با تعجب پرسیدم:
_یعنی براش مهم نبود بیاد مسجد اهل سنت نماز بخونه؟!!!
و او پاسخ داد:
_نه، خیلی راحت اومد مسجد و سرِ حوض وضو گرفت. خیلی عادی وضو گرفت و اومد تو صف کنار من نشست.
_حالا مونده بودم برای مُهر میخواد چی کار کنه! بعد دیدم یه مُهر کوچیک با یه جانماز سبز از جیبش در آورد و گذاشت رو زمین.
از حالاتی که از آقای عادلی تعریف میکرد، عمیقاً تعجب کرده بودم و عبدالله در حالی که خندهاش گرفته بود، همچنان ادامه میداد...
از لحن عبدالله خندهام گرفته بود، ولی از اینهمه شیعهگریاش، دلم به درد آمده و آرزویم برای هدایت او به مذهب اهل سنت و جماعت بیشتر میشد که با صدایی آهسته زمزمه کردم:
_آدم باید خیلی اعتماد به نفس داشته باشه که بین یه عدهای که باهاش هم عقیده نیستن، قرار بگیره و انقدر راحت کار خودش رو بکنه!
که عبدالله پاسخ داد:
_به نظر من بیشتر از اینکه به خودش اعتماد داشته باشه، به کاری که میکنه ایمان داره!
از دریچه پاسخ موجزی که عبدالله داد، هوس کردم به خانه روحیات این مرد شیعه نگاهی بیاندازم که ....
https://eitaa.com/joinchat/1616052385C968eebb60e
4_310226054725763817.mp3
4.18M
#نماز_سکوی_پرواز14
وقتی به رکوع مشرّف میشی،😍
یادت باشه؛✅
در برابر تنها عظمت هستی، خم شدی...❤️❤️
همون عظیم ترینی
که باهمه عظمتش،مشتاق حضور تو،
سرسجاده عاشقی است.💚💚❤️❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ممنونمازاینگریههاحسین...💔🙂
#امـٰام_حسـیـنے
مـآدرشھیـدآرمـٰانعلۍوردۍتـومعراج
میگفـت؛
- آرمـٰانیادتہهمیشـہمداحـۍغریـبگیر
آوردنـتروگوشمیڪردۍ؟!
دیدۍآخرشغریـبگیـرآوردنـتمـٰادر...💔🕊
#شــهیدانـه
⚠️ روایت یک داستان واقعی!
چند روز پیش کیف مدرسهای پسر و دخترم رو دادم برای تعمیرات. نو بودند ولی بند حمایل و یکی از زیپهای هرکدوم خراب شده بود. کاغذ رسید رو از تعمیرکار تحویل گرفتم و قرار شد یکی دو روزه تعمیرشون کنه و تحویلم بده.
دو روز بعد، حدود ساعت 11 شب برای تحویل کیف ها مراجعه کردم. هر دو تا کیف تعمیر شده بودند. کاغذ رسید رو تحویل دادم و خواستم هزینه تعمیر رو بپردازم که تعمیرکار به من گفت: «شما میهمان امام زمان هستید! هزینه نمی گیرم، فقط یه تسبیح صلوات نذر ظهورش بخونید!»
از شنیدن نام مولا و آقایمان، کمی جا خوردم!
گفتم: «تسبیحِ صلوات رو حتما میخونم، ولی لطفا پول رو هم قبول کنید! آخه شما زحمت کشیدهاید و کار کردهاید.» گفت: «این نذر چند سال منه. هر صدتا مشتری، پنج تای بعدیش نذر امام زمانه!»
بعد هم دستهی قبضهاش رو به من نشون داد. هر از چندگاهی روی تهفیشِ قبضها نوشته شده بود: «میهمان امام زمان!» گفت این یه نذر و قراردادیه بین من و امام زمان و نفراتی که این قبض ها به اونا بیفته؛ هرکاری که داشته باشن، مجانی انجام میشه فقط باید یه تسبیح صلوات نذر ظهور آقا بخونن!
اصرار من برای پرداخت هزینه، فایده نداشت! از تعمیرکار خداحافظی کردم، کیفها رو برداشتم و از مغازه اومدم بیرون. اون شب رو تا مدتها داشتم به کار ارزشمند و جالب این تعمیرکارِ عزیز فکر میکردم...
به این فکر کردم که اگر همه ما ها در همین حد هم که شده برای ظهور قدمی برداریم، چه اتفاق زیبایی برای خودمون و اطرافیانمون میافته! من تصمیمم رو گرفتم. اولین قدم این بود که این عمل خداپسندانه رو برای دیگران هم نقل کنم.
🙏 به امید تعجیل در ظهورش صلوات
https://eitaa.com/joinchat/2445017280Ca6254edf42
#حکایت ✏️
در یكی از آبادیهای اربابی ظالم و ستمگر بود. او یك روز حكم میكند رعیتها جفتی دو من #كره برای سر سلامتی او بیاورند. رعیتها هم چیزی نداشتند. هرچه فكر میكنند چه كنند عقلشان به جایی نمیرسد. آخرش میروند و دست به دامن كدخدا میشوند و از او میخواهند كه پیش ارباب برود و بخواهد كه آنها را ببخشد و از دادن كره معافشان كند. كدخدا هم بادی به غبغب میاندازد و قول میدهد كه كارشان را درست كند و پیش ارباب برود.
كدخدا پیش ارباب میرود و میگوید: "ارباب! رعیتها امسال كار زیادی ندارند، قوهشان نمیرسد جفتی دو من كره بدهند یك لطفی بهشان بكن". مالك از خدا بیخبر هم كه رعیتهاش را خوب میشناخته و میدانسته كه چقدر صاف و صادقند میگوید: "والله كدخدا هرچه فكر میكنم ترا ناراضی بفرستم دلم راضی نمیشه، برو به رعیتها بگو كره را بهشان بخشیدم جفتی دومن #روغن بیارن!" كدخدا هم به خیال اینكه برای رعیتها كاری كرده خوشحال و خندان میآید و رعیتها را جمع میكند و میگوید: "مردم! هی بگید كدخدا آدم خوبی نیست، رفتم پیش ارباب آنقدر التماس كردم تا راضی شد به جای دو من كره، دو من روغن بدین! حالا برید و به جان من دعا كنين!
https://eitaa.com/joinchat/2445017280Ca6254edf42
📚#پندانه
مراقب باشیم، لذتهای گذرا ما را از رستگاری محروم نکند
مردی نابینا درون قلعهای گرفتار شده بود و نومیدانه میکوشید خودش را نجات دهد. چاره را در این دید که با لمسکردن دیوارها، دری برای رهایی پیدا کند.
پس، گرداگرد قلعه را میگشت و با دقت به تمام دیوارها دست میکشید. همچنان که پیش میرفت با چندین در بسته روبرو شد اما به تلاش و جستجو ادامه داد.
ناگهان برای لحظهای دست از دیوار برداشت تا دست دیگرش را که احساس خارش میکرد لمس کند، درست در همان زمان کوتاه، مرد نابینا از کنار دری گذشت که قفل نشده بود و چه بسا میتوانست رهاییاش را به ارمغان آورد، پس به جستجوی بی سرانجامش ادامه داد.
بسیاری از ما در تکاپوی دستیابی به آزادی و خوشبختی هستیم، متاسفانه، گاهی تلنگری شبیه خارش دست، لذتهای گذرا یا چیزهایی از این دست، ما را از جستجو و دستیابی به دری گشوده به سوی رهایی و رستگاری محروم میکند.
https://eitaa.com/joinchat/2445017280Ca6254edf42
🌹ســــــــــــلام
🌹صبح زیباتون بخیر و نیکی
🌿صبحتون شاد و پرانرژی
🌹روزتون معطر به نور الهی
🌿سر آغاز روز تون
🌹سرشار ازعشق و شادی
🌿و خبرهای خوش و عالی
🌹#دوشنبه_تــــون_زیبا
https://eitaa.com/joinchat/2445017280Ca6254edf42
🍁⃟🌺
⭕️شیطان یه دعایِ جوشنِ کبیر داره
ولی همش دو کلمـهاس!
همیشه به نوچههاش میگه تکرار کنین:
یا مایوس و یا مغرور!
مواظب باشیم!
شیطان یا ما رو #مایوس میکنه یا #مغرور!
🎙#استاد_پناهیان
https://eitaa.com/joinchat/2445017280Ca6254edf42
💐امام حسن عسکری علیه السلام:
در زمان غیبت مهدی(عج) هيچ کس نجات پيدا نميکند غیر از دو دسته:
اول: شیعیان ثابت قدمش
دوم: دعاکنندگان فرجش
https://eitaa.com/joinchat/2445017280Ca6254edf42
تو خودت سر عقل بیا
دنیا رنج هات رو به صفر نزدیک میکنه😊😍
با هوای نفست مخالفت کن.
خیلی محکم و بدون وقفه👊
خیلی حساب شده و با برنامه.
👈🏻 ببین چقدر زندگیت زیر و رو میشه☺️
💥مثلا گاهی با همسرت داری حرف میزنی
یه دفه میخوای یه حرفی بزنی مسخرش کنی!!!
جلوی خودت رو بگیر.⛔
یا گاهی حق باهاته اما سکوت کن.😊
یا مثلا دلت میخواد به نامحرمنگاه کنی نگاه نکن👀✖️
👈🏻یه مدت مبارزه با نفس که کنی
بزرگ میشی..صبور میشی..
محکم میشی..فهمیده میشی..
و آماده میشی برای دیدار پروردگار عالم..😍💪🏼
⎝❤️🔗⎞
باخـٰامنہاۍعھدِشھادتبستیم
جـٰانبࢪڪفوسࢪبندِولایتبستیم
ڪافۍستاشاࢪهاۍڪندࢪهبࢪِما
بۍصبࢪوقࢪاࢪ،دلبࢪایشبستیم🖇