یکی از راوی های لشگر 17 اومد چند روز پیش من و صدا کرد گفت من 8 ساله دارم کاروان میارم یه کاروانی آوردم بین اینا یه دختر خانوم دانشجو پزشکی کاشان بود تو راه رفتیم شلمچه مسخره کرد رفتیم فکه مسخره کرد آوردیم طلاییه مسخره کرد میگه تو طلاییه من بعد از صحبتا خاک تبرکی دادم دست این دانشجو هاا گفتم اینجا قدم گاه ابلفضل عباسِ این خاک و ببرید هر وقت دلتون گرفت دلاتون آلوده شد بشینید این خاک و بو کنید یاد طلاییه کنید دلاتون باز بشه... میگفت تا خاک و گذاشتم تو مشت این دختر خاک و پرت کرد گفت این مسخره بازیا چیه تحویل نگرفت رفتیم از اینجا خرم شهر خوابیدیم دیدم اول صب یکی در اتاقو محکم میزنه در اتاق و باز کردم دیدم همون دختر خانوم چجور اشک میریزه و میگه یالا منو ببر طلاییه گفتم تو ک میگفتی مسخره بازیه گفت تروخدا تو دگ نگو شب خواب دیدم یه شهیدی از طلاییه اومد تو خوابم گفتش ک تو میدونی اونایی ک میاین طلاییه ما یکی یکی میریم در خونشون دعوت نامه بهشون میدیم کی تورو راه دادخونه ی ما اومدی! تو با اجازه کی پاتو گذاشتی تو طلاییه! گفتم آخه خانوم مسیر ما دگ طلاییه نیس گفت یا منو میبری طلاییه یا من دگ کاشان برنمیگردم همینجا میمونم میگفت حاج آقا خداشاهده آوردمش طلاییه تا از ماشین پیاده شد پابرهنه دویید رو این خاکا خودشو انداخت انقد خودشو زد و گریه کرد طلاییه چ طلاییه :)))))

بچه ها شهید زندس :)))

هرکی پرسید تو عید کجا بودی ک انقد بوی خدا میدی :) بهش بگو ما رفته بودیم قطعه ای از بهشت

طلاییه بهشت دومه:) عین کربلا میمونه یه جوری آرومت میکنه ها انگار ارباب داره نوازشت میکنه.. میگه بیا بغلم بخشیدمت!

وقتی ازت میپرسن کربلایی، ولی جاموندی💔 جوابی ندارم ، جوابم رو میده خود ارباب🥺 خوش‌بحالش‌بشودهرکه‌حرم‌رفت‌ حسین.. خودمانیم‌ولی،گاه‌حسادت‌کردم...💔:)

مُهرِ بندگی به قلبِ عالم زدی . .:)

راهم دهی اگر تو به بازار عاشقی ... عشق‌تو‌را‌به قیمت‌جان میخرم‌،حسین((:♥️

جز حسین برای ما ؛ احدی چاره ساز نیست ❤️ :)

00:00

طبق معمول ظهور آقا امام زمانمونو آرزو میکنیم 🥲

اعمال قبل خواب ✨

نمی‌گم شبتون‌شهدایی... که‌خیریست به‌کوتاهی‌شب می‌گم عاقبتتان‌شهدایی که‌خیریست به‌بلندی‌سرنوشت:) عاقبتتون‌شهدایی یاعلی مدد ✋🏻