اعلام روضه شهادت جوادالائمه(ع)
#کرمانشاه
#دوشنبه
#برادران،خواهران
https://eitaa.com/joinchat/1561264506C4a51756dad
اعلام روضه شهادت جوادالائمه(ع)
#کرمانشاه
#دوشنبه
#برادران،خواهران
https://eitaa.com/joinchat/1561264506C4a51756dad
اعلام روضه شب شهادت امام محمدباقر(ع)
#دوشنبه
ویژه خواهران وبرادران
اعلام روضه شب شهادت امام محمدباقر(ع)
#دوشنبه
ویژه خواهران وبرادران
اعلام روضه شب شهادت امام محمدباقر(ع)
#دوشنبه
ویژه خواهران وبرادران
اعلام روضه شب شهادت امام محمدباقر(ع)
#دوشنبه
ویژه برادران
https://eitaa.com/joinchat/1561264506C4a51756dad
اعلام روضه ایام هفتم صفر
شهادت امام مجتبی(ع)
#کرمانشاه_
#دوشنبه
# صوت روضه شهادت ⏫⏫
#امام حسن مجتبی ع
سخنرانی
حاج عباس یوسف زاده
🎧#مداح.حاج آرمین غلامی
#دوشنبه۱۳مرداد۱۴۰۴
/حسینیه حضرت رقیه/کرمانشاه
⬇️⬇️
زمینه اربعین۲.mp3
زمان:
حجم:
2.68M
#زمزمه
🌴#جامانده_اربعین
#وداع_با_زائران_کربلا
#سبک:امام رضا،قربون کبوترات
#حاج آرمین غلامی
#دوشنبه۱۳مردادماه۱۴۰۴
#حسینیه حضرت رقیه(س)
اومـــده باز ، حـــال و هـــوای اربعیــن
ســـفـر میرن، مســـافرای اربعـــین
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
((حسین آقام
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
داریدمیرید ،که زائــر حسین بیشید
به کـربلا ، مســافر حسین بیشید
بهشت میرید، خــوش به سعادت شما
سـلام مـا ، برســونید بـه کربلا
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
((حسین آقام
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
خداگ چـــرا ، دوباره قســمتم نشد
دلم شکستـ ، دوباره نوبتـــم نشد
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
((حسین آقام
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
چه حرفا توی ،دلای ما جامونده هاست
چه حسرتی، تویِ چشای عاشقاست
بایدبدم ، آقا سـلام از راه دور
زیـارتت برای مـــا نمیشــه جــور
((حسین آقام آقام حسین آقام حسین آقام)) ۳
🕌🕊🕊
می بینم اون ، مســـافرای جاده رو
اون دلای، زائـــــرای پیـــاده رو
منم می خوام،بیام به صحن باصفات
تو اربعین ، جونمـو می کنــم فدات
((حسین آقام
🕌🕊🕊🕌
⏫⏫
متن روضه _شهادت_امام_حسن_مجتبی_ع
هفتم_صفر
🤞متن روضه امام مجتبی علیه السلام و گریز به حضرت عباس علیه السلام
#صوت روضه امام حسن(ع)
#حاج آرمین غلامی
#دوشنبه۱۳مردادماه۱۴۰۴
#حسینیه حضرت رقیه(س)
⬇️⬇️
بسم الله ….
هفت پشتم به سر سفرهی آلِ حسن است
که جهان ریزهخور جاه و جلال حسن است
ما که یک عمر فقط نان حلالش خوردیم
خون ما پس همهی عمر حلال حسن است
در دل فاطمه هر لحظه مقرب باشد
هرکه در سینهی او نقش جمال حسن است
سرِ ما پیش خداوند شرافت دارد
که سرِ ما همه بر خاکِ خیال حسن است
عمر آن است که با یاد عزیزت برود
عمرِ عشاق فقط قال و مقال حسن است
ما گدایش شده و گردن او اُفتادیم
که گدا هرچه کند باز وبال حسن است*
صاعقه بود جمل تا به خود آمد اُفتاد
بعد از آن کارِ همه شرح خصال حسن است
سال در سال حسن خرج عزا میبخشد
اول ماه محرم سرِ سالِ حسن است
رزق ، اشک است خلوص است گذشت است ولی
هرچه رزق است همه از پرِ شال حسن است
لحظهی آخر خود روضهی عاشورا خواند
گریه میکرد که این گریه مجال حسن است
با پسرهای خودش کرب و بلا حاضر بود
همه گفتند که در دشت جلال حسن است
شش پسر را همگی پیشکشِ زینب داد**
پس هلالِ سرِ این ماه هلال حسن است
او غریب است غریب است غریب است غریب
گریهای هست اگر گریه به حال حسن است
منم روضه ام همین باشه به اون شاعر و روضه خون مادر ما فرمود:چرا برای حسنم شعر نمیگی،وصال،مگه حسن پسر من نیست؟!! چرا براش روضه نمیخونی،یه جوری گریه کنیم امروز که این خانم که پرونده این دو ماه ما دستشه دلش به دست بیاد،بگه آفرین شما همه گریه کن های حسنمید، نگه بچم غریب مدینه گریه کن نداره …تنها جنازه ای که روز برداشتند جنازه این آقا بود،تو این پنج تن آل عبا؛پیغمبر و شبانه امیرالمؤمنین و شبانه مادر ما زهرا رو شبانه،یه امام حسن و روز برداشتن امان امان ……”
رسیدن کنار قبر پیغمبر،صدا زد نمیزارم اینجا دفن کنید،این بدن و ببرید”حالا همه ایستادن ابی عبدالله،قمر بنی هاشم، (فقط خواهش میکنم تو این روضه حواست به عباس باشها،اگه خیلی کار داری میگما) عباس دست به شمشیر بزد ابی عبدالله دستشو گرفت رو کرد گفت: یه روزی سوار شتر میشی،میای به جنگ ولی خدا،نکنه میخوای یه روز سوار فیل بشی بیای به جنگ خدا،با برادرم چیکار داری میخوام کنار قبر جدم دفنش کنم…صداشو بلند کرد گفت ایستادید داره به من جسارت میکنه،تاریخ و برات بگم صدای ناله ات نمیتونه تو سینه بمونه”
نوشتن چهل نفر تیر انداز دورش حلقه زدن ….” همه تابوت و هدف گرفتن ….” کاری کردن بدن دوباره غرق خون شد …” آخ،آخ حضرت به قمر بنی هاشم فرمود راضی نیستم نوک شمشیری به هم بخوره،خونی جاری بشه این بغض گلوی حسین و فشار داد؛عباسم بیا بریم،بیا بریم بدن داداشمو کنار بقیع دفن کنیم …”
بعضی ها نوشتن رفتن دوباره غسل دادن دوباره کفن کردن،چون کفن پاره پاره شد … بدن و دفن کردن برگشتن،نگاه کردن دیدن زینب دم در ایستاده ….” مضطرب و نگرانه،تا نگاش به برادراش افتا دید همه سرو رو خاکی و آشفته، اومد جلو دید عباس داره بلند بلند گریه میکنه ….” پسر ام البنین و بغل کرد …. برادر،چی شده داداش ؟!! وقتی میرفتی اینجوری نبودی چی شده برگشتن حالت منقلبه ؟!! صدا زد زینب ، چهل تا تیر انداز بدن داداشم رو تیر باران کردن، کاشکی این تیرها به من میخورد زینب ،من بایستم ببینم چهل تا تیر انداز بدن و تیر باران کنن،کاش من و تیر باران می کردن ….” میخوام بگم دعاش مستجاب شد عباس …..”نه چهل نفر ،چهار هزار نفر ،جوری عباس و زدن ………ای حسین ……. جان ……….
#التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری
#هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات