eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
621 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
4.3هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
Voice 150_sd (1).m4a
2.4M
شفاي عالمي وارسته توسط امام هشتم عليه السلام و اعطاي كرامت به وي آيه الله وحيد خراساني نقل كرد : مدت بيست سال در مدرسه حاج حسن مشهد تحت سرپرستي مرحوم حاج شيخ حبيب الله گلپايگاني - كه سال‌ها در مسجد گوهر شاد امام جماعت بود - بودم . ايشان روزي به من فرمود : « مدتي در تهران مريض و بستري شدم . روزي به جانب حضرت رضا عليه السلام رو كرده گفتم : آقا ! من چهل سال تمام پشت در صحن، در سرما و گرما ،‌سجده‌ي عبادت پهن كرده ،نماز شب و نوافل مي خواندم و بعد خدمت شما شرفياب مي گشتم حال كه بستري شده‌ام، به من عنايتي بفرماييد . ناگاه در همان حال بيداري ديدم در باغ و بستاني خدمت حضرت رضا عليه السلام قرار دارم ايشان از داخل باغ گلي چيده به دست من دادند من آن گل را بوييدم و حالم خوب شد جالب‌تر آن كه دستي كه حضرت رضا عليه السلام به آن دست گل داده بودند، چنان با بركت بود كه بر سر هر بيماري مي‌كشيدم، بي‌درنگ شفا مي‌يافت ! البته در همان روزهاي نخست با يك مرتبه دست كشيدن بيماري‌هاي صعب العلاج بهبود مي يافت، ولي بعد از مدتي كه با اين دست با مردم مصافحه كردم، آن بركت اوليه از دست رفت و اكنون بايد دعاهاي ديگري را نيز بر آن بيفزايم تا مريضي شفا يابد .» آنان كه خاك را به نظر كيميا كنند آيا بود كه گوشه‌ي چشمي به ما كنند؟ ---------------------------------- مداح حاج آرمین غلامی
Voice 151_sd (1).m4a
1.86M
امام هشتم (ع) و ماجرای تشییع جنازه موسي بن سيار كه از ياران حضرت رضا عليه السلام است ،‌مي‌گويد : « ‌روزي همراه ايشان بودم همين كه نزديك ديوارهاي طوس رسيديم صداي ناله و گريه‌اي را شنيدم . من به جست و جوي آن رفتم . ناگاه ديدم جنازه‌اي را مي آورند در اين حال حضرت از مركب پياده شده و به طرف جنازه آمدند و آنرا بلند كردند و چنان به آن جنازه چسبيدند، همچون بچه‌اي كه به مادرش مي‌چسبد آنگاه رو به من نموده فرمودند : « هر كس جنازه‌اي از دوستان ما را تشييع كند، مثل روزي كه از مادر متولد شده، گناهانش پاك مي‌شود » وقتي جنازه كنار قبر گذاشته شد، حضرت كنار ميت نشسته و دست مبارك خود را روي سينه‌ي او گذاشتند و فرمودند :« فلاني ! تو را بشارت مي‌دهم كه بعد از اين ديگر ناراحتي نخواهي ديد .» (1) عرض كردم : فدايت شوم، مگر اين مرد را مي‌شناسيد، در حاليكه اينجا سرزميني است كه تا كنون در آن گام ننهاده‌ايد امام عليه السلام فرمود: موسي ! مگر نمي داني كه اعمال شيعيان ما هر صبح و شام بر ما عرضه مي‌شود. اين چنين است كه امامان عليهم السلام از احوال ما آگاهند و لذا هر حاجتمندي كه رو به سوي آنان مي‌كند، مورد توجه قرار مي‌گيرد و حاجتش به نحو شايسته‌اي برآورده مي‌گردد.  مداح حاج آرمین غلامی
Voice 153_sd (1).m4a
2.04M
اطاعت ملائکه از امام رضا (ع) دعوات راوندی می‌گوید: امام جواد (ع) فرمود یکی از اصحاب پدرم مریض شد. حضرت رضا به عیادت او رفت و از او پرسید: «چطوری؟» گفت: «بعد از آمدن شما مرگ را به چشم خود دیدم.» (می‌خواست با این جمله دردی را که از شدت بیماری می‌کشید، نشان دهد.) امام فرمود: «مرگ را چگونه دیدی؟» گفت: «سخت و دردناک.» حضرت فرمود: مرگ را ندیدی، آنچه دیدی فقط کاری بود که مرگ در ابتدا با تو می‌کند و بدین وسیله گوشه‌ای از احوال خود را به تو نشان م ی‌دهد. مردم دو دسته‌اند: کسانی که با مرگ راحت می‌شوند و کسانی که با مرگشان دیگران از دستشان راحت می‌شوند. ایمانت به خدا و ولایت را تجدید کن تا از کسانی باشی که با مرگ راحت می‌شوند. آن مرد هم همین کار را کرد. آنگاه گفت: «ای پسر رسول خدا! اینان فرشتگان پروردگارند که با درود‌ها و هدایا بر شما سلام می‌کنند. آن‌ها روبروی شما ایستاده‌اند. اجازه بدهید بنشینند.» امام رضا (ع) فرمود: «بنشینید‌ای فرشتگان پروردگار من!» سپس به مریض فرمود: «از آن‌ها بپرس آیا دستور داشتند که در حضور من بایستند؟» مریض گفت: «از آن‌ها پرسیدم، گفتند اگر همۀ فرشتگانی که خدا آفریده در محضر شما باشند، برای شما خواهند ایستاد و تا اجازه ندهید نخواهند نشست. خدای بزرگ به آنان چنین دستور فرموده است.» آنگاه مرد چشمانش را بست و گفت: «سلام بر تو‌ای پسر رسول‌خدا، این شمایید که در کنار محمد (ص) و امامان پس از او در برابرم ایستاده‌اید.» این را گفت و جان داد. مداح حاج آرمین غلامی
Voice 154_sd (1).m4a
2.99M
تمام اتفاقات در یک لحظه رخ داد علی ماشی از خادمان حرم قدس رضوی (ع) درباره معجزاتی که در حرم مطهر امام (ع) دیده می‌گوید: در آذرماه سال ۱۳۸۳ مفتخر به پوشیدن لباس دربانی حضرت شدم و از ایشان خواستم عنایتی کند و یکی از معجزات خودش را به من نشان دهد. مدتی بود که خدمت برایم عادی شده بود و می‌خواستم برای اطمینان قلبم ایشان عنایتی کنند. ساعت ۱۰صبح بود. ساعت شیفت من رو به پایان بود. باران می‌آمد و عطر خاصی در حرم پیچیده بود. شنیده بودم اگر معجزه‌ای شود مردم به دنبال شخص شفا یافته می‌روند تا قطعه‌ای از لباس او را برای تبرک ببرند، اما من تا آن روز اتفاقی به این شکل ندیده بودم. تمام اتفاقات در یک لحظه رخ داد. در وسط صحن یکی از همکارانم داد می‌زد برادر علی کمک نمی‌کنی؟ نگاه کردم و دیدم کودکی در بغلش است و به آرامی از پنجره فولاد جدا شد تا کسی او را نبیند و حرکت کرد تا به آن سمت صحن رود. وسط صحن مردم فهمیدند و همگی هجوم آوردند تا قطعه‌ای از لباس این کودک را برای تبرک با خود ببرند. سمت دوستم رفتم و کودک را از او گرفتم و به جایی بردم. سپس از مادرش پرسیدم موضوع چیست و او بعد از ۱۰ دقیقه گریه کردن گفت: قلب بچه ام از کودکی بزرگ شده و شش ماهش است دکتر‌ها جوابش کرده اند و آورده ایم این جا یا حضرت رضا (ع) خوبش کند، یا جسدش را همین جا دفن کنیم. از مادرش پرسیدم پرونده پزشکی همراهت داری؟ پرونده اش را نگاه کردیم و دیدیم مشکلش اساسی بوده، از پله‌های اتاق پایین آمدم. در ایوان طلا یکی از خادمان حرم دختر سه ساله کوچکی در بغلش بود و تمام زائران دنبال او می‌دویدند. کمکش کردم ..... مداح حاج آرمین غلامی
Voice 155_sd (1).m4a
2.67M
رضا سگ باز!!! یه لات بود تو مشهد... هم سگ خرید و فروش می کرد، هم دعواهاش حسابی سگی بود!! یه روز داشت می رفت سمت کوهسنگی برای دعوا و غذا خوردن! که دید یه ماشین با آرم ”ستاد جنگهای نامنظم“ داره تعقیبش می‌کنه. شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت و گفت: ”فکر کردی خیلی مردی؟!“ - رضا گفت: بروبچه ها که اینجور میگن.....!!! - چمران بهش گفت: اگه مردی بیا بریم جبهه!! به غیرتش بر خورد، راضی شد و راه افتاد سمت جبهه......! مدتی بعد.... شهید چمران تو اتاق نشسته بود که یه دفعه دید داره صدای دعوا میاد....! چند لحظه بعد با دست بسته، رضا رو آوردن تو اتاق و انداختنش رو زمین و گفتن: ”این کیه آوردی جبهه؟!“ رضا شروع کرد به فحش دادن. (فحشای رکیک!) اما چمران مشغول نوشتن بود! وقتی دید چمران توجه نمی کنه، یه دفعه سرش داد زد: ”آهای کچل با تو ام.....! “ یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت: بله عزیزم! چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا؟ چه اتفاقی افتاده؟ - رضا گفت: داشتم می رفتم بیرون که سیگار بخرم ولی با دژبان دعوام شد!!!! چمران: ”آقا رضا چی میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید.....!“ چمران و آقا رضا تنها تو سنگر..... - رضا به چمران گفت: میشه یه دو تا فحش بهم بدی؟! كشيده‌ای، چیزی؟!! - شهید چمران: چرا؟! - رضا: من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده....! تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه!! - شهید چمران: اشتباه فکر می کنی!!!! یکی اون بالاست که هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمی کنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده! هِی آبرو..... مداح حاج آرمین غلامی
Voice 152_sd.m4a
1.85M
داستان مـرگ یک کودک و زنـده شدن دوبـاره پس از چند ساعت توسط امـام رضـا (ع) خاطره از عبدالله: روزی پیرمردی به همراه دختری که رویش را با چادر پوشانده بود و وی را روی زمین می‌کشید وارد صحن روضه منوره حضرت رضا شد. جلوی او را گرفتم و پرسیدم با این وضع کجا میخواهی بروی. جواب داد این دخترم است و برای گرفتن شفا به محضر حضرت می‌برم. با درخواست من صورتش را باز کرد و شگفت زده دیدم که وی مُرده است و بی روح می‌باشد. برای اطمینان بیشتر به چند نفر از خادمان خانم گفتم که او را معاینه کنند و بعد از معاینه یقین حاصل شد که علایم حیاتی ندارد و از دنیا رفته است. با عصبانیت به پیرمرد گفتم که‌ ای مرد تو حرم را با غسال خانه اشتباه گرفته ای. امام رضا مُرده زنده نمی‌کند بلکه مریض شفا می‌دهد و آن هم اگر مصلحت باشد. با التماس و تضرع فراوان پیرمرد به من گفت که اجازه بدهید او را به حرم ببرم، آخر این که برای شما ضرری ندارد و اگر هم شفا نیافت، برمیگردم و دفنش می‌کنیم. دلم به رحم آمد و با خود گفتم حداقل برای زیارت وداع اجازه دهم که او را داخل حرم ببرد. بعد از ساعتی دیدم ولوله‌ای در حرم به پا شد و با چشمان خودم دیدم که آن دختر مرده زنده شد. مداح حاج آرمین غلامی
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا زمانه درخشیدنِ گنبدش زمین بوسه میگیرد از مرقدش شلوغ است دائم سرِ مشهدش مشخص شد از بخششِ بی حدش طریقی که مشیِ رسولِ خداست مرامِ علی ابن موسی الرضاست «مدد یا علی ابن موسی الرضا» روان تا به سمتِ خراسان شدم چو آهو ز مردم گریزان شدم نگو مثلِ ریگِ بیابان شدم نظر کرد و لعلِ بدخشان شدم *حضرت داره رد میشه ، دید صیاد تیرُ به کمان گذاشته .. الانه که آهو رو شکار کنه .. یه لحظه چشماش تو چشمایِ آهو افتاد .. دید التماس میکنه ؛ امام رضا بچه م چشم به راهمه .. اجازه بدید برم بچه مُ شیر بدم برگردم خودم با پاهایِ خودم میام .. (هر کی کار داره ، دلش کربلا می خواد ، شفا همه مریضا .. بسم الله ..) با چشماش التماس میکنه بچه م شیر میخواد امام رضا .. حضرت فرمود آی صیاد اجازه بده این آهویِ مادر بره برگرده .. مردِ صیاد آقا رو نمیشناسه ، گفت از کجا معلوم این آهو بیاد ؟! یه وقتی امام رضا فرمود من میمونم من ضامن میشم .. ای ضامن آهو مرا هم دریاب امام رضا ... آقام آقام ... گوزل آقام ...* جگر گوشۀ خاتمُ الانبیاست که سر تا قدم سید الاوصیاست رضا رأَفتش مثلِ خیر الانساست ولیِ خدا و امامُ الهدیست بُوَد قبلۀ هفتم اولیا مزارِ علی ابن موسی الرضا .. *اومد خدمت جوادالائمه آقا زیارتِ بابات بالاتره یا زیارتِ جدت امام حسین ؟! .. فرمود والله زیارت أَبِی .. چون کمی از شیعیان اونُ زیارت میکنن ..* مداح حاج آرمین غلامی
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
کرامات امام رضا __مطربی که درصحن امام رضا دفن شد،،، مداح حاج آرمین غلامی 👇👇👇
کرامات امام رضا👆👆👆👆 مطربی که در صحن امام رضا مدفون شد!! پدر ما، در مشهد در بازارچه حاج آقا جهان مغازه طباخی داشت او تابستان‌ها مرا به دم دکان خود می‌برد و آن‌جا شاگردی می‌کردم در همان‌جا بود که وقتی جیگی جیگی بساط نمایشش را پهن می‌کرد، یکی از مشتری‌هایش من بودم. جیگی جیگی فردی سیه چرده و لاغر بود و ساز محلی می‌زد. موسیقی‌اش شاد بود هرچند خودش غم خاصی داشت. جیگی جیگی هرگز دنبال پول نبود. در آن زمان که کودکی ۱۰-۱۲ ساله بودم، حرکات او که با ساز انجام می‌داد برایم شگفت‌انگیز بود و شاید علاقه‌ای که به عروسک نمایشی او داشتم باعث شد بعدها سراغ تئاتر بروم. در همان زمان بچه دیگری هم بود به نام محمدرضا که محو مضراب جیگی‌ جیگی می‌شد. پدر محمدرضا قاری قرآن بود و در مغازه‌اش به او تمرین قرآن می‌داد و این کودک کسی نبود جز محمدرضا شجریان که در دوره کودکی‌اش هرکس صدای قرآن خواندن او را می‌شنید میخکوب می‌شد. جیگی جیگی مطرب بود و به حرم امام رضا راهش نمی‌دادند اما زمانی که فوت کرد همزمان با او مردی والا مقام در مشهد درگذشت که برایش مراسم ویژه‌ای گرفتند، اما جالب اینجا بود که پیکرهای آن‌ها در غسالخانه با هم جابجا شد. قرار بود آن مرد والا مقام در حرم حضرت امام رضا (ع) دفن شود که هزینه بسیار بالایی هم داشت و می خواستند جیگی جیگی را که مُطرب بود به قبرستانی خارج از شهر ببرند، اما وقتی پیکرهای آن‌ها با هم جابجا شد، جیگی جیگی با مراسم خاصی در حرم امام رضا و در زیر سقاخانه اسماعیل طلا دفن شد. بعدا خانواده آن مرد والا مقام درخواست نبش قبر کردند، اما آیت الله میلانی که مرجع تقلید بود اجازه این کار را نداد و قسمت این شد که هرکه به زیارت امام رضا می‌رود جیگی جیگی را هم زیارت می‌کند. به نقل از رضا کیانیان مداح حاج آرمین غلامی
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
مولودی امام رضا مداح حاج آرمین غلامی 👇👇👇
👆👆 مولودی فوق العاده زیبا برا ولادت امام رضاعلیه السلام: علی موسی الرضا سلام ای ضامن اهو ای اقای عطوفت ها خدا فرموده در محشر به دست توس شفاعت ها سلطان قلبم اگه نخوای من و امام رضا اواره می شم سلطان قلبم اگه بی افتم از چشات دیگه بیچاره می شم می خوام امشب تا سحر عرض ارادت بکنم ساکم و ببندم و قصد زیارت بکنم شام میلاده شاه خراسونه شلوغه دم نقّاره خونه شبه جشنه آقامه حرم ازدحامه نوشتم یه نامه هر شب مثل بچه آهویی چشم انتظارم از بچه گیام امام رضا رو دوست دارم آقاجون دوست دارم 👏آقاجون دوست داره ابالحسن آقام امام رضا آقاجون دوست دارم👏 یکی داره تو حرم دسته های گل میبره یکی واسه کفترها دونه ی گندم میخره یکی میگه آقاجون کربلام یادت نره دل بی قرار از خوده بی خود میبرم براش شمع تولد شبه عاشقونه یه خادم میخونه که مشهدی زبونه مو عمریه که کفتر گنبد طلایم شکر خدا که همسایه ی امام رضایم 👏آقاجون دوست دارم ابالحسن آقام امام رضا آقاجون دوست دارم👏 علی موسی الرضا مداح حاج آرمین غلامی
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
مدح خوانی امام رضا مداح حاج آرمین غلامی 👇👇👇