بیقرارِ او .
بنویسیدامیدوارترینبودیمآنهنگامکهِ ؛
تنهایمانآغشته ِبهزخمبود .
هدایت شده از شهرشعر؛
من سرم را شیره میمالم که یادت نیستم
پشت حجم بی خیالی دوستت دارم هنوز
بیقرارِ او .
:))
با دیدن ایوان نجف فهمیدم ،
داروی تمام دردها ذکرِ علی است .