نوحه فاطمیه،،،،،،.mp3
2.87M
*نوحه زبان حال مولا به مناسبت شهادت بی هر دو عالم*
مداح..حاج آرمین غلامی
😭🏴😭🏴😭🏴😭
*الوداع ای یار حیدر الوداع*
*بانوی پهلو شکستم الوداع*
😭🏴
*اي صفاي خانه من الوداع*
*گرميه کاشانه من الوداع*
*الوداع اي همدم و هم ناله ام*
*الوداع اي يار هجده ساله ام*
😭
*الوداع ای یار حیدر الوداع*
*بانوی پهلو شکستم الوداع*
😭
*کودکانت را تو آواره مکن*
*رشته صبر مرا پاره مکن*
*جان زينب روز من را شب مکن*
*چادرت را بر سر زينب نکن*
😭
*الوداع ای یار حیدر اوداع*
*بانوی پهلو شکستم الوداع*
😭
*اي سپر بر جان من روز خطر*
*جنگ بسيار ات و حيدر بي سپر*
*با فراغ خود سيه پوشم مکن*
*من غريب هستم فراموشم مکن*
😭
*الوداع ای یار حیدر اوداع*
*بانوی پهلو شکستم الوداع*
😭
*الوداع بانوی عالم الوداع*
*الوداع ام الحسنین الوداع*
*الوداع ام الزینبین الوداع*
*الوداع تاکی بگویم رودرود*
😭
*الوداع ای یار حیدر اوداع*
*بانوی پهلو شکشتم الوداع*
😭🏴
*الوداع برسرزنم گویم سرود*
*الوداع علی تنهاگشته است*
*الوداع بی یارویاورگشته است*
*الوداع شمع خاموشم الوداع*
😭🏴
*الوداع ای یار حیدر الوداع*
*بانوی پهلو شکستم الوداع*
😭
*الوداع ای یار حیدر الوداع*
*بانوی پهلو شکستم الوداع*
😭
*الوداع دخت پیمبرالوداع*
*الوداع امیدحیدرالوداع*
*الوداع مادر زینب الوداع*
*خانه تو بی شمع و خاموشست وداع*
*الوداع یا الوداع مادر خوبو عزیزم الوداع*
😭🏴😭🏴😭🏴😭
*مداح..حاج آرمین غلامی
*التماس دعا🤲🤲
هدایت شده از ، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
.
✍هشام بن سالم گوید: حضرت امام صادق(ع) در حدیثی که در آن داستان حضرت داوود(ع) را ذکر می کند، فرمودند:
📖حضرت داود علیهالسلام هنگامی که «زبور» را تلاوت میکرد کوهها و سنگها و پرندگان پاسخ وی را میدادند.
روزی آن حضرت به کوهی رسید که پیامبر عابدی به نام حِزقیل علیهالسلام در آنجا بود، چون آوای کوهها و آواز درندگان و پرندگان را شنید، دانست که وی داود علیهالسلام است.
💐حضرت داود علیهالسلام به او گفت: ای حِزقیل اجازه میدهی که به نزد تو بالا بیایم؟ حِزقیل علیهالسلام گفت: نه! با شنیدن پاسخ منفى، حضرت داود علیهالسلام ناراحت شد و گریست.
💐خدای متعال به حزقیل علیهالسلام وحی کرد که داود علیهالسلام را سرزنش نکن و از من عافیت بخواه؛ گویند حِزقیل دست داود علیهالسلام را گرفت و وی را به جانب خود بالا برد.
حضرت داود به حزقیل علیهالسلام گفت: «ای حزقیل آیا هیچ گاه قصد گناه کردهاى؟ حِزقیل علیهالسلام گفت: نه.
💐داود علیهالسلام گفت: آیا از این عبادتِ خداوند تو را عُجبی رسیده است؟ حزقیل گفت: نه.
داود گفت: «آیا دل به دنیا دادهای و شهوات و لذّات دنیا را دوست داشتهاى؟» حزقیل گفت: «آرى، گاهی بر دلم راه یافته است!» داود علیهالسلام گفت: وقتی چنین حالتی پیدا میشود چه میکنى؟ حزقیل علیهالسلام گفت: من به این درّه میروم و از آنچه در آن است عبرت میگیرم». حضرت داود علیهالسلام به آن درّه رفت و به ناگاه تختی از آهن دید که جمجمه و استخوانهای پوسیدهای بر آن و لوح آهنینی نیز آنجا بود که نوشتهای داشت، داود علیهالسلام آن را خواند، و دید که بر آن نوشته شده است: «من، اَرْوَیِ بْنِ سَلَمْ هستم که هزار سال پادشاهی کردم و هزار شهر ساختم [و بسیار فساد کردم]، آخر کارم این شد که: خاک بسترم و سنگ بالِشم و کرمها و مارها همسایگانم هستند! پس هر که مرا بنگرد، به دنیا فریفته نشود.
برگرفته از: گفت و شنود پیرامون موعود(ع)، ذبیح الله محسنی کبیر، ج 2، صص 3738.
1. کمال الدّین عربی، ج 2، باب 46، ما جاء فی التّعمیر، ص 524.
آیا دربارهء مداحان اهل بیت آیه ای یا حدیثی موجود است که بیانگر مقام آنان باشد؟
حسن بن جهم می گوید: از امام رضا(علیه السلام) شنیدم : هر کس دربارهء ما شعری بسراید و ما را مدح کند, خداوند شهری در بهشت که وسیع تر از دنیا باشد, برای او بنا کند.(1)
ابوطالب قمی می گوید: نامه ای به امام نهم , حضرت امام محمد تقی (علیه السلام) نوشتم و در آن اشعاری را دربارهء پدرش امام رضا سرودم و از او خواستم اجازه دهد آن ها رابرای مردم بخوانم . حضرت در گوشهء نامه نوشت : بسیار کارخوبی کرده ای . خداوند به تو جزای خیر دهد. برای من و برای پدرم شعرهای حزن انگیز و مرثیه بخوان .(2)
امام صادق (علیه السلام) به فضیل فرمود: آیا جلسه می گیرید و سخنرانی و گفت گو دربارهء فضائل اهل بیت دارید؟ گفت :آری . حضرت فرمود: این مجالس را خیلی دوست دارم . در آن جلسات امر ما را زنده نگه دارید. خدا رحمت کند کسی که امر ما (ولایت اهل بیت ) را زنده کند. ای فضیل ! هر کس که ما را یاد کند یا نامی از ما نزد او برده شود و به اندازهء بال مگسی اشک بریزید, خداوند تمام گناهان او را می آمرزد.(3)
ابوعمارهء شاعر خدمت امام صادق(علیه السلام) رسید. حضرت به او فرمود: ای ابوعماره ! دربارهء امام حسین (علیه السلام) اشعاری برایم بخوان . می گوید: شروع به شعر خواندن کردم . حضرت گریه کرد, آن قدر که صدای گریهء حضرت از دور شنیده می شد. بعد فرمود: ای ابوعماره ! هر کس دربارهء امام حسین شعری بخواند و پنجاه نفر یا سی نفر یا بیست نفر یا دونفر و یا حتّی یک نفر را بگریاند, جزای او بهشت خواهد بود.(4)
زید شحّام می گوید: من و جماعتی از کوفیان در محضر امام صادق (علیه السلام) بودیم . جعفربن عفّان وارد شد. حضرت به او احترام کرد و او را نزد خود جای داد. سپس فرمود: ای جعفر! شنیده ام دربارهء امام حسین (علیه السلام) شعر می سرایی ومی خوانی . گفت : بله . حضرت فرمود: بخوان . می گوید: خواندم و حضرت و اطرافیان , بر حسین (علیه السلام) گریستند. بعدامام (علیه السلام) فرمود: ای جعفر! واللّه ملائکهء مقرّب خدا در این جا جمع شده اند و اشعار تو را شنیدند. آنان نیز بر حسین (علیه السلام) ریستند و خداوند ترا بیامرزد.(5)
ابوهارون مکفوف می گوید: بر امام صادق (علیه السلام) وارد شدم . به من فرمود: شعر بخوان . برایش خواندم . حضرت فرمود: نه , همان طور که مرثیه می خوانی بخوان . من با صدای بلندمرثیه خواندم . حضرت گریست و باز فرمود: بیش تربخوان . باز خواندم . حضرت با صدای بلند گریه کرد و زنان نیز گریستند. سپس فرمود: ای ابوهارون ! هر کس درباره ءحسین (علیه السلام) مدح و مرثیه بخواند و دیگران را بگریاند, بهشت برای او واجب می شود.(6)
دعبل خزاعی می گوید: بر مولایم علی بن موسی الرضا (علیه السلام) در ایام محرم وارد شدم . دیدم حضرت ناراحت حزین است و اطرافیانش نشسته اند. وقتی که مرا دید, فرمود: خوش آمدی , ای دعبل ! دوست دارم اشعاری بخوانی , زیرا این ایام , روزهای حزن و اندوه ما اهل بیت است . ای دعبل ! هر کس بر مصیبت های ما اهل بیت بگرید یا بگریاند, اجر و مزداو بر خدا است . هر کس قطره ای اشک بریزد, با ما محشور خواهد شد و هر کس بر مصیبت های حسین (علیه السلام) بگرید,خداوند گناهان او را می آمرزد.
سپس حضرت بلند شد و پرده ای زد و زنان پشت پرده نشستند و فرمود: ای دعبل ! برای حسین علیه السلام مرثیه بخوان .تو یاور ما و مدح کنندهء ما هستی . پس تا می توانی از یاری ما کوتاهی نکن . دعبل می گوید: گریه کردم و اشک چشمانم جاری شد و اشعار را سرودم .
]افاطم لو خلت الحسین مجدلاً و قدمات عطشاناً بشطّ فرات
اذاً لطمتِ الخدّ فاطم عنده و أجریتِ دمع العین فی الوجنات (7)
----------------------------------------------------
پـاورقی :
1.بحارالانوار, ج 26,ص 231
2.همان , ص 232
3.همان , ج 44 ص 282
4.همان .
5.همان , ص 283
6.همان , ص 287
7.همان , ج 45 ص 257