🍀🌹سالار زینب...
آه ای سالار زینب...لشگرت پاشیده شد
پیکره عون و زهیر و جعفرت پاشیده شد
آه ای سالار زینب .بی سر افتادی چرا
دربره توپیکره آب آورت پاشیده شد
شدتنت آمال ضرب نیزه ها وتیرها
قامت آن دلربای اکبرت پاشیده شد
خیز ازجا وببین تنهابه کوفه میروم
قامت مانند سرو خواهرت پاشیده شد
کشتگان کربلا رایک به یک کردم نظر
بی تو دیگر ناز روی دخترت... پاشیده شد
ای رباب خسته دیگر پیش ما گریه مکن
ای عروس مادر من اصغرت پاشیده شد
زینب کبری به جسمت پیرهن پوشانده بود
دستباف یادگار مادرت پاشیده شد
یاد داری باسرشکم بدرقه کردم تو را
رفتی ودیدی که ناز خواهرت پاشیده شد
مثل جدم بودی وتنهاامید م یاحسین
وای من عمامه ی پیغمبرت پاشیده شد
آه(مجنون)درهوای کربلا دلها گرفت
دیدی ای ارباب غم .انگشترت... پاشیده شد
📕شاعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
..
ورود اسرا به شام
نبودی روزگارم تنگ کردند
پذیرایی زمن باسنگ کردند
رخم رامثل خون پیکره تو
به ضرب تازیان همرنگ کردند
📝شعرآرمین غلامی.
(مجنون کرمانشاهی).
🔴اشعار ناب ..
سربریده و راهب مسیحی..
راهبا من زاده ی پیغمبرم
من حسینم نور چشم حیدرم
من کیم عشق خدای عالمم
راهبا کوی خدارامظهرم
بوده هرجا بر سرم تاج شرف
راهبامن عرش حق رالنگرم
ایکه تمجیدیم به قرآن آمده
راهبامن ماسوا رامفخرم
من که خودقدرت به هستی داده ام
راهبا من خود ولی داورم....
درکتاب آسمانی آمده
راهبا برماسوا من سرورم
جدمن احمدبود بابم علی
راهبا زهرای اطهر مادرم
من حسینم رحمت بی واسطه
راهبامن برخلایق سرورم
کوفیان مهمان نوازی کرده اند
راهبا کردند غمگین خاطرم
کوفیان یاران ماراکشته اند
راهبامن بی کس وبی یاورم
بعدمن شداهلبیتم خار وزار
راهبارفته اسیری خواهرم
راهبا(مجنونم)ازاین واقعه
شاعرم امابه کویش ذاکرم.
.
📝شعر.آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)...
.
🔷🔷یازینب س ...🔶🔶
میان گرگهادرگیر بودی/ چومرغی درقفس زنجیر بودی/
تورادرکوفه خولی تازیان زد / گمانم از زمانه سیر بودی
سره یارت به روی نیزه هابود /توازآن نیزه دار دلگیر بودی
. .
📝 .شعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴...
..یعقوب کربلا
یوسف بی سر برایت دیده ام یعقوب گشت/
چشمای من ز دوریت پدر مرطوب گشت/
آتشی افتاد بر امامه. ناگه سربسوخت /
سنگها برسر زدن برشامیان محبوب گشت/
خوردچوبی برلبت .دندانت ای باباشکست/
وای لبهایت پدر بر چوبهامرغوب گشت
..
الهم عجل لولیک الفرج
📕شعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
اشعارجانسوز شهادت امام سجاد
من به زیر ضربت شلاقهاخوردم زمین
بین این هلهله و سوز و نوا .خوردم زمین
میکند زنجیرها با این سر وگردن چه ها
هرکجابا گریه های بیصدا خوردم زمین
بارها آمد نمازم را شکست آن بی حیا
نیمه شب اندر قنوت یک دعا خوردم زمین
پهلویم بشکسته و لاغر شده دربین راه
بین آن کوچه به پیش عمه ها خوردم زمین
بین کوفه عده ی از ما به زندان برده اند
ناتوان بودم که بین کوچه ها خوردم زمین
ضربه ها خوردم ز نامردان این شام بلا
پیش آن مرد یهودی. بی هوا خوردم زمین
کاش (مجنون)لحظه ای بودی ومیدیدی چرا
من زسنگ شامیان بی حیا خوردم زمین....
📕.شعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
ابالفضل (ع)
ای امیر کربلا دستم بگیر
تا که برخیزم ز جا دستم بگیر
سر نهادم بر در کویت حسین
بین که افتادم ز پا دستم بگیر
ای حسین جان دوست می دارم تو را
سر خوشم هستم گدا دستم بگیر
در دم مردن بیا بالین من
چشم بر راهم بیا دستم بگیر
در میان وحشت برزخ حسین
یاریم کن از وفا دستم بگیر
چون که مجنون مستمند و مضطر است
گوید ای مشکل گشا دستم بگیر
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
زلف یار.
سر زلفت به روی نیزه رهابود حسین
گاه راست هدف سنگ بلابود حسین
سر تو بر سره. سرنیزه به هرسومیرفت
حنجره پاره ی تو چه بی صدابودحسین
کاش هرگز سرت ازنیزه نیفتدبه زمین
لیک دیدم سر توبه زیرپابودحسین
جای سنگی به لب وآن دهنت پیدابود
خواهرت ازغم توغرق نوابودحسین
باز بانیزه عدو بر سروپشتم زده است
ضرب شلاق عدو برتن مابود حسین
درمیان دشت گویا دخترت گم شده بود
دخترسه ساله ات بگوکجابودحسین
دل(مجنون)همه شب به اضطراب غم توست
به هوای تو دلم غرق بلا بود حسین
📝شعر .آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی).
ارباب
آیه ی والطور روی نیزه ای
قاری مشهور روی نیزه ای
قاریا آن منبر ورحلت کجاست
سوره ی مستور روی نیزه ای
دیده ی این شهر مبهوتت حسین
نور رب النور روی نیزه ای
نیزه ازخون گلویت مست شد
خوشه ی انگور روی نیزه ای
زینبم موسی صحرای غمت
شمس کوه طور روی نیزه ای
📝..شعر.آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_سجاد_ع_مصائب
#اشعارکردی
ساجدینی وخم کرب و بلا ، دیده وه چاو
تو وداع حرم خوین خدا ، دیده وه چاو
قاتل و مقتل کلِّ شهدا ، دیده وه چاو
عصر آو. واقعه قحط حیا ، دیده وه چاو
هر چه م روضه شنفتم تو.تمامه دیده
آگر و سوختن اهل خیامم توتمامه دیده
دیده پاگانه مغیلان دویت ودلبره گان
درد شرمندگی له سوختن معجره گان
خنده گی شمر و سنان زجر وه یکدیگر مان
ساربان و دس یار.قصه ی انگشترمان
کاش له کرب و بلا ای همه نیرنگ نیا
کاش انگشتر و انگشت له توتنگ نیا
روز تشییع حسین تیر سه پر پیرد کرد
قوره بیچک،تن سقا،چنی پیرد کرد
سره نیزه بی ینت. له خمه چه سیرد کرد
خیزران و لب و دندان حسین پیرد کرد
ژیره زنجیر تمام بدنت زخمی بی
تا چهل سال دلت جوره. تنت زخمی بی
شام له روح و تنت تیغه ی تکفیر نیا
آگره بام که کفتیه. سرت تیر نیا
درد جانسوز تره خنجر و شمشیر نیا
وه م.او قهقهه ی حرمله تحقیر نیا
مرد تنیای اسیران ،تو یا زین العباد
شاهدی له صدقه نان تویا زین العباد
-آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
حسین جان..
سرتوبرفرازنیزه هابود
لبانت قاری طشت بود
سرت زخمی زسنگ کوفیان شد
سرت مجروح چوب خیزران بود
سرت از بهرمن دریای نور است
سرتو سرتوسوخته ی کنج تنوراست
لبانت بوسه گاه بوتراب است
سر توشاهدبزم شراب است
چودیدم نیزه ی روزخیانت
بدیدم جای چوبی برلبانت
عدومیزدمراباصدجسارت
ببین اموال مارا کرده غارت
تنت راپیش مامسلوب کردند
سرت آویزه بریک چوب کردند
طلای دختران غارت نمودند
ببین(مجنون)که معجر می ربودند
📝شعر.آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی).
یاحسین...
شعرگودال قتلگاه...
خنجربدست گردتو مشتی حرامی است...
برگردپیکرتوسگان جزامی است..
خولی به نیزه بهرتولبریز گشته بود..
لشگربرای قتل توتجهیزگشته بود..
شمشیرشمربهرسرت تیز گشته بود..
در زیرخنجرش بدنت ریز گشته بود
شعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)......
🔵اشعارناب حسینی ع.
تو وزخم سنان ونیزه داران
من وشلاق دشمن ای حسین جان
من ویک کاروان بی گوشواره
من وقنداقه ی بی شیرخواره
ببین برناقه ی عریان نشستم
ببین چون پیره زن قد شکستم
تو وکوه غم وسنگ لب بام
من ونامحرمان کوفه وشام
من واین دختران قدخمیده
تو وحلقوم ورگهای بریده
شداز داغت سکینه موپریشان
که آمدمادرت گیسوپریشان
هوای دیده ی (مجنون) بهاریست
به سر امشب وصال روی یاریست
📝شعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)..
.
👈👈اشعار زیبای لطمه زنی ...
سنگهابودبه سیمای تومیخوردحسین
خیزران بودبه لبهای تو میخوردحسین
چقدر نیزه فرورفته درون بدنت
سر نیزه به سره نای تو میخوردحسین
یاد دارم که سره تیرسه شعبه آنروز
به گلوی طفل زیبای تومیخوردحسین
چقدر نیزه وتیرآمده اینجابسوی
پسر خوش قد و بالای تو میخوردحسین
تیرونیزه چقدر بربدنت بنشسته
نیزه هابود که بر نای تو میخوردحسین
گیسوان سره طفلان همه رامی بستم
موی طفل تو به اعدای تو میخوردحسین
نای درآمدن پای کسی اینجانیست
پای پر آبله،همپای تو میخوردحسین
کاروان رابنگر. ضربت سیلی بی هوا
آن قدربر رخ زهرای تو میخوردحسین
باز دندان مرا ضربت سیلی انداخت
پیش من چوب به لبهای تو میخوردحسین
زن شامی بنگر گوشت برایم آورد
خنده اش برغم اعضای تو میخوردحسین
خیزران دیده ام و بزم شراب وسر تو
پیش من من چوب به آوای تو میخوردحسین
گرد راس توحسین بزم طرب گشته بپا
سنگ گویا به سر ونای تو میخوردحسین
می بنوشدقاتلت ازبهرعیش ونوش خود
خیزران برلب زیبای تومیخوردحسین
حال (مجنون) دگر ازخود شده بیخود زغمت
غصه ها درغم عظمای تو میخوردحسین
📝.شعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)....
.
..
.
🏴مطالب فاطمیه ۹۸
◼سر حسين علیهالسلام در دير راهب و زيارت حضرت فاطمه علیهاسلام از آن
عَنْ أبی سعیدِ الشّامی ، قالَ : کنتُ یَوماً مَعَ الکفرةِ اللِّئامِ الَّذینَ حَمَلُوا الرؤُوسَ وَ السَّبایا إِلی دمشقِ ؛ فَوَصَلوا إِلی دِیْر النَّصاری . قالَ : فَلَمّا نَظَر القِسّیسُ إِلی رَأسِ الحُسینِ و إِذا بالنّور ساطِعٌ منه إِلی عَنانِ السَّماء ، فَوَقع فی قَلبِه هَیْبةٌ منه . فقال القِسّیسُ : دِیْرنا ما یَسِعُکم بَلْ ادخُلوا الرؤُوسَ و السَّبایا إِلی الدِّیرِ و حیطوا بِالدیرِ مِنْ خارِجٍ فإذا دَهَمَکم عدوٌّ قاتِلوه و لا تکونُوا مضطرِبین عَلی الرؤُّوسِ و السَّبایا .
فَاسْتحسَنوا کلامَ القسّیس و قالوا : هذا هُو الرّأیِ . فَحَطّوا رأسَ الحسینِ فی صندوقِ و قَفَلوه وَ أَدخَلوه إِلی الدِّیرِ وَ النساءَ و زینَ العابدینِ و جَعَلوهُم فی مکانٍ یلیقُ بِهم.
ثُمَّ إنَّ صاحِبَ الدیرِ أرادَ أنْ یَری الرأسَ الشَّریفِ و جَعَلَ یَنْظُرُ حولَ البیتِ الَّذی فیه الصَنددقُ – و کاَن له رازونةٌ – فحَطّ رأسُه فیها، فرأیَ البیتَ یَشرِقٌ نوراً و رأیَ أنَّ سقفَ البیتِ قد انشقَّ وَ نَزلَ مِنَ السّماءِ تَختَ عظیم، و إذا بِإمرأهٍ أَحَسَنَ مِن الحُورِ جالِسَةً علی التَّختِ و إِذا بشخصٍ یصیحُ : أَطْرقوا و لا تَنْظُروا، و إِذا قَدْ خَرجَ مِن ذلک البیتِ نساءٌ ...
قال : فَأخرِجْنِ الرأسَ مِن الصندوقِ وَ کلٌّ مِن تلک النساءِ واحدةٌ بَعدَ واحدةٌ یُقبِّلنَ الرأسَ الشّریفِ . فَلَمّا وَقَعتِ النوبةُ لمولاتی فاطمة الزهراء عَلَیها سَلام غُشِی علیها و غُشِی صاحبُ الدیر، و عادَ لا یَنظُر بالعینِ بَل یَسْمَعُ الکلامَ، و إذا بقائِلة تقول:
السلامُ علیک يا قتیلَ الأُمِّ ، السلام علیک یا مظلومَ الأُمِّ السلام علیکَ یا شهیدَ الأُمِّ، لا یَتَداخَلک همٌّ و لا غمٌّ، و إنَّ اللهَ تعالی سَیفرِجُ عنّی و عنکَ؛ یا بنیَّ! من ذا الذی فرَّقَ بینَ رأسِک و جَسدِک ؟ یا بنیَّ ! مَن ذا الّذی قَتَلک و ظَلَمَک؟ یا بنیَّ! من ذا الّذی سُبی حَریمُک؟ یا بنیَّ! مَن الذی أَیتم أطفالَک. ثمَّ إِنَّها بَکَتْ بکاءاً شدیداً.
فلمّا سَمِع الدیُرانی ذلک إِندَهَشَ وَ وقَعَ مَغْشِیّاً علیه.
ابو سعید شامی میگوید: روزی همراه کفار پستی که سرهای شهدا و اسیران را به شام می بردند، بودم. پس به کلیسای مسیحیان رسیدند. هنگامیکه قسیس به سر امام حسین علیهالسلام که نوری از آن به سمت آسمان ساطع بود نگريست، هیبت آن حضرت در قلبش واقع شد.
قسیس به آنها گفت: دیر ما به اندازه ی جمعیت شما بزرگ نیست. سرها و اسیران را وارد دیر کنید و از بیرون دیر را احاطه کنيد. اگر دشمنی حمله نمود او را بکشید و به خاطر سرها و اسیران نگران نباشید.
آنها کلام قسیس را پسندیدند و گفتند این نظر خوبی است. پس سر حسین علیهالسلام را داخل صندوق قرار داده و قفل نمودند و همراه زنان و امام زینالعابدین وارد دیر کردند و آنها را در مکانی که تحت نظر داشته باشند قرار دادند.
صاحب دیر خواست تا سر مطهر را ببیند و به خانه ای که صندوق در آن قرار داشت نگاه میکرد. او رازیانه اى داشت كه سر را در آن پیچید. در آن هنگام نورخانه را فرا گرفته و سقف خانه شکافته شد و از آسمان تختی بزرگ فرود آمد. ناگهان زنی که از حوری ها نیکوتر بود بر آن تخت نشست و شخصی فریاد میزد: راه باز کنید و نگاه نکنید. در آن لحظه از آن خانه زنهایی خارج شدند.
آن زنها سر را از صندوق بیرون آوردند و هر کدام یکی پس از دیگری سر شریف را میبوسیدند. هنگامیکه نوبت به مولای ما فاطمه زهرا علیها سلام رسید، حضرت غش كردند و صاحب دیر نیز غش كرد.
راهب با چشم نمیدید بلکه تنها کلام و سخن آنها را میشنید که گویندهای میگفت:
سلام بر تو ای کشته ی مادر!
سلام بر تو ای مظلوم مادر !
سلام بر تو ای شهید مادر!
ناراحتی به خود راه مده و غصه نخور. زیرا خداوند در آینده فرج من و تو را میرساند.
ای پسرم چه كسى بین سر و بدنت جدایی انداخته است؟
ای پسرم چه کسی تو را کشته و به تو ظلم روا داشته است؟
ای پسرم! چه کسی خانواده ات را به اسارت در آورده؟
ای پسرم چه کسی اطفال و کودکان تو را یتیم كرده است؟
سپس به شدت گریست. هنگامیکه صاحب دیر این کلام را شنید، مدهوش شد و غش کرد.
📚منابع:
الدمعة الساکبة، جلد ۵، صفحه ۷۰
👈برگرفته از کتاب فاطمیه ماثور، حجه الاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۶۰
#مطالب_فاطمیه
#مصائب_حضرت_زهرا_س
بسم الله الرحمن الرحیم
#اشعارناب /حضرت رقیه ع...
#شاعر..آرمین غلامی
دست شکسته ام بخدادردمیکند
ازتازیانه ساق دوپا دردمیکند
بنگرتمام بال وپر دخترت شکست
چشمم قسم به جان شمادرد میکند
درآتش است موی سره دخترت پدر
دست دعای اهل بکا درد میکند
بابا ببین که قامت عمه خمیده است
پاهای عمه ام بخدا درد میکند
درشام چادره سر عمه کشیده شد
ازفرط گریه دیده ی ما درد میکند
درشام پای نیزه ی توسنگ خورده ام
تنهانه سر .که بلکه دوپا درد میکند
باران سنگ خورده ام از کوچه یهود
چشمان تارمن بخدا درد میکند
برده فروش آمدومارانظاره کرد
دل بهرغصه ها وبلا درد میکند
لکنت زبان گرفته ام امشب برای تو
این سوز. ونغمه های صدا درد میکند
(مجنون)تمامی سر ورویم شکسته شد
چشمم برای آن شهدا دردمیکند
⏫⏫⏫⏫⏫⏫⏫
میروم بر سره ! بازار! کجایی عباس
شده ام خنده انظار کجایی عباس
کوچه درکوچه این شهرحقارت دیدم
شده این دیده ی من تار کجایی عباس
خنده ی مردم شامی وبسی نامحرم
بر اسیران گرفتار کجایی عباس
زتنور آمده ای یاکه ز دیر راهب
دیده ای این همه آزار کجایی عباس
همه مستند نیفتی تو ز. نی دلبرمن
حق توراگشته نگه دار کجایی عباس
جگرم سوخت زبس موی سرت سوخت اخا
شانه کردم سره دلدارکجایی عباس
درتنوری سره شاه است روی خاکستر
آتش افتاد به گلزار کجایی عباس
پرده محمل زینب بنگر کنده شده
پیش چشم توعلمدار کجایی عباس
گذرِ برده فروشان تن مارابردند
شامی و پولِ خریدار کجایی عباس
ز روی بام زنی گفت کدام است حسین
میزندسنگ به دلدار کجایی عباس
کاش (مجنون)سربازار مرا میکشتند
تانبینم غم دلدار کجایی عباس
⏫⏫⏫⏫⏫⏫⏫
بابانبوده ای که پرم را شكسته اند
باضربه کعب نی كمرم را شكسته اند
بابابه کوچه های یهودی چه میکنی
بابای سرشکسته سرم راشکسته اند
هرکس رسید زدلگدی بر تنم پدر
نرخ طلايي گهرم را شكسته اند
باباتنم نشان نگاهت نمي دهم
آيينه هاي دور و برم را شكسته اند
باباشكست خورده تر از من نديده ای
بنگربه سنگها ، سرم را شكسته اند
بابابیا مرا تو در آغوش خود بگير
بنگر كه بغض شعله ورم را شكسته اند
باباببرمراتوبه باغ وصال خود
درگیرو داره غم ، تبرم را شكسته اند
(مجنون) ببين كه غيره پدر یاورم نبود
بابابه محضرت هنرم را شكسته اند
بسم الله الرحمن الرحیم
#اشعارناب /حضرت رقیه ع...
#شاعر..آرمین غلامی
بر درت دخترسلطان گنه کار آمد
باز مجنون بدرت زارو گرفتار آمد
سالیانی است گدای تو ام ای دخترعشق
به مطاع غم عشق تو خریدار آمد
ای سه ساله بر درت با اشگ وآوا آمدم
کن قبولم.گرچه رو باعث آزار آمد
جان ناقابل من گشته فدایت بانو
بنگر مشتری عشق به بازار آمد
چه برانی، چه بخوانی، منه(مجنون )نروم
خارم وهیچم که وابسته به گلزار آمد
⏫⏫⏫⏫⏫
ازسنگ شامیان سرما درد میکند
ازتازیانه ساق دوپا دردمیکند
بنگرتمام بال وپر دخترت شکست
چشمم قسم به جان شمادرد میکند
درآتش است موی سره دخترت پدر
دست دعای اهل بکا درد میکند
بابا ببین که قامت عمه خمیده است
پاهای عمه ام بخدا درد میکند
درشام چادره سر عمه کشیده شد
ازفرط گریه دیده ی ما درد میکند
درشام پای نیزه ی توسنگ خورده ام
تنهانه سر .که بلکه دوپا درد میکند
باران سنگ خورده ام از کوچه یهود
چشمان تارمن بخدا درد میکند
برده فروش آمدومارانظاره کرد
دل بهرغصه ها وبلا درد میکند
لکنت زبان گرفته ام امشب برای تو
این سوز. ونغمه های صدا درد میکند
(مجنون)تمامی سر ورویم شکسته شد
چشمم برای آن شهدا دردمیکند
⏫⏫⏫⏫
وامصیبت غم پدر سخت است
دیدن موی شعله ور سخت است
خنده میکرد دربرت قاتل
دیدن آن سرت.پدرسخت است
بین انظار .ای پدر بودم
زخم این طعنه بیشتر سخت است
خورده بر کنج آن لبت سنگی
دیدن .دیدگان تر سخت است
اطلاعی ندارم از سره تو
ازتوماندن چه بی خبر سخت است
ازچه شد زیر و رو .تنت بابا
دیدن توبدون سر سخت است
کاش(مجنون)بمیری ازاین غم
روی نی .دیدن پدرسخت است
بسم الله الرحمن الرحیم
#اشعارناب /حضرت رقیه ع...
#شاعر..آرمین غلامی
گوشه ی ویرانه مارابرده اند
آل حیدر راچنین آزرده اند
شامیان رایک دل شیطانی است
زینت سر نیزهاش قرآنی است
وادی دشنام باشدشهرشام
میخوردبرعمه سنگ از روی بام
درتلاطم سنگ نامردان شام
میخوردبر هرسر زخم امام
سوی عمه یک نگاهی مضطراست
اوامید لالههای حیدر است
مردم اینجا تماما بیوفاست
شهراینجامنتهای کربلاست
مانده صدها بی وفا .زاین طایفه
دارداینجا مردمی بیعاطفه
محملی برپاشده از داغ و درد
گشته پژمرده همه گلهای زرد
پیش زینب رقص و کف آزاد گشت
کوچه هایش هلهلهآباد گشت
بازی آن چوبها برآن لب است
گوییاشاهد براین غم زینب است
عده ای برقلب ما آتش زدند
هردلی میسوخت با آهش زدند
شامیان می دیده اند اشک رباب
می زدندباخنده بر اشکش جواب
عمه ها در ازدحامی از نگاه
از دل خودمی کشیدند آه آه
روی نیلی شد نقاب روی گل
شدسپید ای وای دیگر موی گل
بی حیا شرمی نما بر خواهرش
تازیانه کم بزن روی سرش
گفت (مجنون) ازمصیتهای شام
گشت عمری اوعزادار ه امام
⏫⏫⏫⏫⏫⏫
عمریست شدم واله وحیران رقیه
گردیده دلم. زاروپریشان رقیه
این قطره اشک است سبک کرده دلم را
ابری شده چشمم پی باران رقیه
موهای سرم پیر شدازبهرعزایش
دل گشته بهاری به زمستان رقیه
درکوفه به هر کوچه اسیراست اگر او
قاری شده بابا. پی قرآن رقیه
بابا به روی نیزه مخوان آیه ی قرآن
بنگر که شده پاره گریبان رقیه
امشب به هوای تو پدر گریه نموده
عشقت همه شب ازسراو عقل ربوده
شام یعنی،،،
#دهه سوم محرم۱۴۰۳
شام دریایی شداز اندوه ودرد
شام دارد کوچه ای تاریک وسرد
شام داردظلم مردم برخودش
رنج عصیانی مجسم برخودش
شام یعنی سرزمین کربلا
قصه ی نامردمان این سرا
شام یعنی دراسارت سوختن
آتشی بر کاروان افروختن
شام یعنی یک حقوق بی بشر
یعنی ال مصطفی ،اندر گذر
شام یعنی کودتای عاشقان
شام یعنی مرگ بی نام ونشان
شام یعنی سازمانی بی ملل
حمله وظلم وجفای بی علل
چشم هرزه سوی سرها، ماندنی ست
کعبه نی بر این اسیران،خواندنی ست
کاروانی سوی کاخی ،عازم است؟
شامیان رحم و مروت ، لازم است
شام دارد بر یتیمان دست زور
گرده زینب شادی شامیست،جور
تا به کی جولان خولی در زمین
لاله ها ی فاطمه درظلم وکین
تازیان بر خواهرت نزدیک بود
روشنی بخش شب تاریک بود
شام یعنی،کوچه وسنگ یهود
آنچه بر زینب رسیده ،سنگ بود
شام یعنی مجلس بزم یزید
برلب ودندان سالاره شهید
زینب تو میکشد این درد را
آسمان بنگر به ناقه مرد را
#شعر_آرمین غلامی_مجنون
.
#واحد
#امام_سجاد
#محرم _دهه سوم۱۴۰۳
#آرمین_ غلامی_ مجنون
#سبک_دل بردی ازمن به یغما_علیمی
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
من یادگار حسینم ،دروادی کربلایم
راهی شام خرابم، بستر نشین بلایم
لب تشنه بابای من را، درکربلا سر بریدند
بعدش تمام حرم را،باخیمه آتش کشیدند
▪️من سیدالساجدینم...
در روز عاشوره سختی،همواره بیمارو بودم
من ناتوان خسته وزار،درخیمه تب دار وبودم
در پیش چشمان زارم، یاران همه پر کشیدند
من ماندم و دلبرانم، بر قرب خالق رسیدند
▪️من سیدالساجدینم
بشنیده ام خودصدای ، هل من معین پدر را
فریاد غربت شنیدم،زان شاه دین بین صحرا
جای کمک بر توبابا، اشکم روان برتوباشد
چشمم برای غم تو ،چون خون فشان برتوباشد
▪️من سیدالساجدینم
رفتم اسیری پدرجان،همواره در کوفه و شام
در دست قومی شریر و،وحشی وهمواره بد نام
در شام و از سوی دشمن، همواره توهین به ما شد
بر راس پاک تو بابا، دیدم که چوب جفا شد
▪️من سیدالساجدینم
شعر_آرمین غلامی_مجنون
نوحه امام سجاد.mp3
783.4K
#واحد
#امام_سجاد
#محرم _دهه سوم۱۴۰۳
#آرمین_ غلامی_ مجنون
#سبک_دل بردی ازمن به یغما_علیمی
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
من یادگار حسینم ،دروادی کربلایم
راهی شام خرابم، بستر نشین بلایم
لب تشنه بابای من را، درکربلا سر بریدند
بعدش تمام حرم را،باخیمه آتش کشیدند
▪️من سیدالساجدینم...
در روز عاشوره سختی،همواره بیمارو بودم
من ناتوان خسته وزار،درخیمه تب دار وبودم
در پیش چشمان زارم، یاران همه پر کشیدند
من ماندم و دلبرانم، بر قرب خالق رسیدند
▪️من سیدالساجدینم
بشنیده ام خودصدای ، هل من معین پدر را
فریاد غربت شنیدم،زان شاه دین بین صحرا
جای کمک بر توبابا، اشکم روان برتوباشد
چشمم برای غم تو ،چون خون فشان برتوباشد
▪️من سیدالساجدینم
رفتم اسیری پدرجان،همواره در کوفه و شام
در دست قومی شریر و،وحشی وهمواره بد نام
در شام و از سوی دشمن، همواره توهین به ما شد
بر راس پاک تو بابا، دیدم که چوب جفا شد
▪️من سیدالساجدینم
شعر_آرمین غلامی_مجنون
#واحد
#امام_سجاد
#دهه سوم محرم ۱۴۰۳
#سبک_ارباب کفن نداره، الهی بمیرم_مقدم
#شاعر_آرمین_ غلامی _مجنون
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
امام ساجدینم، در احتضارم
برای ترک دنیا، من بیقرارم
خون دل از زمانه، ریزد از دهانم
زهر جفا زدآتش ، بر جسم و جانم
▪️واویلتا واویلا، آه و واویلا
شد گریه کارسجاد،، از بعد آنروز
از دل می آمد آنروز، آه جگر سوز
با دیدن شیروخوار، اشکش روان بود
در خاطرش یک سره، خونین فشان بود
▪️واویلتا....
من یادگار حسین،در کربلایم
ابن الحسین مظلوم،، درنینوایم
قتل حسین کربلا،بیمار وبودم
گریان به بستر تنی، تبدار وبودم
▪️واویلتا...
ای وای که گل ها همه،گردید پرپر
شدم به نیمه روزی، من بی برادر
راس پدر به گودال،از تن جدا شد
پرپر گلان عشق، آل عبا شد
▪️واویلتا....
شاعر:آرمین غلامی_مجنون
نوحه زین العباد.mp3
918.5K
#واحد
#امام_سجاد
#دهه سوم محرم ۱۴۰۳
#سبک_ارباب کفن نداره، الهی بمیرم_مقدم
#شاعر_آرمین_ غلامی _مجنون
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
امام ساجدینم، در احتضارم
برای ترک دنیا، من بیقرارم
خون دل از زمانه، ریزد از دهانم
زهر جفا زدآتش ، بر جسم و جانم
▪️واویلتا واویلا، آه و واویلا
شد گریه کارسجاد،، از بعد آنروز
از دل می آمد آنروز، آه جگر سوز
با دیدن شیروخوار، اشکش روان بود
در خاطرش یک سره، خونین فشان بود
▪️واویلتا....
من یادگار حسین،در کربلایم
ابن الحسین مظلوم،، درنینوایم
قتل حسین کربلا،بیمار وبودم
گریان به بستر تنی، تبدار وبودم
▪️واویلتا...
ای وای که گل ها همه،گردید پرپر
شدم به نیمه روزی، من بی برادر
راس پدر به گودال،از تن جدا شد
پرپر گلان عشق، آل عبا شد
▪️واویلتا....
شاعر:آرمین غلامی_مجنون
نوحه ساجدین...mp3
711.6K
#شهادت حضرت سجاد
#تک_ضرب
▪️شعر_آرمین غلامی_مجنون
درسینه داغ زین العابدین نشسته
دل از غم عزای ساجدین شکسته
عزای سجاد_گردیده برپا
از زهرکینه_افتاده تنها
آه و واویلا،،،،۲
افتان و خیزان آمده ,ازشام ویران
برنیزه ها دیده گل رخساره جانان
سرهابه نیزه_دیده به صحرا
دروادی غم_گردیده تنها
آه و واویلا،،،،۲
بی تو پدرجان من چه سختی ها کشیدم
از شام وکوفه بعد تو خیری ندیدم
رنج اسیری ساجدین را لطمه ها زد
بس طعنه ها ازشمروازخولی شنیدم
درشام وکوفه،باهرحقارت
جسمم کشیدند_سوی اسارت
آه و واویلا،،،،۲
یادم می آمدآن مصیبتها دوباره
بعدتوای بابانمانده راه چاره
ای سربریده قتلگه یاد من آمد
آمده بیادم حنجرو رگهای پاره
من ساجدینم_میر زمینم
بعدتوبابا،من برترینم
آه و واویلا،،،،۲
✍شاعر_آرمین غلامی
#سبک_یافاطمه من عقده ی دل وانکردم
##دهه سوم محرم۱۴۰۳
نوحه امام سجاد،اا.mp3
780.7K
#زمینه
#امام_سجاد
#دهه سوم محرم ۱۴۰۳
#سبک،سفرکرب وبلاحاصلش رنج وبلاست
#شاعر_آرمین غلامی_مجنون
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
ز داغ کرببلا، ساجدین دلخونه
با اشک و آه وناله ،هی مصیبت میخونه
هر روزش کرببلاست، کربلادر کربلاست
دلش توی قتلگاست ،درگودال قتلگاست
یاعلی ابن الحسین۲...
بابامو کرب وبلا،به خاک و خون کشیدند
از قفا سر از تنش، کرب وبلا بریدند
با،ده مرکب به صحرا،وحشیانه چه کردند
با مرکب روی تن،خون خدا دویدند
▪️واویلا حسین حسین،،
ساجدینم که دیدم،،اون غوغا ، اون بلوا رو
دیده ام از تو خیمه، بر نیزه ها سرها رو
ساجدینم که دیدم ،کربلا،با این چشام
شد بی کفن بدن ،پاره پاره ی بابام
یاعلی ابن الحسین۲...
میدونی که قاتلم، فقط توو یک کلامه
بدونید یه دردیه ، همیشه ناتمامه
کشتن ساجدین از، زهرجفانبوده
واویلا قاتل من،بازار شهر شامه
▪️واویلا حسین حسین،۲
شاعر: آرمین غلامی_مجنون