#امام_علی
#مرثیه_امام_علی
شهادت امیرالمومنین(ع)
بین محراب علی شیرجهان افتاده
که از این واقعه عالم به فغان افتاده
بین محرب دعابود علی خورد زمین
فاطمه موی پریشان به جنان افتاده
شده منشق سر ه مولا،چه کندبا زینب
پیشواز سر بشکسته چسان افتاده
نفسی نیست دگر در دل این باغ خزان
پی او باد صبا اشک فشان افتاده
شده پاشیده زهم عرش برایت حیدر
جبرییل مویه کنُان، مویه کنان افتاده
باز گودال مرایاد توانداخت حسین
غارت خیمه ی سلطان، به سنان افتاده
شمرآمدپی گودال و دل زینب دید
سوی این باغ دگر باد خزان افتاده
دو سه باری به زمین خورد ودلش گفت حسین
گوشه ی خیمه چنین او نگران افتاده
#شب_قدر
#آرمین غلامی
✅کانال سبک وشعر
🔴بامابه روزباشیدهم سبک هم شعر👆
#_ماه_رمضان
#ضربت_خوردن_حضرت_امیرالمؤمنین_علی_علیه_السلام
دو قدم رفت ولی پیکر اومیسوزد
زتَرَک خوردن سَرَ ،دُختراومیسوزد
تیغ تا رفت فرو ،رفت میانِ اَبرو
تیغ وشمشیرچنین با سر اومیسوزد
به سرش خورد ولی پهلویِ او درد گرفت
دید از ضربهیِ در همسر اومیسوزد
آمدعباس ولی گریه کنان درپی او
بارها تا بِرِسَد مَحضَرَ اومیسوزد
پیش ِ زینب رویِ پا بود ولی باز افتاد
زینبش دیدکه بال وپر اومیسوزد
دیدناگه به زمین خوردنِ بابایش را
گریه میکرد...خودش آخر اومیسوزد
رویِ تَل تا لبِ گودال دویده زینب
کربلا بینِ همه خواهر اومیسوزد
نیزهای آمدو او را چقدرهول نمود
نیزه کمتر بزنیدچون سَرَ اومیسوزد
پیش چشم خواهری بود سَنان میخندید
روی گودال چنین مادر اومیسوزد
-آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسمالله الرحمن الرحیم
#شعر_روضه #شب_بیست_و_یکم_ماه_رمضان #شهادت_اهل_بیت
#شهادت حضرت امیرالمومنین علی
همه آفاق و عوالم به عزای توعلیست
دیده گان هر یتیمی درهوای توعلیست
خبری نیست خبرهاهمگی در اینجاست
منزل شیر خدا آمد و رفتی برپاست
به حسن داشت وصیت علی آن شیرخدا
به حسین دست ابالفضل نهادش به نوا
گاه این زخم سرش سخت اذیت می کرد
برحسین وزینبین خودوصیت میکرد
ای حسن اصل مداراست به دشمن زیرا
گرچه او ضربۀ کاری زده بر من بابا
عمق این زخم زیاد ، است وحسن رفتنی ام
به یتیمان همه اتمام شده گفتنی ام
کوفیان شیر بیارند برای توعلی
ناله دارند همه پشت سرای توعلی
این جماعت همه گی مست تلافی کردنند
کربلا زینب من راهمگی سنگ زنند
کوفیان گرچه تشکر بکنندیانکنند
دامن خودهمه ازسنگ جفاپُر بکنند
مردمش باز پریشان تر از اینها بشود
میرسد روزی سری بر روی نی ها بشود
نیمه شبها که سر دوش رطب می بردم
زیر لب غصه ات ای زینب مضطرخوردم
نان خرمای مراکوفه دگر پس بدهند
ناسزاها میدهد انگار به ناکس بدهند
پسرم جان تو و دختر محرومه من
بعدازاین وای به حال دخت مظلومۀ من
مردم شام همه تیرگی شب بزنند
همه شان سنگ جفا به روی زینب بزنند
نبود روی لبم هیچ سخن غیر از آه
میشود روزی رخ دخترکان من سیاه
-آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
@majnon1396