خسته ام؛نیست کسی حال مرا درک کند؟
کاش این روح شبی جسمِ مرا ترک کند
بیقرارِ او .
بنویسیدامیدوارترینبودیمآنهنگامکهِ ؛
تنهایمانآغشته ِبهزخمبود .
هدایت شده از شهرشعر؛
من سرم را شیره میمالم که یادت نیستم
پشت حجم بی خیالی دوستت دارم هنوز