eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
609 دنبال‌کننده
8هزار عکس
4.7هزار ویدیو
937 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
کیست نامش حضرت ام البنین اسم او شد زینت عرش برین کیست این بانو مه ارض وسما مادر سقای دشت کربلا ثبت بنموده کلامش برهمه خوانده خود را او کنیز فاطمه   با نوی ملک سماوات و زمین کیست این بانو بود ام البنین بانوی بیت امیر المومنین نقش کرده نام حیدر برجبین با ادب بود وبه روی دامنش پرورانده چارفرزند ازتنش من کنیز خانه ی پیغمبرم من به اولاد علی یک مادرم درسرای عشق زیبا گوهرم همسر وتنها کنیز ه حیدرم حضرت عباس عشق مرتضاست بچه شیر سوم شیر خداست بزل لطف وعاطفه مرهون کیست جود والطاف خدادر خون کیست از ازل عشق و وفا مدیون کیست عاشق وعاشق کشی مجنون کیست همسرحیدر توزیبا گوهری بر علی مرتضا توهمسری روزاول آمدی باچشم تر باعلی گفتی چنین در پشت در من کنیزم برتو ای خیرالبشر فاطمه هرگز نخوانم تاج سر بعده زهراهمسرت هستم ولی بهره طفلانت کنیزم یا علی خاک راه زینبت هستم علی ازمی زهرای تومستم علی بر در کوی توبنشستم علی ازهمه غیرتوبگسستم علی همسرم من برتو شاه عالمین من کنیزم بر تو ای باب حسین جنس ایمان تواز احساس بود عطر ناب حرف تو از یاس بود آن ابر فرزند خیر الناس بود هستی تو حضرت عباس بود حک شده بر قلب (مجنون )تا ابد حضرت ام البنین مادر مدد -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)_
خانه ات از داغ ها ويرانه شدام البنین برتو دیدارپسر افسانه شدام البنین آن قدرگریه مکن از داغ آقایت حسین خانه بر روی سرت ویرانه شدام البنین گریه ات در روضه ی عباس وشیرانت بپاست ناله وافغان تودر خانه شدام البنین هر کسى فانى شوددر عشق اولاد شما در قبال سوختن پروانه شدام البنین چارقبری دربقیع کردی برای خود درست ناله هایت دربقیع مستانه شد ام البنین تابشیرآمد،گرفتی ازحسین خود خبر نام اولادشماجانانه شد ام البنین شدحسینت درسرازیری گودالی به خون دست وپامیزد گلت ، پروانه شد ام البنین بعد رفتن خاک دلبر وقف ميخانه کنيد درغم شیران خودویرانه شدام البنین گریه از داغ حسین شد روز وشب کار دلش از غم دل ناله مستانه شدام البنین آن که مي ماند در اين خانه در آخر غصه بود مي رود مهمان و صاحبخانه شدام البنین هر کجا رفتيم صحبت ازیلان کربلاست بيشتر از عاقلان ديوانه شدام البنین صاحب پرچم بود ام البنین بانوی عشق عمرصرف خدمت اين خانه شدام البنین -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)_
ام البنین به چشم ترت گریه میکنی از داغ چار گل پسرت گریه میکنی برخاکهای صحن بقیع روضه خوان شدی بانو ، ز شام تا سحرت گریه میکنی خون میچکد گمان کنم از پلک های تو ازبهررفتن جگر ت گریه میکنی داری نگاه خودبه سوی ماه آسمان با یاد صورت قمرت گریه میکنی کشته کنار شط فرات است ساقی ات اینگونه مثل گل پسرت گریه میکنی بشنیده ای که رفته به غارت لباس ما بانوبرای گل پسرت گریه میکنی -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)_
حضرت ام البنین با یاد تو گریان شدم سوختم من ازغمت گمگشته ی هجران شدم چو کویر برهوت است سره دیده ی من در عزای تو دگر چون قطره ی باران شدم کاش یک شب بنشینم به سر قبر شما لیک درمحفل تو بانو دگر حیران شدم استعانت ز تو جویم من از این اهل زمان چون گرفتار بلا یاو خط بطلان شدم سوختم بانوی حیدردر تب عزای تو درعزایت هدف آتشی ازهجران شدم اهل عالم شدشب عزای ام العباس درشب ام البنین باز پریشان شدم هرزمانی که کند ام البنین به من نگاه کی دگروحشت زده از آتش سوزان شدم -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)_
هستم گدای دربدر ت یا ام البنین چون سایلی به پشت در ت یا ام البنین تا روز حشر سینه زن روضه ی توام هستم همیشه خون جگر ت یا ام البنین با یادونام تو ز ازل همنوا شدیم پس تا ابد خوشم به بر ت یا ام البنین رزق مرابده که گدای درت منم هستم گدابه پشت درت یا ام البنین این آزمایشی است برای گدای تو باشد قبول در اثر ت یا ام البنین همراه با توام به عزاخانه ات شبی شیعه ! شدم به مفتخر ت یا ام البنین با روضه ها نشینم و بیگانه نیستیم حلقه بگوش ، پشت سر ت یا ام البنین دیگر توان نمانده به آه ونوای تو ازداغ گشته خم کمر ت یا ام البنین یک نسل از سلالۀ پاک توکشته شد ما پیروان گل پسر ت یا ام البنین بانونهال عمرپسرهای توخمید خم شاخه های آن ثمر ت یا ام البنین عباس یک تنه به حسینت قیام کرد بایک سپاه هم نظر ت یا ام البنین ما جان نثارهای علمدار بی کسی ایم میثاقهای معتبر ت یا ام البنین بد سیرتانِ پست دلت راشکسته اند کشتند جملگی پسر ت یا ام البنین عباس شدسپر به کنار نهرفرات افتاده وای من سپر ت یا ام البنین -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)_ @majnon1396
اشعارفوق العاده زیبای وفات حضرت ام البنین س.. 🌴🌴🌴🌴🌴🌴⬛⬛⬛🌴🌴 ام البنین گلهای نازت پرگرفته تقدیر از اولادحیدر سرگرفته ام البنین دستان عباست جداشد درکربلایک یک پسرهایت فدا شد ام البنین چشم ابالفضلت دریدند باپاتنش رابین نخلستان کشیدند ام البنین دشمن تن اوراکشانده درزیرتیرونیزه هاجسمی نمانده ام البنین جسم حسینت کشته دیدم درخاک ودرخون پیکری آغشته دیدم ام البنین کشتار ه اولاده ولابود کرببلا سر درگریبان بلابود ام البنین یاسی زپا افتاد آنجا دستان عباست جدا افتادآنجا بعدازابالفضلت حسین تکیه به غم زد هل من معین گفت ونواسوی حرم زد ام البنین شه تکیه برشمشیرها زد دیدی سپاهی برتنش باتیرها زد اورابه زیرتیروخنجر برده بودند گرگان تنش راپاره پاره کرده بودند ام البنین برنیزه قرآن جای بگرفت یوسف به زیرسم اسبان جای بگرفت ببین(مجنون)که هوشم رفت ازسر زاشگ دیدگان شدعالمی تر 📕شعر.آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) @majnon1396
سبک..سنگین (سیدذاکر)هردوعالم یک طرف یک موی زینب یکطرف... __________________//////////// مستم ازلطف وعطای حضرت ام البنین باده نوشم ازسخای حضرت ام البنین هر که راشاهی گزنید درمیان کشورش دلخوشم هستم، گدای حضرت ام البنین از ازل تا روز آخر پای پرچم ماندوبس.. ...کربلا دارالولای حضرت ام البنین داغدارچارفرزنداست درصحن بقیع گریه شدطرحِ بنای حضرت ام البنین تابشیرآمدبه یثرب گفت ای آل حسین درکجاباشدسرای حضرت ام البنین آمدوشرح وقایع گفت یک یک .موبه مو دیدشرح ناله های حضرت ام البنین درعزای شاه عاشورا به آه وشیون است گشته برپاروضه های حضرت ام البنین شدجداازکتفهایش هردودست ساقیت شدمدینه کربلای حضرت ام البنین پیکرسلطان دینت تکه تکه گشته بود شدغمی عظما به پای حضرت ام البنین _شعر.آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) @majnon1396
دیدم همه جا شوکت وناز و عظمت را دیدم به بقیع گوشه ی قبر و حرمت را الحق که خدای ادبی، ام بنینی دیدیم همه جود وعطا وکرمت را بانو قسمی یاد بده،همچو ابالفضل از آذریان یاد گرفتم قسمت را درسینه ماعشق توبانو زده پدچم عمری روی شانه کشیدم علمت را محشر قلم عفو کشد حضرت عباس آنکس که به دنیابکشدبار غمت را مانیزبه دنیا همه غمخوار تو هستم شکربه خدایم که به من داد غمت را امشب به هوای تو دل وسینه بسوزد یا ام بنین کاش بخوانم دو دمت را . . "ای کرببلا میر و علمدار نیامد زیباپسرم سید و سالار نیامد -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)_ @majnon1396
بحال ام بنین آشیانه می گرید برای او، در و دیوار خانه می گرید... به گوشه ای زبقیع او نشسته باناله به یاد ساقی خود عاشقانه می گرید هوا هوای ابالفضل کرده ام بنین به گوشه ای زبقیع بی نشانه میگرید ندارد اوپسری چون همه فداگشتند به حال خسته در این آستانه می گرید لباس رزم پسرها به بر گرفته او ببین نشسته و در بین خانه می گرید دو دستهای ابالفضل تو جداگشته به یاد خیمه و دود و زبانه، می گرید چه رفته بر تو مگر اینچنین پریشانی که در عزای غمت هرکرانه می گرید؟ بحال ام بنینن آسمان شده ابری چراکه غنچه و یاس و جوانه می گرید ببین که ام بنین کنج خانه می گرید بحال زجه ی اوآشیانه می گرید -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)_ @majnon1396
اشعارحضرت ام البنین...ع.. ام البنین بانوی مرتضایی ام البنین مادر لاله هایی شاخه گل یاس تویی تو..بی بی مادرعباس تویی تو..بی بی ام البنین توچشمه ی صفایی درتوبودمکتب هروفایی معدن احساس تویی تو..بی بی امیدعباس تویی تو..بی بی ستاره ازمشرق تودمیده شیرولا زسینه ات مکیده کریمه ی بیت علی تویی تو کنیزه خانه ی ولی تویی تو به عالمین عشق وصفاتوبودی امید دل به مرتضی توبودی ام البنین مام ابوفاضلی ام البنین به مرتضی حاصلی ام البنین غریبیت عیان است به ماتمت بانویی قدکمان است ام البنین قلب توقاب عشق است ارادتت به بانوی دمشق است ✏شعر.آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) @majnon1396
پیره زن گریه مکن برلب دیوار بس است.. ناله ها درغم چشمان علمدار بس است... یاد آن دست بریده که شداز پیکرجدا... زجه هاوناله ،ای مادَر بیمار بس است... درغم چارپسر بود به خود می پیچید... این همه ناله و افغان سر بازار بس است... کاش درخانه کسی بود دهد دلداری... سینه ی پرغمت ای مادر بیمار بس است... ازچه با بُغض گلو بادل پرخون میگفت... این همه زجه واین ناله بسیار، بس است... علقمه بود که عباس دو دستش افتاد. سینه ات پرشده از غُصّه تَلَمبار،، بس است... -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)_ @majnon1396
بسم الله الرحمن الرحیم 🍂🍁 # روضه و توسل جانسوز _ ویژۀ وفاتِ حضرتِ ام البنین سلام الله علیه _ حاج آرمین غلامی🍁🍂 ┄┅═══•••✾❀✾•••═══┅┄ @majnon1396 *اما زهرا بین در و دیوار قرار گرفت،فاطمه رو توی کوچه ها زدن،مادر مارو تنهایی،نه یک نفر،نه دو نفر..بی بی جان!کسی به شما جسارت نکرد،ولی مادر مارو جلو چشم علی زدن...سیلی زدن...تازیانه زدن...وای.... چند تا صحنه تو تاریخ بوجود اومد،باورش سخت بود،توی همه ی تاریخ اگه ورق بزنی خصوصاً تو حادثه ی کربلا،همه با تحیُّر و تعجب از این صحنه ها نقل می کنند...دیدی وقتی خبری بهت میرسه،با تعجب برخورد می کنی،میگی:دروغِ،این حرفا نیست...اما خبر حقیقتِ، من سه چهارتاش رو بگم: یکی از اون صحنه هایی که ابی عبدالله نتونست باور کنه،نوشتن:" فنظر الیه نظراً مُتحیرا " اونجایی بود که رسید بالا سر علی اکبرش،دید یه بدن تیکه تیکه داره دست و پا میزنه،دید این بچه پاهاش رو داره رو زمین میکشه،هر کاری کرد باور کنه این جوون خودشِ،اگه علی اکبر منی،پاشو بابا!...پاشو یه بار دیگه برام اذون بگو بابا...حسین.... یه جای دیگه رو برات بگم،برا سکینه اتفاق افتاد،نتونست باور کنه،اومد تو گودال،دید عمه اش یه بدن رو بغل کردِ،عمه این بدن کیه داره می بوسی؟ تا گفت:این بدن بابات حسینِ،این بچه یه خوردرفت عقب،اگه بابامِ،چرا لباس تنش نیست؟چرا سر نداره؟کی رگاش رو پاره کرده؟بگو:حسین.... دو تا از کربلا گفتم یکی تا از شام بگم،دوتا کربلا رو میتونی تحمل کنی،اما شام رو نمیدونم،یه صحنه ای که زینب دید و نتونست باور کنه،اونجایی که دید دارن با چوب خیزران میزنن به لب و دندان برادر...، کی دلش میاد؟باور نمیکنم جلو چشم زینب،با چوب خیزران بزنن،حسین.... صحنه ی آخر مالِ امشبِ،وقتی بشیر اومد مدینه، یکی یکی روضه خوند،همه حرفاش رو که زد،همه روضه هارو خوند،برا اُم البنین روضه خوند،چی گفت؟گفت: اُم البنین شیرت حلالِ پسرت..یه حرفی زد بشیر که این مادر باورش نشد،کشیدش کنار،گفت: لابه لای حرفات یه جمله ای گفتی،دوباره بگو، چی گفتم؟ گفتی به سر بچه ام عمود زدن،آیا این حرف درستِ؟ گفت:آره درستِ..گفت:باور نمیکنم،کسی که جرأت نمی کرد به سر عباس من عمود بزنه..گفت باور کن،میخوای بگم چرا؟ قبل از اینکه عمود بزنن،اول دستاش رو جدا کردن،بعد تیر به چشمش زدن،سرش رو خم کرد، با دوتا زانوهاش تیررو در بیاره، کلاه خود از سرش افتاد.. نانجیب اومد با دو تا دستش عمود....بگو:حسین... @majnon1396