eitaa logo
نوڪࢪحســینیم
1.2هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.7هزار ویدیو
22 فایل
『بسم‌اللھ‌ِ الذی‌خَلقَ‌الحُسَیۡن؏ :)!』 مولـودِ ۱۵-۶-۱۴۰۱ - خوشبخت ماییم ز کل ِجهان ك نوکر حسینیم:)! +محلِ‌اجتماعِ‌عاشقای‌امام‌حسین❤️‍🩹! کپی؟ التماس‌دعای‌فرج! اگه حرفی بود:) @HHanaanehh «ناشناسمون» @harfnashenass
مشاهده در ایتا
دانلود
😱🔥 نزدیک اربعین بود... درونم ولوله ای بر پا بود.. یک نیرویی به من میگفت به زیارت بروم و مطمئن بودم این نیرو از سمت شیاطین و اجنه نیست! چون یکی از اعتقادات عرفان های کاذب این است که زیارت رفتن یک امر ناپسند و مطرود می باشد.! برای بابا نوشتم دلم هوای حرم کرده..! بابا صورتم رو بوسید.. اشک تو چشماش حلقه زد و گفت: "اگر آقا سعادت حضور بدن من چکاره ام...؟!" و از خانه بیرون رفت... بابا دیر کرده بود.. من و مامان نگران شده بودیم! حتی گوشیش هم نبرده بود..! مدام ذکر میگفتم که طوریش نشده باشه! از پنجره بیرون رو نگاه کردم... اون شیطان خبیث هنوز همون جا خیره به من بود! اما چیز جالبی که شاهدش بودم اینه که هر روز کوچک و کوچک تر میشد و انگار میفهمید من ازش نمیترسم! برخی اوقات که نماز میخوندم صداش رو میشنیدم که فحش های رکیکی میده..! شب شد و بالاخره بابا خسته و کوفته از راه رسید و گفت: "بیایین اینجا کارتون دارم...ازصبح تاحالا صد تا دفتر کاروان زیارتی رو سر زدم..بالاخره اسممون رو جزو یکی از کاروان ها نوشتم.! برین اماده بشین دو روز دیگه به سمت نجف پرواز داریم!" بابا گفت: "ازهمون روز عاشورا که این اتفاق افتاد نیت کردم برای شفای هما بریم کربلا و پیگیر کارها بودم تا اینکه امروز با چیزی که هما برام نوشت فهمیدم الان وقتشه..!" باورم نمیشد! من...... حرم ارباب.... اربعین..... در آغوش مادرم بی صدا گریه کردم و به این همه مهربانی ارباب افتخار....!
😱🔥 روز سفر فرا رسید.. از خوشحالی در پوست خود نمیگنجیدم... راهی فرودگاه شدیم... هر چی اطرافم رو نگاه کردم از اون ابلیس خبیث خبری نبود! گمان کردم دیگر نبینمش اما اشتباه فکر میکردم! متوجه شده بودم ما انسانها با خواست خودمون این ابلیسها رو به زندگیمون راه میدیم و تا انسان ابلیس صفت باشه رد پای این شیاطین هم هست..! رسیدیم به شهر نجف‌.. شهر گوهر و صدف... شهر اعتبار و شرف.. شهر عشاق و هدف.. شهر ملائک صف به صف...! نه تنها حال من بلکه حال پدر و مادرم هم قابل گفتن نبود! لحظه شماری میکردیم برای رسیدن به حرم... نزدیک اذان ظهر حرکت کردیم به سمت حرم برای زیارت و نماز... گنبدی طلایی چشمم رو مینواخت.. پا به صحن حرم که گذاشتیم درون غلغله ی جمعیت این چشم بود که شیرین زبانی ها میکرد و این اشک بود که اظهار وجود مینمود! مهری عجیب بر دلم حس میکردم! مهری از پدری مهربان بر فرزند گنهکارش! احساسم قابل گفتن نبود.... گریه کردم برغربت مولایم علی(ع) بر ظلم هایی که به آل طه شد... بر غربت مذهبم شیعه.. بر ظلمهایی که توسط خناسان در لباس دین به مذهب سراسر نورم وارد میشود! گریه کردم برای گناهانم... وبرای رهایی از دست ناپاکیها.... زیارت و نماز با حالی معنوی به اتمام رسید.. چون نیت کرده بودیم از نجف تا کربلا پیاده برویم باید به همین زیارت کوتاه و دل انگیز بسنده میکردیم....! قادر به خداحافظی نبودم... روکردم به گنبد طلایی مولا و با زبان بی زبانی گفتم: "حال بچه ای دارم که به زور از پدرش جدایش میکنند..!مولای عزیزم به جان مادرم زهرا(س) قسمت میدهم مرا بار دیگر به این مکان فراخوان......!" اشک در چشم سفر عشق رو شروع کردیم.... به به چه سفری بود و چه حلاوتی بر وجودمان مستولی شده بود...! اینجا فقط عشق بود و عشق بود و عشق... اینجا مردمانش همه ی دار و ندارشان را فدایی خون خدا میکردن! یکی با لیوانی آب... یکی با ماهیهایی که از شط صید کرده بود... یکی با گوشت گوسفندان گله اش.. یکی با حلوایی که از تنها درخت نخل خانه اش درست کرده بود و.... پیرمردی رو دیدم که از مال دنیا بهره ای نداشت اما سوزن به دست با کوک بر کفشهای زائران حسین(ع)توشه ی آخرت جمع میکرد...! پیرزنی تنها اتاق زندگیش را میهمان خانه ی زوار کرده بود تا دمی در آن بیاسایند و از این میهمان خانه آسایش عقبا را برای خود میخرید...! هر چه میدیدی عشق بود و عشق بود.... از هر طرف نوای لبیک یاحسین بر آسمان بلند میشد...! پدرم هر از گاهی بر من نگاهی می افکند تا ببیند از هرم عشق این عشاق زبان الکن من باز شده یا نه... پدرم با اعتقادی محکم میگفت: "هما من تو رو از حسین(ع)دارم و مطمئنم شفایت هم از ارباب میگیرم!" سفر عشق به اخرین قدمهایش میرسید... نزدیکی های کربلا بودم که صدای خنده ی کریه آن ابلیس در گوشم پیچید! به اطراف نگاه کردم... وااای خدای من! در نقطه ای دورتر جمع ابلیسان جمع بود... میخواستم ببینم اونجا چه خبره؟! دست مادر رو رها کردم و با سرعت به اون طرف حرکت کردم..! پدر و مادرم دوان دوان پشت سرم می اومدند... رسیدم به اون هاله ی سیاه رنگ... دو تا زن محجبه بودند! دستشان کاغذی بود برای تبلیغ چیزی! اطرافشان مملو از شیاطین کریه المنظر! روی کاغذ رو خوندم... واااای خدای من تبلیغ برای کلاسهای عرفان حلقه.....! تو پیاده روی اربعین؟! چقد اینها شیاطین انسان نمای کثیفی هستند! ازاعتقادات پاک ومذهبی مردم سواستفاده میکنن!
اعمال قبل از خواب✨ 🔶به سفارش امام صادق (ع)هرکس سوره تکاثر را قبل خواب بخواند از عذاب قبر درامان باشد سوره تکاثر:أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ. حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ. كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ. ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ. كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ. لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ. ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ. ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ 🔶 هدیه پیامبر به حضرت زهرا (س)در روز تولدشان قبل از خواب که حضرت فرمودند بهترین هدیه تمام عمرم بود: 🔸۱_ قرآن را ختم کنید با : ۳مرتبه سوره توحید 🌱 🔸۲_ پیامبران را شفیع خود گردانید با :۱مرتبه اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم اللهم صل علی جمیع الانبیا و المرسلین 📿 🔸۳_ مومنین را از خود راضی کنید با: ۱مرتبه اللهم اغفر المؤمنین والمؤمنات🌻 🔸۴_ یک حج و عمره به جا آورید با: ۱مرتبه سبحان الله و الحمدالله ولا اله الا الله و الله اکبر🕋 🔸۵_ اقامه هزار رکعت نماز با:۳مرتبه یَفْعَلُ اللهُ ما یَشاءُ بِقُدْرَتِهِ، وَ یَحْكُمُ ما یُریدُ بِعِزَّتِهِ»☁️ حیف نیست هرشب به همین سادگی از چنین اعمال پر برکتی محروم بشیم؟🌙
『بسم‌اللھ‌ِ الذی‌خَلقَ‌الحُسَیۡن؏ :)!』 اَلسَّلام‌ُعَلَیْڪ‌َیااَباعَبْدِاللّھ...🖐🏻♥️🌿'!
-💚🌿-
(به رسم هرروز✨😌) •سلام میدهم به تو از بام خانه•💔  اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ (اَبَداً) ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ 🖤🥺
ذکر روز سه شنبه: یا ارحم الراحمین (ای بخشنده‌ترین بخشندگان)🌱 ذکر روز سه‌شنبه به اسم امام سجاد (ع) و امام محمد باقر (ع) و امام جعفر صادق (ع) است. روایت شده در این روز زیارت سه امام خوانده شود. ذکر روز سه شنبه موجب روا شدن حاجات می شود.
❣رهبر معظم انقلاب : 🇮🇷دهه هشتادی ها انقلاب را به نتیجه می رسانند.
بسم رب الشهداء و الصدیقین 🕊 با وجودی که قرار بود خود را به سرزمین وحی و مراسم صحرای عرفات کنار همسرش برساند اما صبح عید قربان از خواب بودن دوستش، استفاده کرد و به جای او به ماموریت رفت. همسرش می گوید: منتظر آمدنش بودم و او را کنار چادرهای عرفات دیدم... اما انگار زمان دیدنم با زمان شهادتش یکی بود او بعد از شهادت به وعده اش عمل کرد... صلوات امروز هدیه به شهید خلبان عباس بابایی🌱 تاریخ شهادت : عید قربان لطفا تعداد رو اعلام بفرمائید. https://eitaa.com/joinchat/2211250448C653860b6ad
🗣 🛑 امام علی علیه السلام : إنَّکُم وما تَأمُلُونَ مِن هذِهِ الدُّنیا أثوِیاءُ مُؤَجَّلونَ 🌳 شما و آرزوهای شما در این دنیا ، میهمانانی موقّت هستید. خطبه ۱۲۹
دوستِ خوب مانند خانه است ‌‌؛ جایی امن ‌، که حس می‌کنی به آن تعلق داری...
اضطرار.mp3
3.43M
🔊 🔺 محوری‌ترین و کلیدی‌ترین موضوع در مهدویت اضطرار است. 🎙¦ استاد عالی
تو موقعیت‌های سخت باید شخصیتو شناخت..
♦️ آینده بشریت و ظهور حضرت مهدی(عج) اگر خود را برای ظهور امام زمان (عج ) آماده نکرده باشیم، چه بسا بعد از ظهور از تمام (اللهم عجل لولیک الفرج) هایمان پشیمان شویم و آرزو کنیم که ای کاش اصلا حضرت ظهور نمی کرد! و ، آمادگی برای ظهور و نقطه اتصال و با امام زمان(عج) است!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در جهنم خدا یک جایی داره فشار و عذابش مساوی است با گناه ۳۶ میلیون انسان!
یه وقت همکاری نکنین؟ 😔😂
_روز22 زیارت عاشورا♥️🌿
AUD-20220716-WA0016.mp3
8.5M
زیارت عاشورا 🫀✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اونقدر سرمون بلند شد از پشت افتاد چقدر تو پرروی بشر :)
😱🔥 این نامردها از احساسات پاک و دینی مردم سوءاستفاده میکنن و به اسم عرفان و خداشناسی مردم ساده رو به اوج شیطان پرستی آلوده میکنن! خونم به جوش اومد... اختیار از کف دادم و به طرف یکی از مبلغین حمله کردم... زدم و زدم... با تمام توانم ضربه میزدم..! پدر و مادرم به خیال اینکه باز جنی و دیوانه شده ام دست هام رو گرفتن و از داخل جمعیتی که دورمون رو گرفته بودن بیرونم کشیدن! با اشاره به طرف اون دو تا زن صداهای نامفهومی از گلوم خارج میشد اما نمیتونستم منظورم رو به اطرافیانم بگم! تا خود کربلا پدر و مادرم دو طرفم رو گرفته بودن! رسیدیم به وادی نینوا! به آن دشت بلا.. به مأمن شهدا.. به عطری آشنا.. به آرزوی عاشقا.. به شهر گریه و دعا.. به سرزمین پاک کربلا....! چشمم به گنبد آقا افتاد... بابا زد تو سرش گفت: "ارباب گدا اوردم گدا...دختری مجنون اوردم برای شفا...!" یک لحظه محو گنبد شدم.. نوری عجیب بر بدنم نشست.. دستم رو گذاشتم رو سینه ام و گفتم: "السلام علیک یا ثارالله.. السلام علیک یا مظلوم.. السلام علیک یا غریب... سلام اقای خوبیها!اقا با این همه عاشق مثل پدر بزرگوارتان علی(ع)هنوز غریبید! اقا اسلام غریب شده!اقا مذهب شیعه که به خاطرش خونتان را فداکردید غریب شده! آقا پیغمبر غریب شده! آقا به خداااا...خدا غریب شده و غربت مهر حک شده ایست بر جبین شیعه و تا ظهور منتقم کربلا..مولای دنیا...حامی ضعفا...مهدی زهرا(س) باقیست!" پدر و مادرم از شیرین زبانی دخترک لالشان متعجب شده بودند و ناگاه هر دو به سجده ی شکر افتاند...! دو سال از زمانی که گرفتار عرفان حلقه شدم و سپس خود را آزاد نمودم میگذرد....! شکر خدا قدرت تکلم خودم رو به دست آوردم و ترم بعد از اون موضوع سر درس و دانشگاه برگشتم.. ولی به خاطر اتفاقات گذشته یک جور حساسیت به دیدن خون پیدا کرده بودم! پس رشته ی تحصیلی ام و حتی دانشگاهم رو عوض کردم! چون رتبه ی تک رقمی کنکور رو آورده بودم در تغییر رشته کمی آزادتر بودم! پس رشته ی شیمی هسته ای رو انتخاب نمودم.! در طول این دو سال قران رو به طور کامل حفظ کردم و نیروی روحی خودم رو تقویت نمودم! آقای موسوی که خیلی از موفقیت هام رو در این زمینه مدیون او هستم بسیار تعریف و تمجید میکند و میگوید: "در زمینه ی مسایل معنوی برای خودت استادی شدی دخترم...!" ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌
😱🔥 بعد از برگشتن از سفر معنوی و پر برکت کربلا.. اقای محمدی باهام تماس گرفت و قرار حضوری گذاشتیم.! اقای محمدی گفت روز عاشورا به محل اجتماع مسترها حمله میکنن تعدادی فرار و تعدادی به دام میافتن! بیژن سلمانی هم جز دستگیر شدگان بوده.. مثل اینکه از مسترهای اصلی این حلقه میباشد و فریبهای برنامه ریزی شده رو که برا انجمنشان مهم قلمداد میشده توسط این ادم ابلیس صفت صورت میگرفته! و کارهای ساده تر رو مسترهای نوپا انجام میدادن! اقای محمدی گفت: "هرچی درباره ی سر رشته ی انجمنشان سوال میکردیم جواب نمیدادن..جلسه ی دوم بازجویی که قراربود بازپرس زبده ی پلیس از سلمانی بازجویی کنه متاسفانه قبل از بازجویی خودش رو حلقه اویز میکنه و به درک واصل میشه و این نشون دهنده ی این هستش که سلمانی اطلاعات مهمی داشته که برای لو نرفتن اون دست به خودکشی زده...!" اقای محمدی به من تاکید کرد: "چون شما از طرف انجمنشان انتخاب شدید احتمالا دوباره به سراغتان خواهند آمد!" و سفارش کرد: "به محض اینکه احساس کردی کسی مشکوک است به ما اطلاع دهید..!" تا الان که هیچ برخورد مشکوکی با کسی نداشتم! امیدوارم بعد از این هم نداشته باشم..! امروز دوتا فرمول جدید که بوسیله ی اون میشه دو تا داروی شیمیایی و مورد نیاز بیماران رو تولید کرد تمام نمودم! مدتها بود روی این دو فرمول کار میکردم.. امروز میخوام به یکی از اساتید به نام ابراهیمی ارائه بدم...! دل تو دلم نیست‌‌ امیدوارم زحمتهام مثمر ثمر باشه...! فرمولها رو بردم اتاق استاد ابراهیمی... +سلام استاد... وااای خدای من این کیه دیگه؟! استاد ابراهیمی نبود! در همین حین از پشت سرم صدای استاد امد: "سلام خانم سعادت..بفرمایید!" گفتم: "استاد این فرمولها..خیلی روشون زحمت کشیدم!" استاد یک نگاهی به من و یک نگاه به برگه کرد و گفت: "خانم سعادت...احسنتم نشان دادی که از تبار ابن سینایی!" و ادامه داد: "من اینا رو بررسی میکنم..!" (به طرف اون اقاهه که داخل اتاقش بود اشاره کرد) _درضمن آقای معینی تازه از خارج تشریف اوردند و در اینجور موارد مهارت خاصی دارند! نگاهم افتاد سمت اقای معینی... وااای بلا به دور! تو چشماش آتیش دیدم! درست مثل دو سال پیش زمانی که سلمانی رو دیدم! ناخوداگاه زیر لبم شروع کردم به خوندن ایت الکرسی...! چهره ی معینی در هم و در هم میشد...! امد نزدیکم و گفت: "علیک سلام خانم سعادت!!!" من سلام نکرده بودم‌.. سرم رو انداختم پایین و گفتم: "ببخشید یه کم هل شدم!سلام استاد.." معینی اومد نزدیکتر و گفت: "امیدوارم کشفیاتتون مثل خودتون دافعه نداشته باشه!" خدااای من یعنی واقعا اینم حس کرده قران خوندن من رو؟! دیگه مطمئن شدم اینم یه جورایی به شیطان پرستان ربط داره!
😱🔥 از دوسال پیش گاهی اوقات شبحی از اجنه اطراف بعضی اشخاص میدیدم! و فقط به اقای موسوی این حالت ها رو گفته بودم! اقای موسوی میگفت: "این خیلی طبیعیِ!شما وارد این حلقه شدید.. بعدش موفق به تهذیب نفس و عرفان واقعی شدید!اگر چهره ی واقعی افراد‌ هم ببینید کار شاقی نیست...!" البته من چهره ی واقعی افراد رو نمیدیدم.. حاج اقا موسوی به من لطف داشتن! از اتاق استاد ابراهیمی اومدم بیرون و راهی خونه شدم.. دم در دانشگاه دیدم کسی پشت سرم صدام میزنه.. برگشتم ..... وااای اینکه معینیِ...! یعنی چکار داره؟! برگشتم با غرور خاص خودم گفتم: "بله بفرمایید؟!" معینی: "ببخشید مزاحمتون شدم..حقیقتش یه موضوع رو میخواستم خدمتتون عرض کنم.!" من: "بفرمایید؟!" معینی: "راستش ما یک انجمن داریم که همه ی اعضاشون جزو نخبه های دنیا هستند!نه تنها از ایران بلکه از تمام دنیا نخبه ها رو دور هم جمع کردیم!اگر شما مایل باشید میتونم عضوتون کنم!؟" خداییش وقتی حرف میزد چندشم میشد ازش! یه جورایی شیطان درونش من رو دفع میکرد...! بهش گفتم: "ببخشید من یه کم غافلگیر شدم..اگر امکان داره برای تصمیم گیری یه چند روز به من فرصت بدید!" معینی: "بله بله..حتما!این کارت منه اگر تصمیمتون مثبت بود من رو مطلع کنید!فقط خانم سعادت این موضوع بین خودمون باشه...!اشکال نداره؟!" گفتم: "مگه چیزه مخفی هست که بین خودمون باشه؟!" با خنده خداحافظی کرد و گفت: "من به شما اطمینان دارم.!" رسیدم خونه... مامان رفته بود سرکارش.. باباهم که نبود.. این موضوع برام خیلی مشکوک بود...! انجمن... نخبه..... دنیا.... و مهم تر از همه اون اتیش چشماش..! شماره ی سرکار محمدی رو پیدا کردم و گرفتمش... _الو بفرمایید؟ +الو؟!سلام..آقای محمدی؟! _بله بفرمایید شما؟ +خانم سعادت هستم..دوسال پیش به خاطر عرفان! _بله بله..یادم اومد!حالتون چطوره؟!بفرمایید امرتون؟! +ببخشید اقای محمدی امروز با یکی برخورد کردم که فکر میکنم مشکوک بود!گفتم شما رو در جریان بذارم..! اقای محمدی با یک شوق خاصی تو صداش گفت: "راست میگین؟!چه عالی..لطفا اگر میشه حضوری تشریف بیارید...!" بعدش یه لحظه مکث کرد و گفت: "نه نه...شما نیایید اینجا!شاید تحت نظر باشید!تمام چیزی رو که دیدید روی کاغذ بنویسید و بدید دست پدرتون ما خودمون یه جوری از دست ایشون میگیریم.!" +چشم حتما..خدانگهدار...! _خداحافظ... ‎‌
اعمال قبل از خواب✨ 🔶به سفارش امام صادق (ع)هرکس سوره تکاثر را قبل خواب بخواند از عذاب قبر درامان باشد سوره تکاثر:أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ. حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ. كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ. ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ. كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ. لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ. ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ. ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ 🔶 هدیه پیامبر به حضرت زهرا (س)در روز تولدشان قبل از خواب که حضرت فرمودند بهترین هدیه تمام عمرم بود: 🔸۱_ قرآن را ختم کنید با : ۳مرتبه سوره توحید 🌱 🔸۲_ پیامبران را شفیع خود گردانید با :۱مرتبه اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم اللهم صل علی جمیع الانبیا و المرسلین 📿 🔸۳_ مومنین را از خود راضی کنید با: ۱مرتبه اللهم اغفر المؤمنین والمؤمنات🌻 🔸۴_ یک حج و عمره به جا آورید با: ۱مرتبه سبحان الله و الحمدالله ولا اله الا الله و الله اکبر🕋 🔸۵_ اقامه هزار رکعت نماز با:۳مرتبه یَفْعَلُ اللهُ ما یَشاءُ بِقُدْرَتِهِ، وَ یَحْكُمُ ما یُریدُ بِعِزَّتِهِ»☁️ حیف نیست هرشب به همین سادگی از چنین اعمال پر برکتی محروم بشیم؟🌙
『بسم‌اللھ‌ِ الذی‌خَلقَ‌الحُسَیۡن؏ :)!』 اَلسَّلام‌ُعَلَیْڪ‌َیااَباعَبْدِاللّھ...🖐🏻♥️🌿'!