود آنشب مراعدو.وسط کوچه میکشید تنهامیان لشگرم ولشگرم نبود درپیری آنچنان همه خارم نموده اند یا دازحسین کردم وکس دربرم نبود دیگر زپافتاده ام از روضه ی حسین جزیادشام وکوفه دگردر سرم نبود 🔸 شاعر: غلامی(مجنون کرمانشاهی)_
_بنت الحسین_علیها_السلام 🌹 خاتون سویی نداشت چشم ترت ، ای سه ساله جان خالی شده دور و برت ، ای سه ساله جان خون گریه کرده بر تو و بر حال و روز تو چشم ملائک و پدرت ، ای سه ساله جان زجرابن قیس کرده تنت را،سیه چرا خون می‌چکدچرا زسرت ، ای سه ساله جان یک تن نبود حامیِ توغیره عمه ات تا شد ز غربتت کمرت ، ای سه ساله جان از آن لگد که زجر به جسم وتنت زده شد ارغوان بال و پرت ، ای سه ساله جان شاهد به جان سپردن توبوده عمه ات آتش گرفت برگ و برت ، ای سه ساله جان اندرخرابه هاتوشبت رابه سرمکن این سان گذشت هر سحرت ، ای سه ساله جان افتاده ای میان خرابه،به گوشه ای بود ه همیشه در نظرت ، ای سه ساله جان ازکربلابه کوفه وشامات میروی خولی شده همسفرت ، ای سه ساله جان بانو رقیه نیزه شد ه مرکب سرت بر رویخاک مانده سرت ، ای سه ساله جان عمه رسید تا که ببیند غم تو را از زخم هم نبود اثرت ، ای سه ساله جان اندرخرابه ای که توبودی حصیر بود باب تو بینِ نیزه و شمشیر اسیر بود غلامی(مجنون کرمانشاهی)
شب است وبسته دلم تاسحربه گیسویت  تو شاه راه هدایت به جاده ی عشقی خمار جام وصبوی تو ساقی خوبان شراب می تو بده زانکه باده ی عشقی تو از ثلاله ی سلطان اولیا هستی کریم عالمی و تو نواده ی عشقی کریم آل عبا افتخار آل الله توشاه جودوکرامت توزاده ی عشقی     تو سفره داری و عالم به نان تومحتاج تو شیرجنگ حنین مرد ساده ی عشقی به راه عشق تو آواره هستم و (مجنون) حسن تویی وتواز خانواده ی عشقی 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) ________________
بسم الله الرحمن الرحیم #مرثیه_امام_حسن مجتبی(ع) دل مست نگاهی سَرِ بازار حسن بود هرعاشق دلخسته خریدار حسن بود این سوز جگر مصلحتش درپی یار است زیرا جگر سوخته بیمار حسن بود در سینۀ من عشق چنین خانه نموده است صدحیف که عمری دل من خار حسن بود وصل است دوای منه دلخسته همیشه تدبیر، چه سودی که دلم زار حسن بود عمر ی به دره خانه ی ارباب نشستم همواره دلم مشتری کار حسن بود... نومیدنگشتم به دره کوی تو آقا این مرحمت از خانه ی ایثار حسن بود آخر به کجا روی کنم,تاکه توهستی دیدم که جهان جمله گرفتار حسن بود از زهرشرربار جگرپاره شدی تو آن قاتل بی رحم بدهکارحسن بود (مجنون )به هوای حرمت زار نشسته عمری همه جا بندۀ دربار حسن بود غلامی_مجنون کرمانشاهی
بسم الله الرحمن الرحیم شهادت حضرت زهراعلیها السلام میان آتشم و آتشی به جان اُفتاد به روی مغنه آتش چه،بی امان اُفتاد تمام چادرزهرامیان آتش بود نمانده چاره که آتش به استخوان اُفتاد علی به سینه‌ی خود چنگ می زنم از آه که شعله بر پر و بالِم چه بی امان اُفتاد کشیده‌ام به سرِ م آتش و درآن سوزم بیا که فاطمه ازتاب واز توان اُفتاد بیا که فاطمه از زخمِ شعله می‌پیچد بیاکه فاطمه از پا نفس زنان اُفتاد بیاده دخترکی که پس از پدر کارش به خارهای بیابان به خیزران اُفتاد مرامیانه ی درمیزند کسی، با پا که باره شیشه ی زهرا،به ناگهان اُفتاد گرفت پهلویِ خود را میانِ در زهرا نگاه دخترکی برقد کمان اُفتاد دوید بر سرِ دامان نشست گفت مادر مغیره آمدوزینب به نیمه‌جان اُفتاد میان کوچه به رویم نشسته جای مشت به هر دو گونه‌ی زهرا ببین نشان اُفتاد میان کوچه پِیِ خود دوان دوانش بُرد که کارِ پنجه ی زبری به گیسوان اُفتاد   میان کوچه ی تنگی،نفس نفس می زد به دست وپای شکسته کشان کشان اُفتاد   رسیده ناله ی زهرا، بیابیا حیدر به گوشه ای وسط کوچه قدکمان اُفتاد 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم شهادت فاطمه زهرا سلام الله علیها‌ رفتنت فاطمه جان پشتِ مرا می‌شکند گریه ی زینب تو، قلبِ خدا می‌شکند چقدر آب شدی ، گریه ی توکشت مرا بغضِ چشمان تواین،حال و هوا می‌شکند گل بشکسته‌ از این،غصه کمی راه برو که قد و قامتِ تو زیرِ بلا می‌شکند ترسم ای بانو،مرا تنها کنی دربین شهر حیف یک روز کسی دستِ تو را می‌شکند من سیه پوشِ توو شهر به همدردی من حرمتِ شیر خدا را همه جا می‌شکند کودکانت همه در خانه چرا می‌لرزند که درِ خانه به یک ضربه‌ی پا می‌شکند می‌دوی پشتِ علی تانرود سمت کسی ضربه‌ای می‌رسد و آینه را می‌شکند پی حیدر وسط کوچهِ زمین افتادی بین در سینه جدا ، دست جدا می‌شکند 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی)
۲۰۲۳_۱۲_۱۰_۰۸_۱۲_۵۳.mp3
619.8K
بسم الله الرحمن الرحیم (اشعارحضرت زهرا س) .هوای حرم،هوای حسین(هلالی) شاعر،آرمین غلامی(مجنون) مدینه چه شد، طرفدارم،،کجارفته،یاربیمارم کجا رفته، طرفدارم،مدینه چه شد،برسریارم مروزهرا،۳/جان ،مروزهرا__۲ چه شد بود و ،چه شدهستم،برفته زهرایم ا ز دستم نگاره من،قراره من،بمان که محتاج توهستم مروزهرا،۳/جان ،مروزهرا__۲ کجا رفته ،،نگارحرم،که ریزد سرشک از، دو چشم ترم، کجارفته،چراغ دلم ،شکسته زین غصه بال وپرم مروزهرا،۳/جان ،مروزهرا__۲ مدینه علی، شده تنها ،کند گریه بهر تو زهرا غمش کرده،دگر پیرم،الهی من گشته ام تنها مروزهرا،۳/جان ،مروزهرا__۲ ,شدم تنها،دراین دنیا،مدینه علی قد خمیده شده گلم رفته،حاصلم رفته،تسلایم اشک دیده شده مروزهرا،۳/جان ،مروزهرا__۲ گل حیدر،شده پرپر،مدینه به زهرا جفاکردن دراین وادی،به فریادی، ز شاخه گلی راجداکردن مروزهرا،۳/جان ،مروزهرا__۲ غلامی_(مجنون کرمانشاهی) .هوای حرم،هوای حسین(هلالی)
بسم الله الرحمن الرحیم..: خواهم امشب تا سحر محو تماشایت شوم کاش در این خانه زهرا ماه شب‌هایت شوم با شگفتی‌های دنیای تو زهرا آشنام کاش زهرا آشنابا درد دنیایت شوم ازچه روبا اشک خود زخم علی را بسته ای کاش ای بانو طبیبی بر مداوایت شوم چشم حیدر روشن از ماه جمال روی توست خواهم امشب روشن از روی دلارایت شوم روز وانفساهمین جا بین دیوار ودر است کاش مرهم لحظه ای بر روی غمهایت شوم میروی جان علی بسته بود بر ماندنت خواهم ای بانو دمی محو دل آرایت شوم 🔸شاعر: غلامی_(مجنون کرمانشاهی)_ __________________________
بسم الله الرحمن الرحیم شهادت فاطمه زهرا سلام الله علیها‌ رفتنت فاطمه جان پشتِ مرا می‌شکند گریه ی زینب تو، قلبِ خدا می‌شکند چقدر آب شدی ، گریه ی توکشت مرا بغضِ چشمان تواین،حال و هوا می‌شکند گل بشکسته‌ از این،غصه کمی راه برو که قد و قامتِ تو زیرِ بلا می‌شکند ترسم ای بانو،مرا تنها کنی دربین شهر حیف یک روز کسی دستِ تو را می‌شکند من سیه پوشِ توو شهر به همدردی من حرمتِ شیر خدا را همه جا می‌شکند کودکانت همه در خانه چرا می‌لرزند که درِ خانه به یک ضربه‌ی پا می‌شکند می‌دوی پشتِ علی تانرود سمت کسی ضربه‌ای می‌رسد و آینه را می‌شکند پی حیدر وسط کوچهِ زمین افتادی بین در سینه جدا ، دست جدا می‌شکند 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم ‌الله الرحمن الرحیم غلامی_مجنون کرمانشاهی برای مادر خود، صاحب الزمان گرید دراین عزای غم آلود،چه بی امان گرید عزانموده برایش، کسی که منتظر است... به فاطمیه دلم، سوی آسمان گرید هم آبرو و هم ایمان و هم ولازهراست که اشگ دیده براین بیت و آستان گرید نبسته دل به کسی غیر تو دلم بانو که دل سپردنِ در این جهان عیان گرید ببین که نوکری خانه ی تو سلطانی است دراین عزا ی، توخیرالنسا جهان گرید تمام صحبت دیروز من، بنام توست حکایتی شده ای بر تو، داستان گرید برای مادرپهلوشکسته ، می نالم دلم برای توبانو زعمق جان گرید از آتشی که فراگیر شدبرآن دیوار اگرکسی که شنید بی امان گرید میان آن درو دیوار مادری سوزد دودیده ی علی برقامتی کمان گرید علی ببین که چرا چهره اش کبود و شده؟! ز دود و شعله به چادر، دراین میان گرید میان کوچه زند قنفذومغیره به او رسیده و همه ی روضه زان میان گرید نگفته ام مگر ازآن حسین و دندانش برلبان حسین چوب خیزران گرید -شاعر: آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الر حیم مغیره وه، چه خیال بدی به سر دارد هوای کشتن زهرامیان در دارد بگوکه قنفذ ملعون رود ازآن کوچه مگر بمیرد از این فکر دست بردارد چنان میان دره خانه بر زمین افتاد تمام شهر ازاین حال ما خبر دارد به کوچه یک تنه بالشکر عمر سخت است میان کوچه عزیزه تو دردسر دارد بگومغیره وقنفذ ، نزن که زهرا مرد مزن که فاطمه درسر غمی دگر دارد چه غصه ای ؟ به خدا غصه علی باشد مزن که روح پیمبر به ما نظر دارد به گردن تو علی ریسمان خبر دارد ؟ که همسره تو علی، دست بر کمر دارد ... 🔸شاعر: _غلامی (مجنون کرمانشاهی) ____________
بسم الله الرحمن الرحیم شانه بزن دوباره توبا دست لاغرت داردهوای شانه سر موی دخترت مادربه گوشه ای بنشستم به اشگ واه دیدم که شدخزان همه ی آن برگ وبرت آب وغذا نخورده ای، ای مادرچرا دارد حسین آه ونوا دربرابرت شکرخدا، گمان كنم امروز بهتری حرفی بزن بگوسخنی ،جان دخترت مادر برای دلخوشی خانه ات بمان نالیده هم حسین وحسن در برابرت شبها نفس که می كشی ، آهت به خس خس است خونابه می چكد همه شب ،بین بسرت دارد سه ماه میرسدازدرده ناله ها پنهان شکسته چهره ی تو زیر معجرت مادر مروبمان، شب دیگرکنار ما درپیچ وتاب گشته ای مادربه بسترت شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی)