اشعارولادت حضرت اباالفضل(ع)
شاعر.آرمین غلامی(مجنون)
همه جا نام تو زیباست مددیاعباس
دست تو رازق دُنیاست مددیاعباس
داد ه ام بازسَلامی به تو وام بنین
مادرت حضرت زَهراست مددیاعباس
شاعر..آرمین غلامی(مجنون)
اشعارولادت حضرت اباعبدالله(ع)
شاعر.آرمین غلامی(مجنون)
توتحویلم بگیر.پروانه رخسار
که عمری بوده ام برتو هوادار
ندارم خوفی از روز قیامت
فراق توبود بالاتر ازنار
ندارم میل جنت بی تو آقا
توتحویلم بگیر.ای ماه رخسار
نشیند هرگلی باخاریک روز
برایت ای گل زیبامنم خار
طبیب درد بی درمان توهستی
که هستم برتومولا زاروبیمار
به بازار غلامانت گذر کن
دل آوردم برایت ای خریدار
اسیرم کرده ای بر دام زلفت
خوشم هستم به دام توگرفتار
به چشم توقسم ختم به خیر است
تمام کار وبارمن.به یک بار
سرم رامیدهم آخربه راهت
توتحویلم بگیر.تنهاطرفدار
اگر( مجنون)ملامت شد به عشقت
کندجان رافدایت ای ماه رخسار
شاعر..آرمین غلامی(مجنون)
روضه ی اصغر ، جگـر را آب کرد
مادرش را زین عزا بیتاب کرد
آن گلویی را که دشمن ذبح کرد
کرد روی مادرش را زرده زرد
خون به رخسار پدر پاشیده شد
درگلوی طفل تیری دیده شد
سرشکستن بر علی قانون ماسـت
یاعلی اصغر مدد ازتو رواست
مطلبی حـک بر سرای این در است
مرجع تقلیده عالم اصغر است
شاعر..آرمین غلامی(مجنون)
اشعارولادت حضرت اباعبدالله(ع)
شاعر.آرمین غلامی(مجنون)
باره مستی غمت چون نتواند دل من...
ساعت و ثانیه ای زنده بماند دل من..
همه جانام قشنگت به لبانم جاریست…
بی وضو دست به نامت نکشاند دل من…
درنگاهت همه شب مهرومحبت پیداست/
کی نگاهم به نگاهت برساند دل من…
این حسنییه خودش عرش خداوندجلی است/
پای دل راسره کوی توکشاند دل من…
روزگاریست حسین مکتب تومکتب ماست/
درس فوق ادبت رانرهاند دل من…
روزو شب درحرمت گرم طوافم به خیال/
اربعین کاش بسویت بکشاند دل من…
کاش (مجنون ) به حرم نیمه ی شب زار زنی/
بی شه کرب و بلا زنده نماند دل من
شاعر..آرمین غلامی(مجنون)
درفراق کربلا..
اشعارولادت حضرت اباعبدالله(ع)
شاعر.آرمین غلامی(مجنون)
من که سرتاپاجنونم در فراق کربلا
می کنم مستانگی ازبهر آن صحن و سرا
گر گناهانم بُوَد بر شانه ام شرمنده ام
لطف تو بوده که ماندم بین این حال و هوا
درجنونم روز وشب تا آنکه شیدایم کنی
گشته ام شرمنده ات ازاین همه لطف و سخا
عاشقی کردم که شاید درحرم راهم دهی
دعوتم کردی شبی دربین آن صحن وسرا
گوشه ی چشمی توبر این نوکر زارت نما
گربدم اماحسین من آمدم در این عزا
مستم و(مجنون)کویت تاقیامت یاحسین..
چونکه عمری بوده ام مهمان این خوان سخا
شاعر..آرمین غلامی(مجنون)
اشعارولادت حضرت اباعبدالله(ع)
شاعر.آرمین غلامی(مجنون)
سگ عباسم وما را پی سلطان ببرید
بر درش زوزه کشان عاشق و حیران ببرید
سگ عباسم واوصاحب وارباب من است
۰ حال و احوال مرا بر دره جانان ببرید
دِير و میخانه و کعبه همگی عباس است
۰ دل ماراپی آن زلف پریشان ببرید
نقل سلطان و گدا نقل من و عباس است ۰
این دلم رابه سره سفره ی خانان ببرید
سگ عباسم وعمری بدرش زوزه کشم
۰ هُد هدِ قلب مرا سوی سلیمان ببرید
همه ی عالم وآدم به فدای کرمت ۰
سگ عباسم وما راپی رضوان ببرید
صحبت ازصحن ابالفضل مرا مست کند
۰ مور را جانب آن ملک سلیمان ببرید
سگ عباسم وای قوم بدانیدهمه
۰ بعدمرگم بدنم راسوی سلطان ببرید
غم این دل پی لطف وکرمت می باشد
دل بیمار مرا در پی درمان ببرید
سگ عباسم وعمری دل من محتاجش
۰ نزد من صحبتی از دلبره شاهان ببرید
روزگاریست به گردن زده ام قلاده
۰ سره قلاده ی به سوی دره سلطان ببرید
روزگاریست که با نام ابالفضل خوشیم
۰ باهمین عشق مرا درپی میزان ببرید
باز(مجنونم) ودیوانگیم عباسی است۰
منه افسرده سوی خسرو خوبان ببرید.
شاعر..آرمین غلامی(مجنون)
به گلزار ولایت یاس دارم
.مقام دلبرم راپاس دارم
ندارم باکی از روز قیامت
به محشرحضرت عباس دارم
شاعر..آرمین غلامی(مجنون)
اشعارولادت حضرت اباعبدالله(ع)
شاعر.آرمین غلامی(مجنون)
ذکر مجنون سرِبازار،حسین راعشق است
ذکرلبهای علمدار حسین را عشق است
روز وشب بر سرِ خانِ کَرَمِت مهمانیم
سره این سفره ی دلدار ،حسین راعشق است
همه جا عشق توراجار زدم ای ارباب
دل حسین هست وَدل دار،حسین راعشق است
گرببنند دودستم .. ودولبهای مرا
درمیان درودیوار،حسین راعشق است
نوکرت ازتَه ِدل باجگری سوخته گفت
صاحب این دلِ غم دار،حسین راعشق است
درسرازی گودال تورامیکشتند
گفت آن خنجرخونخوار،حسین را عشق است
درمیان حرم شاه نجف جار زدم
که فقط حیدر کرّار،حسین راعشق است.
کاش (مجنون )به دره صحن حسین می بودی
...تاشوی بر دره او خار..حسین راعشق است
.
شاعر.آرمین غلامی(مجنون)
اشعارولادت امام حسین(ع)
عرش وفرش است نمک گیر نگاه توحسین
اهل دل معتکف چشم سیاه توحسین
به هوای سر راهت دل ما آمده است
کاش میشدکه شوم خاک سپاه توحسین
" همه جا نام حسین است که مستم میکند..
. .
. .
زده ام پر دل خود رابه سرکوی حسین
شده ام واله از آن طاق دوابروی حسین
زده ام دست توسل به خم موی حسین
دل خودرا زده ام صدگره بر روی حسین
" همه جانام حسین است که مستم میکند
. .
. .
رزقم از میکدهء حضرت ارباب رسد
بوی عشق امده وبر دل بی تاب رسد
با شراب لب او طعم رطب می آید
این چه عشقی است از این باده پرناب رسد
«همه جا نام حسین است که مستم میکند»
شاهکار هنرستان خداکیست حسین
صاحب معجزه ی ناب خداچیست حسین
نفس حضرت پیغمبر و فرزندعلیست
آنکه سلطان زمین است وسماکیست حسین
همه جانام حسین است که مستم میکند"
مس دل در پی صحن توشده مثل طلا
هرکجا سعی من از سمت توگردیده صفا
تاکه چشم کرم یار به ماکرده نظر
اینهمه دور و بر شاه،شده جمع گدا
همه جانام حسین است که مستم میکند"
یاحسین آن دم و آن باز دمت قرآنم
نوکرت هستم واز طایفهء سلمانم
ساکن هییتم و به کشورایرانم
رسدازلطف شما خرجی و آب و نانم
" همه جانام حسین است که مستم میکند
. .یاحسین حرف تو در عالم بالاعشق است
سجدهء بندگی ات در دل دنیاعشق است
مادرتوبخدا حضرت زهراعشق است
بوتراب حیدرکرارپدر ماعشق است
همه جانام حسین است که مستم میکند"
ز سر موی تو و عطر تنت مدهوشم
به لبه آیه به آیه سخنت مدهوشم
به همان عالی اعلی شدنت مدهوشم
منه (مجنون) به تو وآن و حسنت مدهوشم
شاعر..آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
اشعارولادت حضرت اباعبدالله(ع)
شاعر.آرمین غلامی(مجنون)
ماراتو شاه مُلكِ سُلِيمان نموده ای"
مارامریده بوذر و سلمان نموده ای
آقایی جهان فقط از آن توبود
قاری مرابه آيه ي قرآن نموده ای
ای یوسف بریده سره کربلاحسین
مارادچاره واژه ى هجران نموده ای
ای ناخدایِ كشتىِ انبوه انبیا
دربحر عاشقانه چه طوفان نموده ای
اشک عزای تو چقدر آبرو دهد
مارامقیم خانه رضوان نموده ای
توفخر وآبروی بزرگانِ شيعه ای
مارامراد ذكرِ مريدان نموده ای
ای نقش و ای نگين ه سرانگشتره نبی
مارابه نوکری خودحیران نموده ای
(مجنون)شدم که تا به سگت یک نظرکنی
مارابه یک اشاره توسلطان نموده ای
شاعر..آرمین غلامی(مجنون)
اشعارولادت حضرت اباعبدالله(ع)
شاعر.آرمین غلامی(مجنون)
درشب میلادخود، با من مدارا کن حسین
جان زهرا با کرم با بی حیا تا کن حسین
تا تقاضا می کنم آقاتوحاجت میدهی
کربلایی گشتنم راتومهیا کن حسین
توبزرگم کرده ای درپیش چشمان همه
عزت خودرا دوباره خرجِ رسوا کن حسین
باز عصیان کرده ام اماتوبخشش میکنی
بر منه آلوده جودولطف اعطا کن حسین
روزگاری این همه بد کرده ام آقاولی
عشق من راتوبیا در بوق و کرنا کن حسین
عابران راکی خبر ازمعصیت های من است..
درگذار روضه ات مارا تماشا کن حسین
تا شکایت می کنم...از روزی خودیاحسین
شاعر.آرمین غلامی(مجنون)
میلادابالفضل(ع)
به عالم چلچراغ آفتابم
به اوج عاشقي فصل الخطابم
چو گشتم در شجاعت وارث حق
به مولايم حسين نائب منابم
بنازد مادرم بر ناز شستم
كه من نور دو چشم بوترابم
منم روح ادب ، درياي ايثار
كه در عشق حسين ، حسن الثوابم
علي ذخر الحسينم ، خوانده هر جا
كه من اندر وفا پا در ركابم
ز ترسم دشمنان خوابي ندارند
منم عباس پور بو ترابم
اگر شرمنده از رويم فرات است
به موج خون نشينم فكر آبم
شده دستم قلم چشمم دريده كه شد كرببلا فصال الخطابم
خوشم با خون خود بنوشته ام من
كه جاويدان شده اسلام نابم
به دست فاطمه باشد دو دستم
شفيع محشر و روز حسابم
ببين از غم دل ( مجنون ) كباب است
كه ديگر از مي عشقت خرابم
***
شاعر..آرمین غلامی
اشعارولادت حضرت اباعبدالله(ع)
شاعر.آرمین غلامی(مجنون)
شده حك بر دل ما اسم نكويت يا حسين
كسب آبرو كنم از آبرويت يا حسين
اي كه باشد تربتت دواي درد بي دوا
آب زمزم بود از آن سر جويت يا حسين
به دل شيعان بود عشق تو اي سلطان دين
مرغ جانم زده پر بر سر كويت يا حسين
غرق در معصيت و غرق گناهم شب و روز
روز وانفسا بود چشمم به سويت يا حسين
اي كه در محشر تويي شافع اعمال بدم
با تن غرق گنه آيم به سويت يا حسين
⏫⏫⏫⏫⏫⏫
حسين (ع)
در بين خوب رويان شاه لقا حسين است
در بين هيئتي هافرمانروا حسين است
با گردش نگاهش ، عالم به سجده افتد
بر ديدگان كورم نور و ضياء حسين است
محبوب ذات سرمد آرامش محمد
عشق دل علي و خيرالنساء حسين است
جان داده عاشقانه ، تا دين حق بماند
آنكس كه خفته جسمش در نينوا حسين است
از مكتب شهادت كرده قيام خونين
داده به اهل عالم درس وفا حسين است
گر حق نمي پرستيد آزاده باش ديگر
آن مقتدا كه گفته اين نكته را حسين است
گر پيروي نمائي اي شيعه از مرامش
سلطان هر دو عالم ، نورالهدي حسين است
(مجنون ) راه مولا با خط خون نوشته
در آسمان قلبم ،شمس الضحي حسين است
*⏫⏫⏫⏫⏫⏫
اشعارولادت حضرت اباعبدالله(ع)
شاعر.آرمین غلامی(مجنون)
من جانثار كوي ميخانه ي حسينم
مست و خمار جام و پيمانه ي حسينم
نام تو همچو گنجي مخفي درون سينه
نام تو شمع و من هم پروانه حسينم
سستي نمي پذيرد، ايمان محكم ما
مست شراب جام پيمانه ي حسينم
او يك تنه ميان ، ميدان به كار زار است
من خاكسار عزم مردانه ي حسينم
*
⏫⏫⏫⏫⏫
اشعارولادت حضرت اباعبدالله(ع)
شاعر.آرمین غلامی(مجنون)
به وقت مرگم اي مولا ،بيا اندر كنار من
به حق مادرت بنگر دو چشم انتظار من
منم عبد و غلام تو شدم سرمست جام تو
بيا بالينم اي مولا به وقت احتضار من
به جان مادرت زهرا مرانم از درت مولا
بيا و كن شفاعت از من اي تنها نگار من
بياو ده جواب اين ،سوال و پرسش قبرم
كه باشم بي كس و تنها ،توئي تو غمگسار من
⏫⏫⏫⏫⏫⏫
اشعارولادت حضرت اباعبدالله(ع)
شاعر.آرمین غلامی(مجنون)
اي پناه مردم عالم حسين
اي كه هستي وارث آدم حسين
يا حسين اي كشتي و باب نجات
نام تو باشد مرا روح حيات
يا حسين اي كوي تو ميقات نور
شد مزارت يا حسين وادي طور
يا حسين اي پادشاه سر جدا
درد ما از تربتت گيرد شفا
تا شدي كشته از آن شمشيرها
آمده بر طوف جانت تيرها
يا حسين اي كشته ي در خون طپان
در عزايت گريه دارد آسمان
گريه دارد ديده ام بر غربتت
عالم هستي، دخيل تربتت
⏫⏫⏫⏫⏫⏫
***اشعارولادت حضرت اباعبدالله(ع)
شاعر.آرمین غلامی(مجنون)
توئي بر خالقت بنده توئي آن نور تابنده
تو هستي تا ابد زنده توئي خورشيد تابانم
حسين جانم حسين جانم
الا اي اسوه ايمان تويي آن ناطق قرآن
توهستي آيت يزدان ، ز نامت مست و حيرانم
حسين جانم حسين جانم
توئي آب حيات من توئي شط فرات من
توئي باب نجات من توئي ارباب عطشانم
حسين جانم حسين جانم
الهي در صف محشر ندارم مونس و دلبر
من و لطف گل حيدر بود سوي تو چشمانم
حسين جانم حسين جانم
به درگاه تو گريانم ميان شعله سوزانم
كه گريان بهر طفلانم بريزد اشك چشمانم
حسين جانم حسين جانم
شاعر..آرمین غلامی
اشعارولادت حضرت عباس(ع)
یاابالفضل بود چشم همه برکرمت
دیده ی اهل دوعالم همگی برنعمت
خم آگاهی تو مست کند اهل نظر
کعبه ی عشق بود جمله در ابروی خمت
بیرق توست که باشد پرچم اسلامیان
پرچم سرخ قیامت همه زیرالمت
قسم راست همه حرف تو باشد همه جا
جان به قربان تو ووعده و حرف و سخنت
صحن بین الحرمینت که پراز نخل شده
می شود گفت که باشد همه با غ حرمت
گردتاگردمزارت چشمه ای جوشان است
خوش بحال دل او گشته گرفتار غمت
شافع روزجزاحضرت زهراست ولی
آری اسباب شفاعت بوده دست قلمت
روزگاریست که مجنون به درت بسته دخیل
یا ابالفضل بود دیده من برکرمت
شاعر..آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
==
دلهاشده پیوسته پریشان ابالفضل
عمری است شدم بی سرو سامان ابالفضل
درباغ و چمن میل ندارم که بمانم
این دل شده سرگشته و حیران ابالفضل
آن روز علی روضه ی دستان تو می خواند
شدام بنین واله و گریان ابالفضل
د رروز جزا برهمه کس فخرفروشند
گویم که گدایم به مریدان ابالفضل
اندرصف محشر که همه محو خدایند
هستم ز پی گردش چشمان ابالفضل
رجنت حق تهی شود از همه عشاق
غم نیست شدم ساکن روضوان ابالفضل
عمری است که با شد سراین سفره دودستم
دارایی من باد به قربان ابالفضل
مجنون به هوای دیدنش مست و هوایی است
هستم همه جا دست به دامان ابالفضل
==
شاعر..آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)