eitaa logo
نوڪࢪحســینیم ¹²⁸
1.2هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
2.8هزار ویدیو
23 فایل
『بسم‌اللھ‌ِ الذی‌خَلقَ‌الحُسَیۡن؏ :)!』 مولـودِ ۱۵-۶-۱۴۰۱ - خوشبخت ماییم ز کل ِجهان ك نوکر حسینیم:)! +محلِ‌اجتماعِ‌عاشقای‌امام‌حسین❤️‍🩹! کپی؟ التماس‌دعای‌فرج! اگه حرفی بود:) @HHanaanehh «ناشناسمون» @harfnashenass
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_310226054725763817.mp3
4.18M
وقتی به رکوع مشرّف میشی،😍 یادت باشه؛✅ در برابر تنها عظمت هستی، خم شدی...❤️❤️ همون عظیم ترینی که باهمه عظمتش،مشتاق حضور تو، سرسجاده عاشقی است.💚💚❤️❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بـماند به یادگار:)
همــش‌به‌کنـٰآر‌،جـٰآت‌خیلی‌خـٰآلیه‌حـٰآجی...😔
مـا‌یه‌‌مشـت‌سَربـآزیـم‌جـون‌بَـر‌ڪـف فـَرقیـم‌نَدآره‌حلـَـب‌بآشه‌یآ‌شلمچه‌باشه ‌‌یـآڪوچه‌پَس‌ڪوچه‌‌هآی‌تِھـرون..!シ😎✊🏿
مـآدرشھیـدآرمـٰان‌علۍوردۍتـو‌معراج‌ میگفـت؛ - آرمـٰان‌یادتہ‌همیشـہ‌مداحـۍ‌غریـب‌گیر آوردنـت‌روگوش‌میڪردۍ؟! دیدۍآخرش‌غریـب‌گیـرآوردنـت‌مـٰادر...💔🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ⚠️ روایت یک داستان واقعی! چند روز پیش کیف مدرسه‌ای پسر و دخترم رو دادم برای تعمیرات. نو بودند ولی بند حمایل و یکی از زیپ‌های هرکدوم خراب شده بود. کاغذ رسید‌ رو از تعمیرکار تحویل گرفتم و قرار شد یکی دو روزه تعمیرشون کنه و تحویلم بده. دو روز بعد، حدود ساعت 11 شب برای تحویل کیف ها مراجعه کردم. هر دو تا کیف تعمیر شده بودند. کاغذ رسید رو تحویل دادم و خواستم هزینه تعمیر رو بپردازم که تعمیرکار به من گفت: «شما میهمان امام زمان هستید! هزینه نمی گیرم، فقط یه تسبیح صلوات نذر ظهورش بخونید!» از شنیدن نام مولا و آقایمان، کمی جا خوردم! گفتم: «تسبیحِ صلوات رو حتما می‌خونم، ولی لطفا پول رو هم قبول کنید! آخه شما زحمت کشیده‌اید و کار کرده‌اید.» گفت: «این نذر چند سال منه. هر صدتا مشتری، پنج تای بعدیش نذر امام زمانه!» بعد هم دسته‌ی قبض‌هاش رو به من نشون داد. هر از چندگاهی روی ته‌فیشِ قبض‌ها نوشته شده بود: «میهمان امام زمان!» گفت این یه نذر و قراردادیه بین من و امام زمان و نفراتی که این قبض ها به اونا بیفته؛ هرکاری که داشته باشن، مجانی انجام میشه فقط باید یه تسبیح صلوات نذر ظهور آقا بخونن! اصرار من برای پرداخت هزینه، فایده نداشت! از تعمیرکار خداحافظی کردم، کیف‌ها رو برداشتم و از مغازه اومدم بیرون. اون شب رو تا مدت‌ها داشتم به کار ارزشمند و جالب این تعمیرکارِ عزیز فکر می‌کردم... به این فکر کردم که اگر همه ما ها در همین حد هم که شده برای ظهور قدمی برداریم، چه اتفاق زیبایی برای خودمون و اطرافیانمون میافته! من تصمیمم رو گرفتم. اولین قدم این بود که این عمل خداپسندانه رو برای دیگران هم نقل کنم. 🙏 به امید تعجیل در ظهورش صلوات https://eitaa.com/joinchat/2445017280Ca6254edf42