eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
610 دنبال‌کننده
8هزار عکس
4.7هزار ویدیو
936 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
◼️ وقتی که در حضور حجت خدا، دف و طنبور می زنند... محمد بن ریان می‌گوید: مامون به هر حیله ای متوسل می‌شد تا بر امام جواد علیه السلام نفوذ کند، اما ممکن نمی شد، تا اینکه این فرصت هنگام ازدواج دخترش با امام به دست آمد. وقتی می‌خواست دخترش،‌ام فضل را به خانه امام جواد علیه السلام بفرستد، دویست دختر از زیباترین کنیزکان خود را طلبید و به هر یک جامی که داخل آن گوهری بود، داد تا وقتی در جایگاه نشست، از او استقبال کنند، اما حضرت به هیچ یک توجهی نکرد. در آنجا مردی بود که "مخارق" نامیده می‌شد و صاحب صدا و طنبور و ضرب بود و ریشی دراز داشت. مامون او را طلبید. در گفتگوی مامون و مخارق، مخارق گفت: اگر به چیزی از امور دنیا مشغول باشد، من برای مقصود شما کفایت می‌کنم (یعنی او را به هر نحوی که باشد، به امور دنیوی متمایل می کنم) . آن گاه رو به روی امام نشست، مانند الاغ، عرعری کرد و وقتی توجه همه را جلب نمود، شروع به نواختن کرد. امام دقایقی بی توجهی کرد و ناگهان سر برداشت و فرمود: اتقِّ الله یا ذَا العُثْنُون ؛ 🔸ای ریش دراز از خدا بپرهیز. مخارق چنان از فریاد امام وحشت کرد که ساز و عود از دستش افتاد و تا لحظه مرگ دستش فلج ماند. وقتی مامون از دلیل آن حالت پرسید، گفت: از وقتی ابوجعفر محمد بن علی علیهما السلام آنگونه صدایش بلند کرد و مرا خطاب کرد ، وحشتی مرا فرا گرفت که هرگز از جانم بیرون نمی رود. 📚 الکافی ج١ص۴٩۴ ◼️یا جواد الائمه... ای کاش دف و طنبور از دست شامیان حرام‌ زاده‌ نیز می افتاد، در همان ساعتی که مقاتل نوشته‌ اند: أوقفوا أهل البيت عليهم السّلام على باب الشّام ثلاثة أيّام حتّى يزيّنوا البلدة ، فزيّنوها بكلّ حليّ و زينة و مرآة كانت فيها، فصارت بحيث لم ترعين مثلها، ثمّ استقبلتهم من أهل الشّام زهاء خمس مائة ألف من الرّجال و النّساء مع الدّفوف، و خرج أمراء النّاس مع الطّبول و الصّنوج و البوقات، و كان فيهم ألوف من الرّجال و الشّبّان و النّسوان يرقصون و يضربون بالدّفّ و الصّنج و الطّنبور، و قد تزيّن جميع أهل الشّام بألوان الثّياب و الكحل و الخضاب . ◾و بر در شهر شام سه روز اسرا آل الله را بازگرفتند تا شهر را بيارايند و هر حُلّى و زيورى و زينتى كه در آن بود، به آيين‌ها بستند به گونه ای كه كسى تابحال چنین نديده بود. قريب پانصد هزار مرد و زن با دف‌ها و اميران ايشان طبل‌ها و كوس‌ها و بوق‌ها و دهل‌ها بيرون آمدند و چند هزار مردان و جوانان و زنان رقص كنان با دف و چنگ و طبل زنان استقبال كردند. همه اهل شام دست و پاى خود را از خوشحالی خضاب كرده و سرمه در چشم كشيده و لباس‌های زیبا و رنگارنگ پوشيده بودند. 📚كامل بهايى،ج ۲/ ص۲۹۲- ۲۹۳ 📚نفس المهموم، /ص ۴۳۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم اشعار شهادت امام جواد(ع) ××××××سینه زنی×××××××× سبک..جاده وسنگ مهیاست بیاتابریم.. دادوبیداد در این هجره،سرم میسوزد همچوشب، روز به پيش نظرم میسوزد وسط حجرهً در بسته به خود مى ‏پيچم امشب از زهر هلاهل جگرم میسوزد من جوادم من جواد(۴) وسط هجره مرا زهر جفا خواهد کشت چکنم،این دل،بيدادگرم میسوزد من جوادم ،که شده قاتل من،محرم من چکنم،سینه وچشمان ترم میسوزد من جوادم.من جواد(۲) اثر زهر ستم شمع دلم،آب نمود بین این خانه دگربال و پرم میسوزد پشت این،در همه،گی،سوت وکف ودست زدند دل،به ياد تو و مسمار درم میسوزد من جوادم،من جواد(ع) من جوادم که از این دارجهان سیرشدم چکنم چونکه دل پر شررم میسوزد کس به لبهای من غمزده آبى نرساند از عطش بودکه پا تا به سرم میسوزد من جوادم،من جواد(ع) غربت من همه ازشعرتو(مجنون) پیداست این جهان است که اینگونه، برم میسوزد من جوادم،من جواد(۲) غلامی(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم اشعارامام جواد(ع)/شور سبک..یاحسین غریب مادر...ذاکر ××××××××مرثیه×××××××× بین این حجره زدم داد، بدهیدم جرعه ای آب لبم از زمزمه افتاد ، بدهیدم جرعه ای آب کس به داده من،نیامد،هر چه گفتم جگرم سوخت پاسخ این همه فریاد ک بدهیم جرعه ای آب دست و پا بسکه زدم من، ،وسط هجره خدایا رفت هستم همه بر باد بدهیدم جرعه ای آب جگر فاطمه آتش زده ام،با لب عطشان تا شود مادر من شاد بدهیدم جرعه ای آب، کسی به پیش تشنه کامی،آب وبر زمین نریزد داد از این همه بیداد، بدهیدم جرعه ای آب لب خشكيده من را، زده قاتلی به خنده كف زنان در برم استاد، بدهیدم جرعه ای آب بدهی یا ندهیدم،آب و میمیرم بدانید كربلايي شده بغداد بدهیدم جرعه ای آب نوحه آخر من شد ،العطش وای حسینا کردم از روضه او یاد، بدهیدم جرعه ای آب گله از حرمله دارم،خیره برگلوی طفل است نشود خانه اش آباد بدهیدم جرعه ای آب سر کوچک علیم، زعطش به خواب رفته بر روی شانه ام افتاد بدهیدم جرعه ای آب حرمله،آخر عمری ،روزماسیه نمودی رو زده بهر تو نوزاد بدهیدم جرعه ای آب مانده اخر به چه رويي ،به حرم رود خدایا كاش آبي به تو ميداد ، بدهیدم جرعه ای آب غلامی(مجنون کرمانشاهی)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍بسم الله الرحمن الرحیم 🧡✨پرسیدند فرق کریم با جواد در چیست؟ 🕯✨فرمودند شخص "کریم" همین که 🧡✨چیزی از او درخواست کنید به شما عنایت میکند 🕯✨ولی شخص "جواد" به دنبال سائل میگردد 🧡✨تا به او عطا کند🍃 🕯✨یا جوادالائمه (ع) ادرکنی 🧡✨شهادت مظلومانه امام جواد الائمه(ع) 🕯✨پیشاپیش تسلیت باد 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم اشعار شهادت جوادالائمه(ع) دل مظلوم، امامی ز شرر سوخته است اثر شعلۀ زهری به جگر سوخته است   زجر کمتربه تن وجسم جوانش بدهید این جواد است، در این هجره دگر سوخته است   دست و پا می‌زند اوگوشه ی این هجره چرا جوهر صوت رسایش ز اثر سوخته است   پیکرش سوخت میان تب آن زهرجفا وای من، جان امامت چقدرسوخته است   هلهله بود درآن هجره تاریک ،دریغ به چه جرمی گل زهرا  به نظر سوخته است   بدنش سوخت به زهر و به تمسخر انگار پی، بی حرمتی چند نفر سوخته است   زاده ی حضرت مهتاب، شده خاک نشین پسرشاه خراسان بنگرسوخته است   جگر تشنۀ او،درپی یک جرعه زآب از دل حجره به گودال گذر سوخته است   بدنش زیر سم اسب نرفت است، ولی نظرش بر تن مظلوم  دگر سوخته است   لب او،روضۀ شمشیر و سنان می‌خواند با حسین گفتن وبادیدۀ تر سوخته است   چه شده با تن بی جان،تو،ای سرو رسا از سر شب گل من تابه سحرسوخته است   به سربام‌ تنت بود که دیدند همه وای من، بر بدنت سایۀ پر سوخته است   روضه‌شاه ولی کرب وبلا، بر عکس است وای من بر بدنش، تیغ و تبر سوخته است   چه بگویم همه سو بر تن صد چاک حسین دل زهرا به سره ، نعش پسر سوخته است آه وافغان به سر،پیکر بی سر افتاد بر تنت ،وای که زینب،چقدر سوخته است   شاعر..آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا