فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تربیت_فرزند
🔰 در تربیت بچههایم به بن بست رسیدم! چه کنم؟!
🔻 کسی در ارتباط با بچهاش دچار مشکل شده بود. گفتم گاهی تشویقش کن. گاهی نمکی و آرام تنبیهش کن. گاهی منطقی با او حرف بزن.
الگوی رفتاری از خودت نشان بده. گفت همه اینها را انجام دادهام. نمیدانم چرا اثر ندارد؟!
🔹 پرسیدم آیا وقتی تنبیهش میکنی که عصبانی هستی؟ گفت بله.
🔹 گفتم موقعی تشویقش میکنی که خودت سر حال هستی؟ یک کمی فکر کرد، گفت خب معمولاً اینجوری میشود.
✴️ گفتم ببین، اینجا بچهات تربیت نمیشود، بیتربیت میشود! میدانی چرا؟؟
🎙حجت الاسلام پناهیان
🆔https://eitaa.com/joinchat/1045954758C3e5a03eeff
🖋به نام خداوند مهر آفرین ...
📕داستان #حضرت_دلبر
🔍 #قسمت_هفدهم
حال عجیبی داشتم ...
حال شرمندگی و حقبهجانبی توأمان با من بود.
به اندازه هزارم ثانیه چشم در چشم شدیم سریع سرش را پایین انداخت ...
چند لحظه نگاهش کردم در این یکسال خیلی تغییر کرده بود به نظرم ده سال بزرگتر و مردتر میآمد.
_ کمک نمیخواید
با این جمله مرتضی به خودم آمدم
+ نه ممنون خوبه همهچیز
_ باشه پس من میرم
به سمت در حرکت کرد ...
من نبودم یک نفر دیگر از وجودم صدایش زد:
+ مرتضی !!!
برگشت گرهی در ابرو داشت :
_بله بفرمایید
+من ... من ... باید باهات حرف میزدم اما خوب نشد ...
با همان اخم گفت :
_ مهم نیست صحبتی نداریم دیگه...
+ اما من دارم
باید دلیل کارم رو بدونی ...
چند قدم به سمتم آمد و خیره نگاهم کرد با کمی خشونت گفت :
_علاقهای به شنیدنش ندارم...
یک لحظه از هیبتش ترسیدم ...
اما شباهت عجیبش در آن لحظه به پدرم مرا مسحور کرد...
وای خدای من مرتضی روزبهروز بیشتر شبیه پدرم میشد ...
بیاختیار گفتم :
چقدر شبیه بابام شدی مرتضی...
با این جمله من از عصبانیت سرخ شد شنیدم که زیر لب گفت:
_ لاالهالاالله ...
به سمت دررفت برگشت از ریختن اشکهایش ابایی نداشت ، با تکان دادن انگشت اشاره به سمتم آمد...
از ترس چند قدم عقب رفتم ...
_ببین طیبه منو با اسم دایی تحریک نکن
یکبار برای همیشه بهت میگم
نه دیگه برام مهمی ...
نه میخوام دلیل خیانتت رو بدونم...
و نه میخوام که ببینمت ...
برو با همون امیر میلیونر خوش باش ...
تو ارزشت همون مرد مشروبخور و زنباره است که...
دیگه هیچچچی نشنیدم...
چشمهایم سیاهی رفت و ...
روی صورتم آب میپاشید :
طیبه...
طیبه...
خوبی ؟؟
غلط کردم پاشو...
صورتش را از نزدیک میدیدم خدایا این مرد همین سال گذشته همسرم بود و حالا یک نامحرم
به خودم آمدم چادرم را صاف کردم و روسریام را کشیدم جلو و با صدای آهسته گفتم :
+خوبم ...
با خجالت گفت :
_چیزی میخوای بیارم برات...
+ نه ممنون..
_ ببخشید ...
به خدا نمیخواستم ...
+میدونم ...
حقمه...
این حرفها را باااید بشنوم
با حال استیصال نگاهش کردم :
+ ولی مرتضی تو از هیچی خبر نداری پس قضاوتم نکن ...
سرش پایین بود و فکر میکرد .
+حالم خوب نیست مرتضی تو دیگه داغ منو بیشتر نکن ...
مغبون گفت :
_کاری از دستم برات برنمیآیند...
بلند شد ...
_اگه خوبی من برم خوبیت نداره اینجا باشم
+آره خوبم برو ...
به سمت در رفت ...
ایستاد...
برگشت...
میخواست چیزی بگوید اما پیش دستی کردم با التماس گفتم :
+حلالم کن مرتضی ...
تورو به خونِ بابای شهیدت
تورو به روح بابام حلالم کن ...
گیر افتاده بودم ، پای آبروی بابام و آینده بچه ها در میون بود ...
حلال کن منو
مستقیم نگاهم کرد ...
سکوت ...
آهی کشید و سری تکان داد و گفت :
_حلالت باشه طیبه ...
طیبه حال بدت رو با مامان فاطمه تقسیم کن اون یه مادر و معلم خوبه برات
زندگیتو درست کن...
تو حالا زن اون مرد هستی...
صاحب زندگی شدی...
پس بسازش ...
چقدر این جملات را برادرانه برایم گفت و بعد سریع رفت.
تمام شدم...
من همانجا در همان مسجد تمام شدم.
بقیه مراسم مثل همیشه برگزار شد ، یخ مرتضی هیچوقت باز نشد ، هیچوقت جاییکه من بودم حاضر نمیشد اما به توصیه او به عمه فاطمه پناه بردم و زندگیام وارد فاز جدیدی شد ...
#ادامه_دارد ...
https://eitaa.com/joinchat/1045954758C3e5a03eeff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 بادکنک و ملزومات مراسم کودک برای نیمه شعبان لازم دارید؟
@yarie_khorshid_shop
🔰جهت سفارش به آیدی زیر پیام دهید
@ya_mahdi_23
#سلام_مولاجان ❤️
💛تویی بهانهی خورشیــد برای تابیدن🌝
🌻تویی بهانهی بــاران برای باریدن💦
💛بیا که عدالت مطلق مسیر میخواهد🌱
🌻سپاه منتظرانت امیــر میخواهد💐
💛به سرم رحمت بی واسعه یعنی مهدی❤️
🌻بهترین حادثه و واقعه یعنی مهدی💞
💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚
#صبحتون_مهدوی 🌤
#التماس_دعای_فرج 🤲
✨مـــــــــــــــــاج✨
(موکب امام جواد علیه السلام)
💬 قرائت دعای "عهــــد" ٫دعای عهد میخوانیم بیا...(: هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه ❤️🌹https
✨مـــــا دعای عـــــــــهــــــد میخوانیـــــم بیـــــا🙂❤
https://eitaa.com/joinchat/1045954758C3e5a03eeff
•|زیبــاترینچشـــم 🤓اونی هست ڪه
زیبـــــاییهــایدیگــرانرومےبـینــه|•
🌿سعی کنــــیم خــوب نگاه کنــیم✅
https://eitaa.com/joinchat/1045954758C3e5a03eeff
💞 بهترین نعمت سلامتی و آرامشه💞
بقیه چیزا همشون واسه رسیدن
به همین دوتاست✨🍀
هر دوتاش نصیب دل های پاکتوون ❤️
🌹صبحتون بخیر🌹
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
🌹کانال مون رو به دوستانتـون معرفی کنید
https://eitaa.com/joinchat/1045954758C3e5a03eeff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ😍
💥 فقط هشت روز باقی مانده از فرصتی که ممکنه هیچ وقت دیگه تکرار نشه ...
👤استاد شجاعی•.
https://eitaa.com/joinchat/1045954758C3e5a03eeff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پاورقیپهلوی؛ اعلیحضرت هم اهل کارای خیرخواهانه بودند!!!🙁
🇮🇷هیئت فرهنگی مذهبی و موکب حضرت جواد (علیه السلام)شهرستان مرودشت ↙️
#جهاد_تبیین
#لبیک_یا_خامنه_ای
🆔https://eitaa.com/joinchat/1045954758C3e5a03eeff
" يا الله :
أنتَ لي كما أحبُّ
فاجعلني لكَ كما تُحبُّ ...🍃"
یا الله :
تو آنی که من دوست دارم،
پس مرا آنگونه که دوست داری برای
خود قرار ده....🍃🙂
#خدا
#پندانه
_______________❤️
https://eitaa.com/joinchat/1045954758C3e5a03eeff
_______________❤️
✨مـــــــــــــــــاج✨
(موکب امام جواد علیه السلام)
#غیبت #قیامت_حقالناس 🟢ترک غیبت قسمت اول •غیبت از گناهان کبیره و حق الناس است. خدا از حق خودش میگ
پرش به قسمت اول
#غیبت
#قیامت_حقالناس
🟢ترک غیبت قسمت دوم
🕸 تله های غیبت ↡
تله یعنی چیزی که توش گیر میفتیم. یعنی شناسایی مکان ها و زمانها و اشخاصی که با آنها در ارتباط هستیم.
هرکس باید خودش تله های خودش رو مشخص کنه.
ما باید آگاهانه جلو بریم، این آگاهانه جلو رفتن تو موفقیت برای ترک غیبت خیلی موثر است.💭
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🔍شناخت تله های غیبت
🕳 تله ی اشخاص ↡
قطعا وقتی تو خونه هستیم، کمتر امکان غیبت برامون فراهم میشه، اما یه زمانهایی هست اگر با شخصی حرف بزنیم غیبت میشه یا یه بحثی پیش میاد که ناخواسته وارد غیبت میشیم، باید شناسایی کنیم✨
در موقع ارتباط با این افراد، هی به خود تلنگر بزنیم، این افراد میتونن خواهر، همسر، مادر ... باشند👌🏻
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
⏰تله ی زمان ↡
من در چه زمانهایی غیبت میکنم؟ یکی از تله ها موقع برگشتن از خونه اقوام و یا تولد یه دوست یا ... حواسم باید باشه حتی باید یه آلارم گوشی بذارم که گاهی هشدار به من بده و دائم به خود، نهیب بزنیم🔅
و اینو باید بدونیم از لحظه ای که ما تصمیم به ترک غیبت میگیریم، شیطان بیشتر موقعیت غیبت برای ما فراهم میکنه ⛔️
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
💠تله های مکان ↡
بعضی از مکانها هست که وقتی اونجا هستیم غیبت هست، مثل منزل مادر با خواهرها، باید مواظب باشیم و هی به خود نهیب بزنیم.
{غیبت کردن یعنی خوردن گوشت برادر مرده، خدا خواسته با این مثال، شدت بد بودن این رفتار رو به ما نشون بده}
ادامه دارد ..
🆔https://eitaa.com/joinchat/1045954758C3e5a03eeff
🖋به نام خداوند مهر آفرین ...
📕داستان #حضرت_دلبر
🔍 #قسمت_هجدهم
امیر انتخاب من بود یا تقدیرم نمیدانم.
جوانتر از آنی بودم که بازیهای روزگار را درک کنم فقط میدانستم دوستش ندارم چون با من متفاوت بود ، اهل نماز نبود و چارچوب مرا نداشت ، مشروب مصرف میکرد و سیگار میکشید ، هر چند که شب عقد به من قول داده بود که هیچوقت او را مست نخواهم دید .
از حلال بودن کامل مالش هم مطمئن نبودم از بخشی که میدانم حلال است بدهی پدرم را پرداخت و آبروی پدرم را خرید و خانوادهام را حفظ کرد.
ولی چیزی که مرا عذاب میداد عشق خالص امیر به من بود ، کاش دوستم نمیداشت و لااقل اینهمه مرا نمیخواست تا تکلیفم با او روشن میشد با این محبتهای امیر و حس دینی که به او داشتم فکر طلاق عذابم می داد.
اما هیچ کدام از کارهایش نمیتوانست یاد مرتضی را از ذهنم خارج کند و این سخت ترین و بدترین قسمت ماجرای زندگیم بود.
به توصیهی مرتضی چند روز بعد از برگشتن به کرج با عمه فاطمه قرار گذاشتم و به دفترش رفتم ، بهتازگی در دانشگاه آزاد تهران کار خود را شروع کرده بود ، برایش گل رز خریدم ، عمه با خوشحالی پذیرای من شد .
جلسه اول برایش اشک ریختم و از دلتنگی بابایم گفتم ، علت ازدواج با امیر را هم شرح دادم.
هیچکس جز امیر راز صیغه محرمیت من و مرتضی را نمیدانست آن روز هم نتوانستم آن را فاش کنم ، وسط صحبتها این جمله عمه فاطمه برایم سخت بود :
_طیبه چرا فکر میکردم تو هم مرتضایی منو میخوای ؟
حرفی برای گفتن نداشتم ...
سرم را پایین انداختم ...
+ خواستن مرتضی یک چیز بود و پرداختن بدهی بابا بابت تعاونی که از بین رفته بود یک چیز دیگه ، مبلغ این بدهی طوری نبود که کسی دوروبر ما از پسش بربیاد باور کنید من چارهای جز اینکار نداشتم...
_ باشه نازنینم ادامه نده...
درکت میکنم هرچند که از معصومه ناراحتم که چرا بدون مشورت ما اینکارو کرد فقط چهار ماه از فوت پدرت گذشته بود که به یکباره خبر نامزدی تو و امیر رو به ما داد و باعث به وجود اومدن دلخوری شد ...
بگذریم...
حالا بگو چه کمکی از دست من برمیآید ...
+عمه جانم من شرعاً و عرفاً همسر مردی هستم که عاشقانه منو دوست داره اما خیلی باهاش متفاوتم ، بنا به دلایلی هم الان نمیتونم و نمیخوام که ازش جدا بشم ، دلم میخواد حالا که سرنوشت من این شده حداقل طوری همسرداری کنم که فردای قیامت شرمنده بابا و مامانم و حضرت زهرا نباشم ...
خجالت میکشم از این زندگی...
زندگیای که هیچ چیزش به من نمیآید...
عمه آن روز برایم بابی را فتح کرد که تا این لحظه مفتوح ماند و با حرفهایش در آن جلسه و جلسات بعد سبک همسرداری و نوع نگاه مرا به زندگی تغییر داد مثل زمان کودکیام که خواندن و نوشتن یادم میداد آن روز هم الفبای زندگی را برایم معنا کرد به توصیه عمه در فرصت باقیمانده درسهایم را جمعبندی کرده و در کنکور رشتهی روانشناسی قبول شدم امیر کل خانوادهها را سور داد و برایم ماشین شخصی خرید .
طبق فرمولهایی که عمه یادم داد رفتارم را با امیر تغییر دادم ...
سخت بود ...
اما شد.
هیچوقت عاشقش نشدم اما با او حسهایی را تجربه کردم که کمکم راه زندگی مرا نمایان کرد من و امیر سیری را شروع کردیم که تعریف مجدد آن برایم هم سخت است و هم شیرین ...
فکر طلاق همان روزها از ذهن من پر کشید تا روزی که ..
#ادامه_دارد ...
https://eitaa.com/joinchat/1045954758C3e5a03eeff
لوازم التحریر مهدوی برای فرزندانتون میخواید؟ 😍
دوست دارید هدیه ی کاربردی و مذهبی بدید ؟😊
پس این کانال رو از دست ندید👇
@yarie_khorshid_shop
❣#سلام_امام_زمانم ❣
🌱ای صبحدم همیشه جاوید بیا
عطر خوش بوستان توحید بیا...
🌱دلها همه بیتاب شد از غیبت عشق
باران شکوفـه های امیـد بیا...
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
https://eitaa.com/joinchat/1045954758C3e5a03eeff
کوچکتـرین سوراخها⚫️•} مےتوانند
بزرگترین کشتےها را غرق کنند🚢•]
احسـاسات، ایدههـا و افـکار نادرست
سوراخهای کشتےِذهنما هستند‼️•]
•••[ مـراقب افـکارمون باشیـم ]•••
https://eitaa.com/joinchat/1045954758C3e5a03eeff